گفتوگو با دکتر علیرضا خاقانی، ارتوپدی فنی که مجسمههای مشاهیرش در موزههای مختلف کشور مخاطبان زیادی را جذب کرده است
مشاهیر با مجسمهها بهتر شناخته میشوند
پرنیان سلطانی
دکترای اُرُتز و پروتز (ارتوپدی فنی) دارد و کارش ساخت اندام مصنوعی مانند دست، پا، چشم و گوش برای بیماران قطع عضو است. اما سفرش به کشور هلند و بازدید از موزه مشاهیر این کشور باعث شد تا به فکر ساخت مجسمه مشاهیر کشور خودمان بیفتد. برای همین وقتی از سفر برگشت نخستین کاری که کرد این بود که مجسمه ستارخان، سردار ملی انقلاب مشروطه را بسازد؛ تندیسی سیلیکونی و کاملا طبیعی که سرآغاز کار مجسمهسازیاش بود و طولی نکشید که مجموعه 15نفره مشاهیرش کامل شد و در سال1391 نمایشگاه مشاهیر ایران با مجسمههایی از حکیم ابوالقاسم فردوسی، سیمین دانشور، جلال آلاحمد، شهریار، پروین اعتصامی، پروفسور محمود حسابی، مصطفی چمران، نیما یوشیج، سهراب سپهری و... در خانه هنرمندان برپا شد؛ نمایشگاهی که چندی بعد به موزه دائمی مشاهیر ایران در برج میلاد منتقل شد تا سازنده این تندیسهای سیلیکونی به آرزوی داشتن چنین موزهای در کشورمان دست یابد. صحبت از دکتر علیرضا خاقانی است؛ کسی که مجسمههایش آنقدر مورد اقبال مردم قرار گرفته که این روزها بیشتر از آنکه او را با کارهای درمانیاش بشناسند، از او با عنوان یک مجسمهساز یاد میکنند. در روزهایی که آثار این مجسمهساز برجسته معاصر در موزههای مختلف کشور در معرض دید علاقهمندان قرار دارد، با او که تاکنون بیش از100 مجسمه از مشاهیر ایران و جهان را ساخته، درباره هنر ماندگار کردن چهرههای ماندگار به گفتوگو نشستیم که حاصل آن را در ادامه خواهید خواند.
دکترای ارتوپدی فنی کجا و ساخت تندیس مشاهیر کجا؟! موافقید گفتوگویمان را با این سؤال شروع کنیم که چطور از ساخت اندام مصنوعی به مجسمهسازی رسیدید؟
بله، چرا که نه؟ رشته تخصصی من اُرُتز و پروتز است که در ایران به آن ارتوپدی فنی میگویند. کار ما هم در این رشته ساخت دست و پای مصنوعی و وسایل کمکی برای معلولان است. اما کار خاصی که من در این رشته انجام دادم و باعث شد بعدتر سر از دنیای مجسمهسازی در بیاورم، این بود که براساس نیاز موجود، شروع به ساخت پروتزهای هایپررئال کردم؛ یعنی پروتزهایی ساختم که شباهت بسیار زیادی بهدست و پای قطعشده افراد داشت؛ بهگونهای که بعد از استفاده از این پروتزها، کسی نمیتوانست تشخیص بدهد کدام عضو خود فرد و کدام یک مصنوعی است. این کار به همین شکل ادامه داشت تا اینکه در سال1389 و در سفری که به هلند داشتم، به موزه مادام توسوی آمستردام رفتم و آنجا مجسمههای هایپررئال را دیدم. همان موقع احساس کردم که اگر قرار باشد ما این کار را انجام بدهیم، احتمالا خیلی بهتر از آن را انجام خواهیم داد! برای همین وقتی برگشتم چون اصالتا تبریزی هستم، مجسمه ستارخان را ساختم. بعد آن را بهعنوان نمونهکار به سازمان زیباسازی نشان دادم و پیشنهاد کردم اگر برنامهای برای ساخت مجسمههای شهری یا موزه مشاهیر دارند، من میتوانم این کار را برایشان انجام بدهم. اتفاقا سازمان زیباسازی همان نمونه اولیه را خرید و بعدها آن را به موزه مشاهیر برج میلاد منتقل کرد.
بعد هم که نمایشگاه مشاهیر خانه هنرمندان در سال91 برگزار شد و برای این نمایشگاه 15مجسمه دیگر هم ساختید؛ درست است؟
قبل از این نمایشگاه به سفارش موزه مشاهیر نجف، 18مجسمه هایپررئال از مشاهیر این شهر ساختم و وقتی آنها را تحویل دادم، جای خالی چنین موزهای را در کشور خودمان بیش از گذشته احساس کردم. برای همین بدون اینکه هیچ سفارشی گرفته باشم، ساخت مجسمه از 15مشاهیر ایران ازجمله فردوسی، سیمین دانشور، جلال آلاحمد، شهریار، پروین اعتصامی، مصطفی چمران، پروفسور حسابی، نیما یوشیج، سهراب سپری، صادق هدایت، احمد شاملو و... را آغاز کردم و وقتی این مجسمهها کامل شد، آنها را در قالب نمایشگاهی در خانه هنرمندان ایران به نمایش گذاشتم. بعد از این نمایشگاه بود که مجسمهها به برج میلاد منتقل شد و تا به امروز با عنوان موزه مشاهیر ایران در معرض دید علاقهمندان قرار گرفته است.
شما یکی از نخستین افرادی هستید که در ساخت مجسمهها به جای موم از سیلیکون استفاده کردهاید. در شرایطی که حتی هنوز هم در دنیا تندیسهای مشاهیر را از موم میسازند، چرا سیلیکون را انتخاب کردید؟
واقعیت این است که بیشتر مجسمهسازان دنیا صرفا در حال حفظ سنتی هستند که از 200سال پیش برقرار است! وگرنه سیلیکون واقعا ماده بهتری برای ساخت این نوع مجسمهها بهحساب میآید. سیلیکون دوام بیشتری نسبت به موم دارد. همین حالا اگر به موزههای خارجی که در آنها مجسمههای هایپر رئال وجود دارد بروید، میبینید که انگشتان بسیاری از مجسمههای مومی شکسته است. اما سیلیکون شکننده نیست و برخلاف موم نیاز به مراقبت دقیق و دائمی ندارد. ضمن اینکه شباهت بیشتری به پوست بدن دارد و وقتی آن را لمس کنید، بیشتر حس واقعیبودن را به شما القا میکند. همچنین سیلیکون برخلاف موم قابل شستوشو هست و به این ترتیب به راحتی میتوان آن را از گردوغبار پاک کرد.
کمی هم برایمان درباره روال کار ساخت این تندیسها توضیح میدهید.
اگر بخواهیم خیلی اصولی و ایدهآل به ساخت مجسمههای مشاهیر بپردازیم، باید بگوییم ساخت تندیسها از 2 بخش حسی و فنی تشکیل میشود. به این ترتیب که در مرحله نخست مجسمهساز باید خوب با شخصیت فردی که قصد دارد تندیساش را بسازد آشنا شود. مثلا اگر سوژهاش یک نویسنده است، کتابهایش را بخواند و اگر قهرمان ملی است، زندگینامهاش را مطالعه کند. بهنظر من فقط در این صورت است که مجسمهساز میتواند مجسمهای تأثیرگذار بسازد. اهمیت این موضوع زمانی بیشتر مشخص میشود که فرد بخواهد مجسمه مشاهیر قدیمی مانند فردوسی، ابن سینا، سعدی و... را بسازد؛ افرادی که مستندات تصویری خوبی از آنها در دسترس نیست. درباره بخش فنی هم باید بگویم که ما ابتدا فیگور مجسمه را مشخص میکنیم، بعد آن را با خمیر مجسمهسازی ساخته و همه جزئیات کار را از خط و خطوط صورت گرفته تا حالات چهره شخص، در آن پیاده میکنیم. بعد از آن قالب گرفته و به سیلیکون تبدیل میکنیم. در نهایت هم گریم صورت را انجام میدهیم که درواقع کاشت موی سر و ریش و سبیل و رنگآمیزی صورت است. ضمنا برای اینکه کار به واقعیت سوژه نزدیکتر باشد، اگر فرد مورد نظر در قید حیات باشد، از دستانش قالب میگیریم و دقیقا فرمت دست خودش را در مجسمه بهکار میگیریم؛ مثل کاری که در مجسمه استاد دولتآبادی انجام دادیم.
بهنظر که خیلی کار سخت و زمانبری است. حدودا چقدر طول میکشد صفر تا صد یک مجسمه را بسازید؟
ببینید! کار ما درواقع یک کار تیمی است. ما 8نفر هستیم که روی این مجسمهها کار میکنیم. به این شکل که من ساخت مدل صورت را بر عهده دارم، همزمان همکارانم روی فیگور مجسمه کار میکنند. تیم دیگری مشغول قالب گرفتن از صورت و تزریق سیلیکون است، افراد دیگری هم مو میکارند و درنهایت کار به رنگ مجسمه میرسد که آن را هم خودم انجام میدهم؛ یعنی کار بهصورت تیمی و همزمان انجام میشود. اما همین کارگروهی برای ساخت یک مجسمه، دستکم یکماه و نیم طول میکشد.
از اساس چرا این کار سخت را انجام میدهید؟ درواقع میخواهیم بدانیم هدفتان از ساخت مجسمههای مشاهیر چیست؟ ماندگاری چهره مشاهیر ایران برای نسلهای آینده را دنبال میکنید یا اهداف دیگری هم دارید؟
من اخیرا کتابی درباره امیرکبیر دیدم که عکس جلدش، عکس مجسمهای است که خودم از امیرکبیر ساختهام. این در حالی است که از امیرکبیر هیچ عکسی موجود نیست، چون دوربین تازه بعد از مرگ امیرکبیر به ایران آمد. خب این خیلی برای من جالب بود که تصویری که من از امیرکبیر ارائه دادم، کم کم به عکس خود امیرکبیر تبدیل شده است. این هم وظیفه سنگینی بر دوش مجسمهساز میگذارد و هم اینکه تأثیر مجسمه را نشان میدهد؛ اینکه مجسمههای هایپررئال در شناساندن شخصیتها به مردم اهمیت خیلی زیادی دارند. ضمن اینکه اساسا در مقایسه با سایر هنرهای تجسمی ازجمله عکس، نقاشی و...، مجسمه ارتباط سادهتر و روانتری با مخاطب برقرار میکند. در این میان مجسمههای هایپررئال خیلی مردمیتر و ملموستر هستند. بهخاطر همین فکر میکنم تأثیر و ماندگاری این اثر هنری در ذهن افراد خیلی زیاد خواهد بود.
راستی انتخاب این مشاهیر برای ساخت مجسمه چطور انجام میشود؟ خودتان آنها را انتخاب میکنید یا سفارش کار میگیرید؟
تا امروز بیشتر کارهایم براساس سفارشها بوده. اما اخیرا که اوضاع اقتصادی کشور وضعیت خوبی ندارد، دولت و شهرداری بیشتر به مسائل اساسی میپردازند و به همین دلیل مسائل فرهنگی دیگر در اولویت نیستند. درنتیجه سفارشهای من هم خیلی کم شده است اما بیکار ننشستهام و از این فرصت اجباری استفاده کرده و شخصیتهایی را که دوست دارم برای موزه شخصیام میسازم. مخصوصا اینکه میدانم مدت زمان مؤثر و مفیدی که یک مجسمهساز میتواند کار کند، مدت زمان زیادی نیست. چون مجسمهسازی نیاز به چشمها و دستانی قوی دارد و نمیتوانم مطمئن باشم چند سال بعد هم این توان را داشته باشم. برای همین سعی میکنم امروز هر کاری را که دوست دارم بسازم تا بعدها افسوس فرصت از دسترفته را نخورم.
صحبت از موزه شخصیتان در آینده شد. تاکنون کاری برای این نمایشگاه دائمی و این موزه شخصی انجام دادهاید؟
من همیشه به فکر ایجاد این موزه شخصی هستم و تاکنون برای آن دهها مجسمه هایپررئال و مجسمههای دیگر ساختهام که هماکنون از آنها در خانه و کارگاهم نگهداری میکنم. اما هیچ عجلهای برای ایجاد این موزه شخصی ندارم و منتظر زمان مناسبی برای ارائه این آثار هستم.
آخرین اثری که ساختهاید، مجسمه کدام یک از مشاهیر است؟
آخرین اثرم همین تندیس سیلیکونی استاد محمود دولتآبادی است. ضمن اینکه مشغول کار روی مجسمه پیکاسو هم هستم.
