بلقیس و عاشقانههای دیگر
مرتضی کاردر _ روزنامه نگار
بهار در بازار کتاب ایران با شکوه نویسندگانی آغاز میشود که کتابهایشان در اداره کتاب مانده و به نمایشگاه نمیرسد. در سالهای گذشته همیشه اداره ممیزی سخت به فعالیت مشغول بوده و نویسندگان، بهویژه داستاننویسان، از گزند ممیزیها در امان نبودهاند.
ممیزی، که نام محترمانه و روزآمدشده سانسور است، گاه متناسب با تغییر دولتها تغییر کرده و قدری سهلگیرانه و گاه سختگیرانهتر شده، اما همواره وجود داشته است. حتی در سالهای اخیر بارها سخن از واگذاری مجوز کتابها به ناشران به میان آمده اما وزیران و مدیران آمدهاند و رفتهاند و نهاد نظارت به شکل دولتی یا شبهدولتی وجود داشته و اغلب بیتوجه به آمدوشدها کار خود را کرده است.
مدیران اداره کتاب نیز بعد از چند سال خواندن کتابها و تأیید و رد کتابها و جایگزینکردن واژههای مناسب به جای واژههای احتمالا منافی با عفت و امنیت عمومی دریافتهاند که مسئله چندان در کتابهایی که شمارگانشان روزبهروز کمتر میشود، نیست و اصلا ممیزیکردن کتابها در عصر انفجار اطلاعات و دانلود همه کتابهای مجاز و غیرمجاز در پایگاههای اینترنتی و شبکههای اجتماعی معنی ندارد و بیشتر برای راضیکردن مدیران بالادستی بهکار میآید.
اما هرگاه ممیزی قدری سهلگیرانهتر شده و مدیران و ممیزان اداره کتاب در موارد اندک و بسیار مشمول ممیزی به دیده اغماض نگریستهاند، نهادهای پرفشار موازی به میان آمدهاند که ایداد، ببینید چه چیزهایی از زیر دست ممیزان در رفته و نتیجه غوغای رسانهای و فشار بر وزارت ارشاد بوده که اغلب به جمعآوری کتاب از بازار و گاه به تغییر مدیران و ممیزان اداره کتاب منجر شده است.
اما مسئله ممیزی شاید فقط سهلگیری و سختگیری نباشد، بهنظر میرسد مشکل اداره ممیزی بیشتر فقدان رویه و اعمالنظر و سلیقه در ممیزی کتابهاست. ممیزی گاهیوقتها به جای اینکه مبتنی بر معیارهای روشن باشد، براساس حب و بغضها و سلیقههای شخصی تعیینشده است.
کم نیستند کتابهایی که در دورههای گوناگون از سد بهنظر نفوذناپذیر ممیزی گذشته و از اداره کتاب به پیشخوان کتابفروشیها آمدند. نویسندگان و ناشرانی که قدرت رایزنی بیشتری داشتند، اغلب میتوانستند کتابهای خود را از غول اداره کتاب به سلامت بگذرانند؛ نویسندگان و ناشرانی که احتمالا خودی محسوب میشوند و همواره در مقایسه با نویسندگان و ناشرانی که هنوز برادری خود را اثبات نکردهاند، راه آسانتری برای رسیدن به پیشخوان کتابفروشیها دارند.
فهرست خودیها و غیرخودیها در طول سالهای گذشته بدون اعلام معیارهای روشن دستخوش تغییر شده است. در پی همین تغییرها و وجود همیشگی معیارهای دوگانه است که نویسندهای که کتابهایش سالها مجوز گرفتهاند، ناگهان غیرمجاز اعلام میشود و کتابی که پیشتر مجوز گرفته و حتی بارها تجدید چاپ شده، ناگهان به توقیف دچار میشود. در چنین موقعیتهایی بهنظر میرسد ممیزی به ابزاری برای اعمال فشار و تأدیب ناشران و نویسندگان تبدیل میشود. این وقتها سرنوشت نویسندگان و ناشران سرگردانی در اتاقهای اداره کتاب و رایزنی با ممیزان و مدیران و در نهایت، انتظار است تا زمانی که شرایط تغییر کند.
حالا در روزهای کرونا و فعالیت کجدار و مریز ناشران و کتابفروشیها، بلقیس سلیمانی در صفحه اینستاگرام خود خبر داده که بسیاری از کتابهای او غیرمجاز اعلام شدهاند و چندماه است که در صف بررسی دوبارهاند.
بلقیس سلیمانی با همه معیارهای جمهوری اسلامی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نویسندهای متعارف و بهتعبیر جدیدتر نهادهای انقلابی، نویسندهای تراز! محسوب میشود، از معدود نویسندگانی است که میتواند هم در جایزه جلالآلاحمد و برنامههای رسمی دولتی - حاکمیتی و هم در برنامههای صداوسیما حاضر باشد، بیآنکه کسی احساس خطر کند یا خط قرمزی جابهجا شود.
زمان میگذرد و دیر یا زود او نیز میتواند دوباره مجوز کتابهای خود را بگیرد، اما شاید معلوم نشود که چهکسی در اداره کتاب یا یکی از ادارهها و اتاقهای تودرتوی ارشاد یا نهادهای پرفشار موازی قصد تسویهحسابهای شخصی با او یا ناشر کتابهایش را داشته است.
عنوان نوشته نام گزیدهای از شعرهای عاشقانه نزار قبانی به ترجمه موسی بیدج است.