• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
چهار شنبه 16 بهمن 1398
کد مطلب : 94471
+
-

شور زندگی در عکسی سیاه‌وسفید

شور زندگی در عکسی سیاه‌وسفید

مهرنوش سلماسی- روزنامه‌نگار

قرارمان برای دیدار با مسعود کیمیایی ساعت 5/7 عصر است. به خانه کیمیایی می‌رسیم. حامد خورشیدی نیم‌ساعت زودتر از ما رسیده و عکس‌هایش را هم گرفته. جواد طوسی هم هست. دیوار خانه منقش به تابلوهای علیرضا اسپهبد و آیدین آغداشلو است و ما دقیقا روبه‌روی تابلوی معروفی از آغداشلو می‌نشینیم.
مقابل چهره خون‌آلود فرامرز قریبیان که دهانش با پارچه‌ای سفید پوشانده شده و گل‌سرخی و چاقویی در بالای سرش به چشم می‌خورد؛ تابلویی که روی جلد یکی از چاپ‌های مکرر رمان «جسد‌های شیشه‌ای» رفت و کیمیایی می‌گوید در اصل قرار بوده پوستر فیلم «ردپای گرگ» باشد که در آن زمان اجازه انتشار نگرفته. آمده‌ایم برای گفت‌وگو با کیمیایی. ولی بعد از یک تماس تلفنی به‌نظر می‌رسد خیلی حوصله و روحیه مصاحبه را ندارد و چند دقیقه بعد همین را هم می‌گوید. می‌دانیم که بعد از آن ویدئوی کوتاه چه فشار‌ها بر او وارد شده و حالا می‌بینیم که چگونه مکدرش می کنند. سعید مروتی سکوت مجلس را می‌شکند و با همراهی جواد طوسی، در نهایت خالق «خون شد» به مصاحبه رضایت می‌دهد. به اتاق کار کیمیایی می‌رویم؛ به اتاقی که خودش یک تاریخ سینماست؛ اتاقی که قفسه‌هایش با فیلم‌های کلاسیک پوشانده شده. روبه‌روی کیمیایی می‌نشینیم و مصاحبه آغاز می‌شود. به چهره مهربانش نگاه می‌کنم که رد خستگی بر آن پیداست. این خستگی بیش از نیم‌قرن پیمودن مسیری دشوار و پرافتخار است؛ تداومی خیره‌کننده که هیچ صدای مخالفی نتوانسته منقطعش کند. این چهره فیلمسازی است که همیشه به نقد قدرت نشسته و هزینه‌اش را هم پرداخته. پس بی‌دلیل نیست که فیلمساز هفتادوهشت‌‌ساله ما خسته است. مصاحبه که پیش می‌رود کیمیایی هم به‌تدریج سر ذوق می‌آید. صحبت بر سر خون شد است، ولی استاد در میانه حرف‌هایش از ابراهیم گلستان، داریوش شایگان و کتابش درباره  از بودلر هم یاد می‌کند. آقای کیمیایی فقط سینماگر نیست. خالق جسد‌های شیشه‌ای و سرودهای مخالف و شاعر «زخم عقل»، هنرمندی تمام عیار است؛ هنرمندی که سینما را به ادبیات و سیاست پیوند می‌زند. نگاه می‌کنم به عکس مصدق بر دیوار اتاقش و عکس های سیاه‌وسفید قدیمی در پشت سرش. باز به یاد می‌آورم که یک تاریخ در این اتاق گرد آمده است. روی میز کار کیمیایی کتاب‌هایی به چشم می‌خورد که اتفاقا هیچ کدامشان سینمایی نیستند. اینجا محل همنشینی لوکاچ و بودلر با جوزف لوزی و ساموئل فولر و جان فورد است. نشانه‌های علایق و دلمشغولی‌های کیمیایی را می‌شود در هر گوشه این اتاق (و به تعبیری دقیق‌تر در این خانه) مشاهده کرد. مصاحبه پیش می‌رود و کیمیایی با آرامش و مهر برایمان از فیلم تازه‌اش می‌گوید؛ از خون شد که در جشنواره حاضر است و ما شب یازدهم بهمن مهمانش شده‌ایم تا واسطه‌ای شویم میان او و مخاطبانش. تا صدای کیمیایی را به گوش مردم برسانیم. این هم خودش یک نشست مطبوعاتی است. مصاحبه که به پایان می‌رسد، گرچه خسته‌تر از لحظه ورودمان شده ولی در چشمان مهربان و در عین حال مصمم‌اش شوری به‌چشم می‌خورد. این شور زیستن و ایستادگی هنرمندی است که در آستانه هشتاد‌سالگی همچنان به نوشتن با دوربین می‌اندیشد و با فیلم تازه‌اش آمده تا باز هم با واکنشی هنرمندانه روزگار را شهادت دهد؛ هنرمندی که از قیصر تا خون شد بر سر پیمانش با مردم ایستاده است.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید