رضا واعظیزاده |
قیصریه، راستهبازار و حجره، شما را به یاد بازارهای سنتی و قدیمی ایران میاندازد. نسلهای مختلف، تصاویر و خاطرات متفاوتی از این بازارها دارند. گنجعلیخان ـ حاکم صفوی کرمان ـ اغلب سخنرانیهای عمومی خود را در میدان چهارسوق ایراد میکرد. چهارسوق بازار از مهمترین محلهای ارتباط حاکمان با مردم بود. بسیاری از نمایشهای حکومتی زیر سقف گنبدی، بلند و تزیینشده با نقاشی و گچبری چهارسوقها انجام میشد. چهارسوق محل تلاقی دو راسته بازار با هم بود؛ راسته شرقی ـ غربی در این میدان، راسته شمالی ـ جنوبی را قطع میکرد. آوردهاند که خواجه کلان غوریانی را هم در چهارسوق بازار هرات مجازات کردهاند.
حجرهها کوچکترین اجزای بازار و محل عرضه و مبادله کالا بودند. معمولا در هر حجرهای میز مهمان وجود داشت. دور این میز بحثها و گفتوگوهای مختلفی با همچراغیها و آشنایان در جریان بود و احوالپرسی دوستان غالبا با صرف چای همراه میشد. راستهبازارها به نوعی پیونددهنده محلههای شهر به هم بودند. اگر خط بازار مسقف کرمان، تبریز، شیراز و تهران را دنبال کنیم به چفتوبست این اتصال با محلات شهر پی خواهیم برد. دارالخلافهها اغلب در مجاورت بازار بودند. دستگاه حکومتی بازار را از خود دور نمیکرد. در اصفهان راستههای بازار، میدان نقشجهان را در آغوش میکشند. نهاد آموزش ترجیح میداد با بازار غریبگی نکند و از امکانات مالی و معنوی بازارها بهرهمند شود. بیشتر حوزههای علمیه قدیمی ایران در مجاورت و میان همین راستهبازارها هستند. مساجد بزرگ و مهم هر شهر همچون مسجد امام تهران، مسجد بزرگ تبریز و جامع کرمان دالانهای خود را بر بازارها میگشودند.
کاروانسراها پر از مسافرانی بودند که تجارت کالا بین شهرها را پیشه خود کرده بودند و روزها و شبهایی از زندگی آنان در بازار رقم میخورد. در سالهای گذشته تحقیقات مختلفی پیرامون بازارهای مدرن و پاساژها صورت گرفت. وارثان متجدد بازارهای سنتی موضوع جذابی برای مطالعه جامعهشناسان بودند. عباس کاظمی ـ عضو سابق هیأت علمی دانشگاه تهران و جامعه شناس ـ از چهرههای مطرحیاست که سبک زندگی و رفتار مشتریان و فروشندگان پاساژهای جدید را مطالعه کرده است. نکته محوری تحقیقات و پژوهشهای بیشتر صاحبنظران، تبدیل مکانهای تازه خرید به پاتوق و تفرجگاه شهروندان بهخصوص جوانان است؛ پاساژهایی که صرفا مکانی برای خرید، فروش و مبادله کالا نیستند. دکتر کاظمی میگوید: «اساسا نفس خرید در جامعه مدرن امری تفریحی شده است و پاساژهای جدید تهران مکانهایی برای ارتباط افراد با هم هستند بدون اینکه همدیگر را بشناسند».
نهادهای اجتماعی در طول سالها از نظر شکل و محتوا دچار تغییرات فراوانی میشوند. نهاد خانواده در دنیای مدرن تقلیل یافته اما همچنان پابرجا میماند؛ نهاد آموزش دگرگون شده ولی کارکرد اساسی خود را حفظ کردهاست؛ نهاد دین از صحنه زندگی بشر خداحافظی نمیکند؛ بنابراین قصه نهاد بازار نیز چنین است. نهاد بازار در هر زمانهای بسته به نیازهای آن دوران، کارکردهای اجتماعی متفاوتی را بر عهده میگیرد.
