ایران روی خط کاهش تنش در ادلب
آزادسازی بزرگراه M5 گام مهمی برای احیای اقتصاد سوریه است
ادلب فعلا آزاد نمیشود
روسیه عملگراترین بازیگر منطقه است و مشکلی برای مصالحه با ترکها ندارد
آزادی ادلب برای آمریکا نگرانکننده است
سیاوش فلاحپور ـ خبرنگار
همزمان با شکست دور دوم مذاکرات هیأتهای سیاسی روسیه و ترکیه، حملات ارتش سوریه علیه ترکها در ادلب تشدید شده است، حملاتی که تاکنون بیش از 10کشته از میان سربازان ارتش ترکیه بر جای گذاشته و دولت این کشور را در موقعیت بسیار سختی قرار داده است. با این حال واکنش آنکارا تاکنون چیزی فراتر از ارسال مجدد نیرو به ادلب و همچنین هشدارهای لفظی نبوده است. این شرایط تا کجا ادامه پیدا میکند؟ آیا ترکیه سرانجام از مواضع خود کوتاه خواهدآمد یا وارد درگیری جدید و بیسابقه با سوریه خواهد شد؟ نقش ایران و روسیه در این معادلات چیست؟ این پرسشها را با ایلیا مغنایر، تحلیلگر مسائل خاورمیانه در میان گذاشتهایم. او تحولات روزهای اخیر ادلب را از نزدیک و با حضور در شهرهایی دنبال کرده که توسط ارتش سوریه آزاد شده است.
تحولات یک هفته اخیر در شمال سوریه برای بسیاری از ناظران تعجبآور است. چرا وضعیت روابط کشورهای عضو مذاکرات آستانه به این نقطه رسیده است؟
برای پاسخ به این سؤال باید کمی به عقب بازگشت. روسیه، ترکیه و ایران در اواخر سال 2018در شهر آستانه به توافقی دست یافتند که براساس آن باید تمام نیروهای مخالف دولت سوریه، از جبههالنصره گرفته تا نیروهای خارجی (مشخصا ازبکها و اویغور) از بزرگراهحلب-دمشق، معروف به بزرگراه M5خارج میشدند. اجرای این بند از توافق بر عهده ترکیه بود اما در عمل اتفاقی رخ نداده و ترکیه در اجرای تعهد خود دست به وقتکشی زد. در واکنش به این رویکرد، ارتش سوریه با حمایت روسیه و سایر متحدان خود، «عملیاتهای هشداری» را در 3محور علیه مواضع این نیروها سازماندهی کرد؛ پیام این عملیاتها در واقع یادآوری تعهدات توافق آستانه به دولت ترکیه بود. اما ترکیه باز هم به تعهدات خود عمل نکرد چراکه باور داشت از طریق وقتکشی بیشتر میتواند امتیازات جدیدی در سایر جبههها بهدست آورد.
آنکارا به خوبی میداند سوریه، روسیه، ایران و متحدان این کشور خواهان آزادسازی تمام سوریه هستند؛ ازجمله مناطقی که در اشغال نیروهای آمریکایی قرار دارد. این در حالی است که ترکیه در جبهههای دیگر منافع بسیار مهمتری را دنبال میکند؛ مشخصا از لیبی سخن میگویم. برای مثال ترکیه طی ماههای گذشته براساس معاهدات امنیتی که با دولت مستقر در طرابلس به امضا رسانده هزاران جنگجو به لیبی اعزام کرده است. بنابراین میتوان گفت ترکیه از طریق بازی با کارتهای خود در سوریه بهدنبال کسب امتیازات بیشتر در بحران لیبی است؛ بحرانی که از قضا یکی از بازیگران مهم آن روسیه به شمار میرود. اما این سیاست نسبت به روسیه در بلندمدت چندان موفق نبوده، چراکه راهبرد مسکو برای جبهههای سوریه و لیبی روشن است و در اثر بازیها یا وقتکشیهای ترکیه تغییر نمیکند. در واقع عملکرد ترکیه بیش از آنکه تأثیری بر موضع روسیه داشته باشد صبر این کشور را به پایان رساند و بر این اساس بهصورت عملی اجرای بند مورد اشاره در توافق آستانه را آغاز کرد (پاکسازی مناطق منتهی به بزرگراه). در این نقطه نیز رفتار ترکیه هوشمندانه نبود، بهگونهای که اردوغان در پاسخ به تحولات اخیر به اوکراین سفر و اعلام کرد از حاکمیت این کشور بر شبهجزیره کریمه حمایت میکند؛ بهعبارت دیگر روی نقطهای حساس برای امنیت ملی روسیه دست گذاشت.
ترکیه بهعنوان کشوری که همواره با سیاستی عملگرایانه در سطح تحولات منطقه شناخته میشود چرا تا این اندازه با همه طرفها دچار درگیری و تنش شده است؟
ترکیه واقعا در شرایط حساسی قرار دارد. از یک سو روابط این کشور با روسیه مخصوصا بعد از خرید سامانه اس-400 به نقطه غیرقابل بازگشتی رسیده که نمیتواند به سادگی از آن چشم بپوشد. از سوی دیگر اما نباید فراموش کرد ترکیه عضو پیمان ناتو و میزبان یکی از بزرگترین پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه است و از این منظر نیز قدرت مانور محدودی نسبت به متحدان غربی خود دارد. به این ترتیب روشن است که ترکیه از طریق بازی پیچیده در 2زمین میخواهد بیشترین امتیازات ممکن را برای حضور طولانیتر خود در سوریه بهدست آورد. اگرچه در نهایت راهی جز بازگشت ادلب به حاکمیت ملی سوریه وجود ندارد.
