محمد ناصر احدی- روزنامهنگار
1- فقر و خشونت چه نسبتی با هم دارند؟ آیا آدم مستمند و بیچیزی که به نان شبش محتاج است، راحتتر از فردی که صاحب ثروتِ بیحدوحصری است، دست به خشونت میزند؟ آیا انسانی که در تامین نیازهای اولیهاش وامانده، ترسناکتر از کسی است که هیچگاه سر گرسنه بر بالین نگذاشته و تصوری از محرومیت و درد و رنج ناشی از آن ندارد؟ آیا انسانهایی که به زندگی در فلاکت خو کردهاند، از خردورزی و توسل به عقل عاجزند و سررشته امور زندگیشان بهدست غریزهای تهاجمی است که در اثر فقر در جانشان ریشه دوانده است؟ آیا آدمهایی که بهواسطه ساختارهای نابرابر اجتماعی از حقوق انسانیشان محروماند و هرگز طعم شهروند شدن را نچشیدهاند، خطری هولناک برای جامعه و طبقات مرفه محسوب میشوند؟ وقتی درباره نابرابری و ساختارهایی که علت بهوجود آمدن آن هستند صحبت میکنیم، چرا بیشتر توجهمان به معلول (فقر) است و از علت (فساد سیستماتیک) حرفی به میان نمیآوریم. حتما میپرسید این حرفها چه ربطی به جشنواره فجر و اصلا سینما دارد؟ یادتان هست که در شماره اول این ستون نوشتم که در اینجا بیشتر درباره فضای منفی - که به اندازه فضای پرشده تصویر اهمیت دارد - صحبت میکنیم؟ یکی از این فضاهای منفی که با توجه به فیلمهای اجتماعی جشنواره امسال باید به آن پرداخت، موضوع رابطه خشونت و فقر است. چند سالی است که فیلمهای نسل جدیدی از فیلمسازان ایرانی بر این موضوع انگشت گذاشته و لنز دوربینشان را به سمت زندگی آدمهایی برگرداندهاند که با «فقر» و ـ آنگونه که این فیلمها سعی در القای آن دارند ـ با «جرم» روزگار میگذرانند؛ گویی از منظر این فیلمسازان فقر و جرم رابطهای یکسره مستقیم و بیواسطه دارند و هرکس که خلافی مرتکب میشود، فقیر است و هرکس که فقیر است، در مجرم بودنش نباید شک کرد. بهرغم همه بهبه و چهچههایی که نثار این فیلمها شده و واقعگرایی آنها را ستوده، اما آیا واقعا این فیلمها از واقعیت سخن میگویند؟ صرف اینکه داستان فیلمی در جنوب شهر روایت شود و آدمهایش مدام سر هم نعره و عربده بکشند و در محیطی ناسالم ـ که از ابتداییترین امکانات شهری محروم است ـ زندگی کنند، میتوان به تصویری که این فیلمها ارائه میدهند، مهر واقعگرایی کوبید؟ چرا کسانی که این فیلمها را نماد کامل واقعگرایی میدانند، چنین تلقی نازلی از «واقعیت» دارند؟ مگر «واقعیت» را فقط باید در زندگی تهیدستان و حاشیهنشینان جستوجو کرد؟ مگر «واقعیت» در زندگی آدمهای مرفه وجود ندارد؟ روزگاری در این سینما فقر بهعنوان فضیلت تبلیغ میشد و آدمخوبها معمولا کسانی بودند که بر دنیا و مافیها چشم بسته بودند و ترجیح میدادند که نانشان را در آب خالی بزنند و بخورند، اما چشم امید به پاداش الهی داشته باشند. با گذشت سالیانی، این دیدگاه در سینما جای خود را به دیدگاه دیگری مبنی بر این داده که فقرا باید از فقرشان شرمنده باشند و سعی کنند، بهجای هنجارشکنی و مخالفت با سازوکارهای تثبیتشده اجتماعی، هرچه بیشتر در جهت هماهنگی با سیستمی که برنامهای برای کاهش محرومیتهای آنها ندارد و تنها فرمانبرداریشان را طلب میکند، گام بردارند. این فیلمها بر این واقعیت پرده میکشند که نحوه زیست طبقات مطرود و به حاشیه راندهشده، شیوهای برای بازپسگیری حقوقی است که از آنها دریغ شده است. وقتی ساکنان مناطق محروم احساس میکنند حقی بر شهر ندارند و خیابانهای شهر از آن آنها نیست و زمانی که از محدوده زندگیشان خارج میشوند، با محیط پیرامونشان احساس تضاد و بیگانگی دارند، باید انتظار داشت شقی از زندگی زیرزمینی شکل بگیرد که نظارت دقیقی بر آن وجود ندارد. حالا دوربینی که این فرصت را پیدا کرده تا این نوع زندگی را با قواعد و آدمهای خاص خودش به تصویر بکشد، اگر فقط درباره شرایط این نوع زیست بحث کند و از علتالعلل آن حرفی به میان نیاورد، میتواند داعیه واقعگرایی داشته باشد؟ نمایش زندگیهای محقر در جامعهای که زیادهخواهی و منفعتطلبی و زرنگی شاخصه اصلی آن به شمار میرود، صرفا دکانی برای بهدست آوردن نام و نان نیست؟ اسطوره ساختن از خشونتِ برآمده از فقر و آدمهایی که در زاغههای جنوب شهر برای خودشان امپراتوری راه انداختهاند، به بهرهکشی از زیردستانشان مشغولاند و از سوی دیگر راه بدهبستان با سیستم را آموختهاند، نشانهای از واقعیت در خود دارد؟ اگر این فیلمها مدعی واقعگراییاند، پس کلیپهای موجود در فضای مجازی از افراد درندهخویی که مدام برای هم خط و نشان میکشند، مستحق برترین جوایز هنری هستند. فیلمهایی که این روزها داعیه نشان دادن واقعیتِ فقر را دارند، تنها میل بورژوایی جامعه ما به اظهار تأسف از این نوع زندگی را ارضا میکند و نه چیزی بیشتر. این فیلمها بیشتر از فیلمهای جناحی، ایدئولوژیک و سرکوبگرند.
2- «خوب، بد، جلف 2» ساخته پیمان قاسمخانی چه تفاوتی با کمدیهای دیگری که در طول سال اکران میشوند دارد که توانسته در جشنواره حاضر شود؟ همان جنس شوخیها و همان بازیهای آشنای این ژانر که اگر به آن نگاهی سطحی داشته باشی، شاید لبخندی بر گوشه لبت بیفتد، اما در کل چیزی بیشتر از سینمایی نیست که همیشه در اهمیت آن به دیده تردید نگریسته شده است. جشنواره باید محل عرضه آثار موجه باشد، نه ویترینی که به دنبال جوری جنساش است.
شنبه 19 بهمن 1398
کد مطلب :
94655
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/wpVXR
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved