شاهین شجریکهن- روزنامهنگار
در هر دورهای از جشنواره، تعدادی فیلم متوسط و زیرمتوسط نمایش داده میشود که جریان اصلی سینمای ایران را بازتاب میدهند و انگشتشماری فیلم خیلی خوب یا خیلی بد که مسیرشان را از بقیه جدا میکنند و واکنشهای تند و پرشور بهوجود میآورند. امسال اغلب فیلمها از گروه اول هستند؛ آثار متوسطی که نکتههای قابل توجهی هم دارند؛ نه آنقدر جذاب و چشمگیرند که وجد و انگیزه ایجاد کنند که کسی در ستایش و تحلیل جزئیاتشان یقه پاره کند و نه آنقدر ضعیف و آزاردهندهاند که ارزش وقت و انرژی نقد منفی را داشته باشند. ولی در این میان چند فیلم قاعدهشکن هم وجود دارند که از محور تعادل خارج میشوند و همین فیلمها تنور نقد و نظر را گرم میکنند. این وسط کسی به «شین» و «تعارض» زیاد گیر نمیدهد، چون سازندگان این فیلمها سرشناس نیستند، اما وقتی اسم و امضای معتبری پای یک فیلم ضعیف باشد، قضیه فرق میکند. ابراهیم حاتمیکیا با فیلم آشفته و پرمدعای «خروج» چراغ اول را روشن کرد و مسعود کیمیایی هم بهصورت «دیفالت» مخالفان و خردهگیران پیگیری دارد که از «سرب» به این طرف با هر فیلمی که او ساخته بیانیه مرگ هنریاش را صادر کردهاند. میماند مجید مجیدی که البته بهنظر میرسد فیلمش کیفیت قابلقبولی دارد و منتقدانش مجال فراخی برای جولان نخواهند یافت. حالا میتوان از این زاویه، لحن طلبکار حاج ابراهیم را بهتر درک کرد: جشنواره به این چهرهها نیاز دارد یا اینها به جشنواره؟
طلسم دامنگیری در سینمای ایران وجود دارد که دهههاست قربانی میگیرد و هنوز ذرهای از کارآمدی و شومیاش کم نشده: فیلمسازهایی که فیلم اولشان همه را غافلگیر میکند و ستایشگران از ظهور یک نابغه در سینما خبر میدهند در ادامه به جاده خاکی میزنند و هیچ نشانی از آن نبوغ اولیه بروز نمیدهند. از زندهیاد محمدرضا اعلامی و علی ژکان تا بهنام بهزادی و علیرضا امینی و مهدی کرمپور، این طلسم خیلی از کارگردانهای مستعد سینمای ایران را از دور خارج کرده و آخرین قربانیاش هم بهنام بهزادی است که از فیلم متفاوت و نبوغآمیز «تنها دو بار زندگی میکنیم» به اثر آشفته و سرد و سردرگمی مثل «من میترسم» رسیده؛ فیلمی که حتی اسم و عنوانش هم شامل حشو قبیح است: یعنی ضمیر متصل و منفصل را اول و آخر فعل آورده! بهزادی یکی از بدترین فیلمهای این دوره از جشنواره را ساخته؛ فیلمی پا در هوا و سست که اصلاً معلوم نیست منطق رواییاش به کدام قاعده عقلی متکی است. شخصیتهایی لوس و طلبکار و داستانی که هرچه به آن فرصت میدهی جلو نمیرود. فیلم با هر متر و معیاری در ردیف بدترینها قرار میگیرد و بدتر آنکه کارگردانی مثل بهزادی که هوش و استعدادش را در فیلمهای قبلیاش ثابت کرده، متوجه کیفیت افتضاح فیلمش نیست و فکر میکند فیلم خوبی ساخته. این غمانگیزترین حالت سقوط در سینماست.
حکایت فیلمهای ترسناک در سینمای ایران، حکایت پیرزنی است که مولانا قصهاش را در مثنوی معنوی روایت کرده: عجوزهای که شاهین محبوب پادشاه را در خانهاش مییابد و از روی دلسوزی پر و بالش را قیچی میزند که به خیال خود تیمارش کرده باشد. کارگردانهای ما هم وقتی میخواهند هارُر بسازند اول یک دور «کانجیورینگ» و «جنگیر» و «تلألو» را توی ذهنشان دوره میکنند، بعد قیچی برمیدارند و «اضافات» الگو را میچینند و به ساختار روایی جدیدی میرسند که حاصل اصلیاش کمدی ناخواسته است. نمایش شین و آن شب یکبار دیگر نشان داد که در ژانر وحشت چقدر دست سینماگران وطنی خالی است و حتی از بازسازی سادهترین الگوهای ژانر هم عاجز میمانند. قواعد سادهای مثل طراحی موقعیت بر مبنای یک جبر گریزناپذیر و تعریف انگیزه برای شخصیتها، رعایت نمیشود و تمام تمرکز سازندگان این فیلمها صرف ترساندن مستقیم تماشاگر میشود: اینجوری که مثلاً صحنه را تاریک کنیم و یک موسیقی هشداردهنده در حاشیه تصویر شنیده شود و بعد ناگهان «پِخ» کنیم و بازیگر جیغ بکشد! صد رحمت به «اثیری»!
حاشیههای نشستهای خبری و حرفهای تندی که در مواجهه سینماگران و عوامل سازنده فیلمها با خبرنگارها رد و بدل میشود، بازتابی از فضای عمومی جامعه و عصبیت و خشونت محیط است. از کوزه همان برون تراود که در اوست. انتظار دیگری هم نمیتوان داشت. اما این نکته که همه طرفهای درگیر در همه دعواها و بحثهای این چند روز، همه حق را از آن خود میدانند وجه وحشتناکتری از قضیه را آشکار میسازد. سینماگر و منتقد هرگز دوست نبودهاند و در طول تاریخ رابطهای سرشار از تخاصم و مناقشه داشتهاند. ولی هیچوقت در این حد روبهروی هم موضع نگرفته بودند. الان بهنظر میرسد بعد از نمایش هر فیلم در جشنواره، سازندگان و عواملش با توپ پر روی صحنه میآیند که بیانیه بخوانند و علیه همه موضع بگیرند و خبرنگار و منتقد هم آماده نشستهاند که هم خود اثر و هم سازندهاش را به صلابه بکشند. برای سینمای ایران که سالهاست حاشیهاش بر متن میچربد، این یک زنگ خطر واقعی است.
چند نکته درباره فجر سیوهشتم
وارونگی
در همینه زمینه :