ایران کجای این معادله قرار دارد؟ اعلام آمادگی این کشور برای میانجیگری بین ترکیه و سوریه تا چه حد جدی است؟ آیا اطلاعاتی درباره اقدامات ایران در این زمینه وجود دارد؟
نقش ایران در درجه اول بر کاهش تنشها میان طرفین متمرکز است چراکه بهطور مستقیم در درگیریها شرکت ندارد، برخلاف روسیه که مستقیما در نبرد نظامی علیه ترکیه شریک است. این کشور بهطور کامل بر آسمان ادلب سیطره دارد و به این ترتیب مانع از هرگونه اقدام احتمالی جنگندههای ترکیه علیه ارتش سوریه میشود. علاوه براین، حملات مستقیم ارتش سوریه به مواضع سربازان ترکی در ادلب نیز با چراغ سبز روسها صورت میگیرد درحالیکه ترکیه عملا از پاسخ درخور به قتل سربازان خود ناتوان بوده است.
اما ایران همانطور که گفتم در خط کاهش تنش حرکت میکند و برهمین اساس، تماسهایی نیز با میانجیگری این کشور میان دمشق و آنکارا بر قرار شده؛ بهطور مشخص 4ملاقات میان مقامات امنیتی 2کشور برای کاهش موانع تعامل دوجانبه و حل مسالمتآمیز پرونده ادلب برگزار شده است. البته ایران در این زمینه تنها نیست و روسیه هم همزمان با نقشآفرینی میدانی خود به برقراری تماسهای مستقیم میان ترکیه و سوریه کمک میکند.
از جایگاه بزرگراه M5 در مذاکرات آستانه سخن گفتید. چرا این بزرگراه تا این اندازه برای دولت سوریه و متحدانش مهم است؟
سؤال بسیار مهمی است. بزرگراه M5 شهرهای دمشق، حمص و حماه را به حلب میرساند و بر این اساس اهمیت حیاتی برای حلب، دومین شهر بزرگ سوریه بعد از دمشق دارد. حلب همچنین صنعتیترین شهر سوریه به شمار میرود که البته بخش عمده زیرساختهای آن به واسطه حمایت ترکیه از شورشیان مستقر در این شهر از بین رفته است. به این ترتیب آزادی بزرگراه M5 بهمعنای ارتباط زمینی شهرهای بزرگ سوریه و زمینهسازی برای از سرگیری چرخه اقتصادی در این کشور است. از سوی دیگر آزادسازی این بزرگراه بخشی از توافق 2018 آستانه است. بنابراین سیطره بر M5 و تامین حاشیه امنیتی تا عمق 10الی 15کیلومتر بعد از آن در مسیر ادلب به هدفی راهبردی برای دولت سوریه تبدیل شده است. اما در این میان چرا ترکیه وارد میدان شده و مستقیما به جای نیروهای نیابتی خود درگیری را بر عهده گرفته است؟ چراکه میداند اگر ادلب سقوط کند هدف بعدی روسیه و سوریه آزادی «عفرین» است؛ امری که در واقع بهمعنای محاصره نظامی آمریکا در شمال شرق سوریه و متعاقبا تشدید فشارها بر این کشور برای خروج از سوریه خواهد بود.
پیشبینی شما از روند تحولات چیست؟ عملیات ارتش سوریه و متحدانش در کجا متوقف میشود و از سوی دیگر سرنوشت روابط مسکو- آنکارا تا چه حد از این تحولات تأثیر میپذیرد؟
اولا تصور نمیکنم ادلب در جریان این عملیات آزاد شود. پیشرویهای کنونی ارتش سوریه بیشتر با هدف دسترسی به نقاطی صورت میگیرد که عملیاتهای بعدی از آنها آغاز شود. بنابراین هدف اصلی، آزادی بزرگراه M5 و همچنین M4 است که دمشق را به لاذقیه متصل کرده و اهمیت بالایی دارد. ارتش سوریه به این شکل مناطقی را که میخواهد در آینده آزاد کند در محاصره شدیدتری نسبت به قبل قرار داده است.
اما در باب روسیه باید به یاد داشته باشیم که این کشور بسیار عملگراست بهگونهای که در عین حساسیت بر منافع امنیتی و منطقهای خود همواره برای تعامل با همه طرفها آمادگی دارد. روابط این کشور با اسرائیل، ترکیه، ایران، سوریه و حتی آمریکا به روشنی این واقعیت را اثبات میکند. شاید بهترین نمونه، مسئله حملات هوایی اسرائیل به سوریه است. روسیه در عین حال که مانع از انجام این حملات نمیشود اما اسرائیل را موظف به اعلام زمان وقوع حملات کرده است تا ایران، سوریه و متحدانشان را از جزئیات حمله مطلع کند؛ به این ترتیب ضمن نقشآفرینی در صحنه از ورود به تنشهای ناخواسته نیز خودداری میکند.
میدانیم که ثبات و استقرار سوریه برای روسیه اهمیت بالایی دارد چراکه این کشور را منفذی برای دسترسی به آبهای مدیترانه و همچنین پایگاهی مهم برای نقشآفرینی در تحولات آینده خاورمیانه به شمار میآورد؛ مشابه موقعیت آمریکا و ناتو در ترکیه. از سوی دیگر اما روابط با آنکارا نیز به دلایل متعددی، ازجمله خط لوله گاز ترکاستریم برای مسکو از اهمیت استراتژیکی برخوردار است و بر این اساس معتقدم راه برای مصالحه میان طرفین کاملا هموار است.
نقش ایران در درجه اول بر کاهش تنشها میان طرفین متمرکز است؛ چراکه بهطور مستقیم در درگیریها شرکت ندارد، برخلاف روسیه که مستقیما در نبرد نظامی علیه ترکیه شریک است