اگر موافق باشید کمی هم بحثمان را کلیتر کنیم و به فضای این روزهای مجسمهسازی کشورمان بپردازیم. هماکنون جایگاه مجسمهسازی ما در دنیا کجاست؟
مجسمهسازی ایران بهویژه در سالهای اخیر پیشرفت خیلی خوبی داشته است. امروز هر مجسمهسازی در سبک خودش، با متریال خودش و با زبان هنری خودش میتواند پیامی را که دارد، به مردم دنیا مخابره کند چون به اعتقاد من اثر هنری، زبان یک هنرمند است. این در حالی است که هنر یک زبان بینالمللی است و افراد با هر زبان و فرهنگی که دارند، میتوانند آن را درک کرده و با آن ارتباط برقرار کنند. برای همین هنر بهویژه هنر مجسمهسازی وسیله بسیار خوبی برای انتقال پیام هنرمند به مردم کشورش و حتی مردم دنیاست.
بهنظرتان بزرگترین مشکلی که این روزها در حوزه مجسمهسازی وجود دارد، چیست؟
ببینید! اساسا مجسمهسازی در ایران رشتهای است که قسمت عمده پیشرفت آن به حمایتهای دولتی نیاز دارد. چون در کشور ما متولی اصلی مجسمههای شهری و حتی موزهای، دولت و نهادهایی مانند شهرداری است. برای همین مجسمهسازها برای ساخت و دیدهشدن آثارشان قطعا به حمایت این نهادها نیاز دارند. اما متأسفانه به همان دلیل شرایط نامناسب اقتصادی، این روزها کار فرهنگی و متعاقب آن مجسمهسازی خیلی در اولویت برنامههای دولت و نهادهای دولتی نیست که امیدواریم هرچه سریعتر این مشکلات برطرف شده و هنرهای تجسمی بهخصوص مجسمهسازی مورد حمایت دولت و شهرداریها قرار بگیرد چون فارغ از مجسمهسازی شهری و موزهای، مجسمه وارد فضای گالری خواهد شد که اگرچه این فضا، فرصت خیلی خوبی برای مجسمهسازان است اما همه مجسمهسازان، بهویژه مجسمهسازان جوان کمتر امکان حضور در این عرصه را پیدا میکنند. مشکل دیگری که این روزها در حوزه مجسمهسازی وجود دارد، سخت بهدست آمدن مواداولیه است. این روزها بهدلیل تحریمهایی که وجود دارد، مواداولیه به سختی و با قیمت زیادی به ایران میرسد و همین موضوع کار را برای مجسمهسازها سختتر کرده است.
نسل جدید مجسمهسازان کشورمان را چطور میبینید؟ بهنظرتان چقدر در کارشان جدی و موفق هستند؟
ما هر سال تعداد زیادی فارغالتحصیل مجسمهسازی از دانشگاهها داریم. اما تعداد انگشتشماری از آنها به چهرههای شاخص مجسمهسازی ایران تبدیل میشوند. دلیلش هم همانطور که گفتم نبود بستر مناسبی برای فعالیت و نمایش آثار آنهاست. اگر مجسمهسازان جوان ما غم نان نداشته باشند و شرایطی برایشان مهیا باشد که بتوانند به راحتی آثارشان را در نمایشگاهها و گالریها به نمایش بگذارند، شک نکنید که ما در آینده دهها مجسمهساز جوان مطرح خواهیم داشت که میتوانند دغدغههای ذهنیشان را در قالب هنر ارائه دهند.
ما تا اینجا صرفا از تأثیر هنر بر خود هنرمند گفتیم؛ اینکه هنرمند میتواند پیامش را با هنری که دارد به مردم دنیا منتقل کند. حالا میخواهیم از شما راجع به تأثیر هنر بر بهبود حال مردم و تلطیف کردن فضای جامعه هم بپرسیم. بهنظرتان نقش هنر در این حوزه چقدر است؟
خب وقتی هنرمند یک اثر هنری خوب بسازد که حال خودش با آن خوب شود، قطعا حال مخاطبانش هم خوب خواهد شد. ضمن اینکه به عقیده من اساسا با هنر، دنیا جای بهتر و قابل تحملتری برای زیستن است. بهویژه در روزهایی که افراد با اخبار بد، انواع و اقسام استرسها و... محاصره شدهاند، این زیباییهای طبیعی مثل طبیعت و هنر است که میتواند حال فرد را خوب کرده و روحیه افراد را به تعادل برساند. در این میان در فضای شهری که طبیعت چندانی وجود ندارد و نقش زیباییهای طبیعی کمتر است، ما برای تلطیفکردن فضا، ایستادن جلوی دیوارهای سیمانی و مقابله با شهر بدون رنگمان، ناگزیر به استفاده از آثار هنری در سطح شهر هستیم.
