سقف آسمان بلندتر، بلندتر بهتر
رضا درستکار- منتقد و عضو هیأت انتخاب جشنواره فیلم فجر
برای دومینبار نشستم و از دیدن «تومان» کیف کردم و لذت بردم. مسئله فیلم در صورت ظاهر، مسئله تماشاگر نیست، چون رسانههای رسمی ما، کاری با تماشاگر کردهاند که اگر خود هیچکاک علیهالرحمه هم از خواب ابدی برخیزد و یک «سرگیجه» جدید بسازد، زعمای منتقد، متهمش میکنند به بیدردی! مردک فلان فلان شده اصلا با جریان و خواست آقایان شکمسیر هماهنگ نیست! بله از این نظر «تومان» را اگر هیچکاک هم میساخت، عالیجنابان میگفتند؛ این چیه دیگه بابا؟ اما برای دیدن این فیلمهای ارزشمند که برای فیلم شدن، راهی خیلی طولانی را طی کردهاند، تومان همهچیز است. یک فیلم دغدغهمند و همهفنحریف استخواندار محکم است که بوی «سینما» میدهد. زنگار و غبار اصوات معلق در هوا را از دلها برگیریم و ببینیم که فیلمساز ما چه شخصیتهای زنده و با طراوت و یونیکی را ساخته و پرورده، 3 پسر اول فیلم، فیلم بازی نمیکنند، خود جنس هستند، دارند زندگی میکنند و شگفتا از اینهمه احاطه کارگردان بر محیط و ساخت دادن به آن. تومان یکی از سختترین فیلمبرداریهای تاریخ سینمای ایران را دارد، دوربین در فصلی در میانه فیلم، راز این پیچیدگی و درونه فیلم را آشکار میکند و با آنکه حضورش محسوس میشود و ممکن است ما را از روند فیلم جدا سازد اما چنان شورانگیز عمل میکند که با جریان فرحناک حاکم بر صحنه همراه میشویم و... . فیلم یک شخصیت محوری دارد و 3 شخصیت دیگر که مثل پروانه به دورش میچرخند و «حسادت» را معنا میبخشند. از حسودی قدرت میگیرند و ضعیف میشوند و عاشقانه میخواهند خودشان نفر نزدیک و محور به دور خورشید فیلم باشند و اما میبازند! فیلم درباره قمار شرعی و غیرشرعی است؛ قمار و شرطبندی در فوتبال و اسبدوانی؛ غیرمجاز و مجاز، لب به لب، کنار هم پیش میروند، کنار هم تقدیر و عرف را رسمیت یا جلوه میبخشند. این میزان از زنده بودن، یکی شدن با متن، تنوع لوکیشن، صحنههای شلوغ و پرازدحام، معنا، حاکمیت زندگی، رقابت، حسادت، رفاقت و...، تومان را به یکی از فیلمهای ویژه جشنواره امسال بدل کرده است. در دیدار دوم (البته فیلم را دوباره تدوین کردهاند و من آن نسخه هیأت انتخاب را بهمراتب بیشتر دوست داشتم و کاملتر میدیدم.) اینجا مفصلبندی اندکی دچار خدشه شده، باید فکری به حال آن کرد.
باقی بماند برای اکران عمومی، من از آثار دغدغهمند و حتی تلخ این دوره لذت برده و میبرم؛ فیلمسازان ما مغزشان تاب برنداشته تا مسئولیتهای خودشان را زمین بگذارند و فقط بهدنبال حرف منتقدان (واقعی یا غیرواقعی) راه بیفتند؛ آنها نسبتشان را با عصر خودشان تنظیم میکنند و اگر یکی مثل «تومان» یا «قصیده گاو سفید» پیدا شد و رسمش را با سینمای اصیلتر پیوند داد، دیگر نباید نگران افراد بیمسئولیت بود که از اجرای مسئولیت بیزارند. من از خودم میپرسم چرا فیلمها بهرغم حرفها اینقدر تلخند و جوابش را مییابم... سرمان را زمین میگذاریم و میخوابیم و به آسمان چشم میدوزیم، سقف آسمان بلندتر، بلندتر بهتر.