توسعه شهری، مفهومی سیاسی یا مضمونی فرهنگی
ابوذر ترابی- کنشگر شهری و اجتماعی
پس از جنگ جهانی دوم، مفهوم توسعه در ادبیات نظری و سیاسی اقتصادی جهان بهصورت گستردهای مطرح شد. توسعه و نوسازی، جریان و مفهومی چند سطحی است که سوگیری نظام و ساختار اقتصادی و سیاسی را مشخص میکند.
در این میان و در حوزه برنامهریزی شهری، نگاه توسعهگرایانه میتواند بسیاری از چالشهای پیش روی شهرها را نه بهصورت موقتی و تاکتیکی که پایدار و استراتریک حل کند. این در حالی است که سیاست در شهر ملازم توسعه در روندها و رهیافتهاست و توسعه بهعنوان روح سیاست شهری بیش از آنکه مفهومی سیاسی و اقتصادی داشته باشد معنا و مضمونی اجتماعی و فرهنگی دارد.
حال نکته اینکه در مباحث جامعهشناسی شهری با تئوریزه کردن معیارها و مولفههای اساسی توسعه میتوان شهرها را در جریان یک فرایند از سکونتگاه به مدلی با مقیاس کوچک از حکومت محلی بدل کرد که هدف اصلی دستگاه مدیریت آن، نهفقط چالش با بحرانهای شهری ازجمله آلودگی هوا یا ترافیک یا حتی بحران معماری شهری که فراهم کردن عدالت و ایجاد امکانات مناسب و متناسب با بافت فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی است.
بدیهی است براساس این رویکرد سیاستها و رفتارهای نهاد مدیریت شهری از اقدامات تاکتیکی به ابتکارات راهبردی برای بهبود روشها و شیوههای مدیریتی ارتقا پیدا میکند، فرایندهای پروسهای را بدیل روندهای پروژهای میکند و با اصلاح دیدگاه خود در نحوه استفاده و بهره از منابع، سرمایهگذاری را به سمت توسعه تکنولوژیکی و نهادی و نه مکانیکی و کالبدی سوق میدهد.
با چنین نگاهی با پیشگیری و حتی مهار تجمیع و تمرکز عصیان و خشم طبقات شهری بهعلت نابرابری و بیعدالتی شهری در نهایت با درک درست از مفهوم «شهروند» و مطالبات امروز و فردای او، بار مدیریت شهر را در دوگانه شهروند و شهریار تقسیم، تحلیل و تاویل میکند. دال مرکزی این نگاه «تلقی فرهنگی» از نهاد مدیریت شهری و نه تفسیر سیاسی از آن است.
در نگاه فرهنگی پیششرط و شرط اصلی توسعه و الزامات آن نه در سیاست که در فرهنگ و باور به اصول توسعه شهری در بستر یک پروسه فرهنگی از ذهنیت به عینیت بدل میشود و شهرگرایی که متضمن رعایت جنبههای روان شناختی زندگی شهری، الگوهای زندگی شهری و انطباق و توازن رفتارهای شهری در کانون سیاستگذاری شهری است جایگاهی ارجمند پیدا میکند.
در قلمرو وسیع و موسع نگاه فرهنگی به شهر نه بهعنوان یک کالبد که به مثابه یک اندامواره برای ترافیک، مسکن، آلودگی هوا، ناهنجاریهای رفتاری و شهری، آسیبهای اجتماعی، اعتماد و مشارکت سازوکارها و مکانیسمهای پایدار ارائه میشود. از سوی دیگر روزمرگیهای بروکراتیک تا حد قابل توجهی تضعیف و پیوندهای اجتماعی و شهری، ساختار فضایی شهر و ماهیت درست بحرانها تدوین، تدقیق و تعریف میشود.این در حالی است که نگاه محلهای بر شهر نیز از دریچه فرهنگی میگذرد و در رفع بسیاری از مشکلات مؤثر واقع میشود. اما نگاه فرهنگی و توسعهای به شهر مسئلهای است که با وجود گسترش کالبدی شهر و توسعه جمعیتی آن طی دهههای اخیر مهجور مانده و با تقلیل شهر به بنا و سامانه اجتماعی به سازههای عمرانی علت اصلی بسیاری از بحرانهای فعلی و آتی شهرهاست.
بنابراین در منازعه رهیافت فرهنگگرا و دریافت ساختارگرا که هرکدام در تعریف و تحلیل خصلتهای فرهنگی، ایدئولوژی شهری، توسعه نیافتگی اجتماعی و غلبه رویکردهای مکانیکی بر اجتماعی تضاد ماهوی دارند. در یککلام میتوان از درون فرهنگگرایی، توسعه شهری را استخراج و استفهام کرد.