و بهعنوان آخرین سؤال برایمان بگویید این روزها بیشتر مشغول چه کاری هستید؟
معمولا صبحم را با دانشگاه و تدریس آغاز میکنم. بعد از ظهر هم چند ساعتی کار کلینیکی انجام میدهم. بعد تا پاسی از شب و تا وقتی که توانش را داشته باشم، مشغول مجسمهسازی میشوم. این روزها علاوه بر اینکه به ساخت مجسمه مشاهیری که دوست دارم، میپردازم، به سفارش روابطعمومی دانشگاه علومپزشکی ایران هم مشغول ساخت مشاهیر علمی دانشگاه ایران هستم که این کار با سردیس پروفسور پروانه وثوق و دکتر بوالهری شروع شده و قرار است تا ساخت مجسمه تمامی مشاهیر علمی رشتههای مختلف دانشگاه علوم پزشکی ایران ادامه داشته باشد. اما هدف نهایی من که مدتهاست ذهنم را مشغول کرده و این روزها در حال کلیدزدن آن هستیم، ساخت مجسمههای خانگی است؛ مجسمههایی که در مقیاس کوچکتر از مجسمههای شهری، کار همان مجسمهها را در خانهها انجام بدهند. اینکه بتوانیم مجسمهها را بهعنوان یکی از اشکال هنرهای تجسمی که وظیفهاش تلطیف فضای جامعه است، به درون خانهها ببریم تا فضای خانهها را هم زیباتر و بانشاطتر کنند، هدفی است که این روزها بهدنبال راههای محققکردنش هستیم.
تندیسهای خاقانی در موزههای ایران و حتی جهان!
اگر میخواهید تندیسهای سیلیکونی علیرضا خاقانی از مشاهیر ایران را از نزدیک ببینید، بهترین گزینه برایتان موزه مشاهیر برج میلاد است؛ موزهای که در ارتفاع 271متری زمین در سکوی دید بسته برج میلاد قرار گرفته و در آن 15مجسمه از چهرههای تاریخی، فرهنگی، هنری و علمی کشور به نمایش درآمده است. در این موزه میتوانید مجسمههای سیلیکونی خاقانی از چهرههایی چون آیتالله هاشمی رفسنجانی، فردوسی، شهریار، سهراب سپهری، سیمین دانشور، پروین اعتصامی، پروفسور محمود حسابی، نیما یوشیج، مصطفی چمران، جهان پهلوان تختی، جلال آلاحمد، ملکالشعرای بهار و... را ببینید و از طبیعی و واقعیبودنشان شگفتزده شوید. این در حالی است که 18 اثر این مجسمهساز نامآشنا از مشاهیر شهر نجف در موزه مشاهیر این شهر به نمایش درآمده و 27 اثر دیگرش ازجمله تندیس مشاهیر موسیقی مانند بابک بیات، جلیل شهناز، محمدرضا لطفی، شهرام ناظری، پرویز مشکاتیان، محمدرضا شجریان و... در عمارت اتحادیه قرار دارد. باغ کتاب، باغ موزه دفاعمقدس و موزه مدرس هم دیگر مکانهایی هستند که آثار علیرضا خاقانی را به نمایش گذاشتهاند. اما شاید برایتان جالب باشد بدانید یکی از مجسمههای این دکتر مجسمهساز هم در موزه آکادمی ورزشی (ASAMA) آمریکا به نمایش درآمده است. مجسمه برنزی جهانپهلوان تختی با یک دست که در شبکههای مجازی سر و صدای زیادی به پا کرده، کار علیرضا خاقانی است. خالق این تندیس با نشان دادن تختی با یک دست، یادآور جوانمردی او در مبارزه با کشتیگیر مصدوم شوروی شده است.
متولد: 26/6/1354
تحصیلات: دکترای اُرُتز و پروتز (ارتوپدی فنی)
شغل: عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران، مدرس دانشگاه و مجسمهساز