خانمجون سریال «خانه سبز» یا همان مادر آقای صباحی، مادر عباسآقا سوپر گوشت فیلم «اجارهنشینها» که در آن آپارتمان آشفته چادر به کمر بسته و کفگیر بهدست تلاش در حل و فصل مشکلات همسایهها داشت، مادر نگران سریال «پدرسالار» که زیر نگاه مردسالارانه آقا اسداله و خواستههای متفاوت فرزندان همیشه نقش میانجی را داشت و مادر دستپاچه فاطمه معتمدآریا در «کلاه قرمزی و پسر خاله» کسی نبود جز حمیده خیرآبادی که نقش «مادر» را در فیلمها و سریالها برای او مینوشتند و به حق که این نقش را به خوبی زندگی میکرد.
روزی که بار سفر بستم تا با آن روستای شمالی دیداری کوتاه داشته باشم، قصهاش را کم و بیش از این و آن شنیده بودم. برایم گفته بودند که مدتهاست در آنجا کتابخانهای فعال است.
یک چراغ زنبوری قیراندود، یک تشکچه کبرهبسته، یک بلندگوی دستی که خِرخِرش آدم را دیوانه میکرد، در کنار یک صندوق مارگیری و کمی صدای دورگه، تمام دارایی حسن شمالی بود که معرکهاش را بعد از افطارها در پیادهروها راه میانداخت و همانجا هم با چندتا خرما و یک چایی کمرباریک روزهاش را بازمیکرد.
صدای بریدن درختهای چندمیلیونساله از دل جنگلهای هیرکانی که در حاشیه جنوبی دریای مازندران و کناره شمالی البرز امتداد یافتهاند، حالا دیگر برای اهالی شمال کشور به نوایی غمانگیز و هرروزه تبدیل شده است؛ نوایی که نشاندهنده تلاش پرشتاب برای بهجاگذاشتن حجم عظیمی از ویرانی است.
توکیو: در چند روز گذشته کافهای در ژاپن باز شده که فقط ویژه نویسندههایی است که نمیخواهند کسی با آنها حرف بزند و به آخرین روزهای کاملکردن متن یا کتابشان نزدیک شدهاند و نیاز به تمرکز دارند.
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .