سکانسهای ماندگار
رهایی و اندوه
دو زن تهمینه میلانی 1377
سعید مروتی|روزنامهنگار:
دو زن به همراه «قرمز» جیرانی، 2فیلم مهم آن سال بودند که در آنها میشد تصویری متفاوت از آنچه درسینمای ایران از زن معاصر ایرانی به نمایش درمیآمد، مشاهده کرد. تهمینه میلانی اواسط دهه70 فیلمنامه دوزن را نوشته بود ولی بعد از دوم خرداد76 توانست آن را بسازد؛ چیزی که میشود آن را توفیق اجباری هم دانست چون دو زن در بهترین زمان ممکن ساخته شد. یک سال بعد از دوم خرداد و در شرایطی که جامعه آماده پذیرش جدیترگرفتن نقش زنها شده بود و البته از سوی دیگر طیفهای سنتی حضور پررنگ زن طبقه متوسط شهری در جامعه را برنمیتابیدند؛ به همین دلیل فیلم دو زن در زمان اکرانش کنار برخورد مثبت اغلب منتقدان سینمایی، با واکنش تند طیف راست مواجه شد. جالب اینکه مخالفان دو زن درآن سالها، به شدت با کاراکتر احمد (آتیلا پسیانی) همذاتپنداری میکردند و حق را به آن میدادند. در حالی که میلانی در دو زن همه چیز را حول محور کاراکتر فرشته (نیکی کریمی) چیده بود. دو زن مثل اغلب ساختههای میلانی، به شکلی آشکار نشاندهنده گرایش فمینیستی سازندهاش است. این اتفاق در فیلمهای میلانی معمولا به شکلی اغراقآمیز رخ میدهد. دوزن هم فیلمی خالی از اغراق نیست ولی روحی از زمانه در آن وجود دارد که باعث میشود حتی تماشاگری که نمیتواند با تیپهای نمایش مثل رویا (مریلا زارعی) و حسن (محمدرضا فروتن) و حضور سایهوار تقریبا همه آدمهای فیلم جز فرشته و احمد، کنار بیاید هم با فیلم ارتباط برقرار کند.
پس از گذشت نزدیک به 2دهه از زمان ساخت فیلم، حالا شاید ضعفهای دو زن نمود بیشتری پیدا کند ولی نمیتوان اهمیت اجتماعی ساخته موثر میلانی را انکار کرد.
سکانس برگزیده: در فصل پایانی فیلم، فرشته متوجه میشود که شوهرش احمد بعد از درگیری که با حسن پیدا کرده بود، از دنیا رفته است. نیکی کریمی در یکی از نقشآفرینیهای کارنامهاش، به خوبی میتواند حسی توامان از اندوه و رهایی را به تماشاگر منتقل کند؛ اندوه از دست دادن شوهرش و نگرانی بابت اینکه حالا باید برای فرزندانش هم مادر باشد و هم پدر و رهایی آزادی از زندانی که احمد برایش ساخته بود؛ مردی که فرشته در سکانس پایانی فیلم میگوید با تمام مصیبتهایی که بر سرش آورده بود، دوستش داشته: «مثل یه زندونی که زندانبانش رو دوست داره.» در شرایطی که رویا و شوهرش عملا نقشی در این سکانس (و تقریبا در کلیت فیلم) ندارند، این فرشته است که در کانون محوری صحنه قرار دارد؛ فرشتهای که بالهایش سوخته و حالا میخواهد زندگی تازهای را آغاز کند. در جهان یکسویه دوزن، این پردازش درست کاراکتر فرشته است که فیلم را نجات داده است.