به جملهای کلیشهای و تکراری میرسیم اما گریزی از بیان آن نیست؛ «جامعه ایرانی در حالگذار از سنت به مدرنیته است و نهادهای سنتی به چهره مدرنی تغییر شکل میدهند».
بنابراین امروز بازارهای سنتی ایران رونق گذشته خود را ندارند و کارکردهای اجتماعی آنان نیز رنگ باخته است. بازارهای خیابان پانزدهخرداد و امامزادهصالح تجریش و بازار شهرری کماقبالتر میشوند و پاساژهای کورش، تیراژه، ارگ سنتر، الماس ایران، پالادیوم و سامسنتر هر روز شلوغتر از روز قبل هستند. بچههای دهههای 50 یا 60 بیشتر به همراه والدینشان به بازار میرفتند و از مغازههای مشخص کفشفروشی، لباسفروشی و کیففروشی که اصطلاحا مشتری آن بودند، خرید میکردند. پاساژهای امروز اما هر کدام عناوین برندهای گوناگونی را یدک میکشند. در فرهنگ مصرفگرایی اینروزها مهم این است که بدانیم چه برندهایی با پول ما سازگارند. برند هر محصول نشانه فخر ما در میان گروههای خانواده، همکاران و همسالان است. تبلیغات محصولات ـ بهخصوص پوشاک ـ در سالهای اخیر بر این جملات متمرکز بود: «با ما متفاوت باشید»، «با ما دیده شوید». پاساژهای امروز محل تفریح و پرسهزدن شهروندان هستند. پاساژرفتن الزاما به معنای قصدخریدداشتن نیست. سینما، کافیشاپ، وسایل بازی و سرگرمی آنها را به تفرجگاههایی برای وقتگذرانی بدل کرده است. دوران سرکوچهنشستن و دورزدن در اطراف پارکها و میادین مرکزی شهر تمام شده است.
پاتوقهای شبانه در پاساژهاست. تجمعات خودنمایی متولدان دهه80، خرداد1395 در مقابل پاساژهای بزرگ و مدرن کلانشهرهای کشور شکل گرفت. مغازههای شیک با صدای موزیک و معماری مدرن، جانشین معماری سنتی با حجرههای گنبدی شدهاند. طول بازار به ارتفاع آن بدل شده است. کافیشاپ، مد و قهوهخانه اصطلاحا چیپ است اما این تغییرات یکشبه رخ نداد. پاساژ کورش در اتوبان ستاری یکشبه در مقابل راستهبازار پانزده خرداد قد نکشید. پاساژها در ایران آرامآرام در بازار جا گرفتند. بگذارید ساختمانهای مرتفعی را که در دهههای قبل فرهنگ بازاررفتن را به پاساژگردی تغییر دادند، پاساژهای میانه بنامیم. پلاسکو را نهتنها تهرانیها بلکه همه ایران میشناختند؛ در سال42 افتتاح شد و مغازهها و رفتار فروشندههایش بیشباهت به بازار سنتی ایران نبود؛ مشتریها هم دنبال اجناس ارزانتر میگشتند و به فروشندههای آشناتر رجوع میکردند. سال47 پاساژ صفویه ساخته شد که کاشیکاریهای زیبا و استفاده از هنر ایرانی، مغازههای جدید آن را به هویت سنتی ما پیوند میداد. پاساژ صفویه با محافظهکاری سعی کرد فضای نوستالژی بازار قدیم را در ذهن مراجعهکنندگان تداعی کند. مرکز خرید ایرانزمین هنگام افتتاح، شمشیر را از رو نبست؛ در ساختمان آن از نقشبرجستهها و تصاویری از معماری اسلامی استفاده شده است. پاساژهای قائم، نصر، سپید، آسمان و میلاد نور آرامآرام بازارهای تهران را به مراکز خریدی با ظواهر مدرنیته، تغییر دادند. این پاساژهای میانهرو و انتقالی فضای اجتماعی را برای ظهور پدیده پیچیده و مهمی در فرهنگ شهروندی آماده کردند که همان مالها و پاساژهای پرامکانات، جذاب و پرزرقوبرق امروزیاست. تغییرات اجتماعی لزوما مساوی با آسیب نیست و باید خود را با زمانه همراه کرد.