محسنحسینی طاها- خبرنگار
برخی از ما قر زدن را خوب بلدیم و در آه و ناله و ناسزا گفتن به زمین وزمان استادیم. فرا فکنیم و همهچیز و همه کس را جز خود مقصر میدانیم. بزرگانمان را سرزنش میکنیم اما مثل آنها، تمام ناکامیها و ناگواریها را به گردن قدرتهای مافوق میاندازیم. چند سالی هم مدمان بالا رفته و به هر تابلوی ایستی که بر میخوریم، با یک ژست همهچیز دان که سیاست را فوت آب است، واژه تحریم را علم میکنیم و بر سر خود و دیگران میکوبیم و رد میشویم. نه، محافظه کار نیستم و مدتهاست قید الکی خوش بودن را زدهام و اصلا هم مدعی این نیستم که در یک جامعه گل و بلبل و ایده آل زندگی میکنم. میپذیرم که دهههاست چوب نادانی و ندانم کاری این و آن را میخوریم واز خارجی وداخلی و دوست و دشمن و خودی و غیرخودی میکشیم.
از همه زخمیترم. کودکیام را موشک باران کردند، نوجوانیام را اصلاح و جوانیام را تحریم. یک دهه شصتی که مانند کودکی که تا نق میزند او را از مرد سبیلوی سایه میترسانند، همیشه ما را از خطری که رخ نداده و شاید هم هیچگاه رخ نخواهد داد، در هراس و نگرانی گذاشتهاند تا نخواهیم، نبینیم و نپرسیم و همیشه کورمال کورمال راه برویم و دست به عصا. اما امروز که کودکی و نوجوانی گذشته و جوگندمیهای صورتم، باعث شده از جوانی نیز با احتیاطتر حرف بزنم، سؤالی ذهنم را آزار میدهد که میخواهم قبل از آنکه جسارت و شهامت جوانی کاملا از من گرفته شود، به آن پاسخ دهم. من بهعنوان یک انسان جهان سومی که به جبر جغرافیا در خاورمیانه و به جبر تاریخ در کشوری که همواره زیر سایه جنگ زیسته و دههها یک خواب راحت نکرده است، در توجیه آنچه بر او میگذرد، آیا میتوانم از معصومیت وجود خویش حرف بزنم و گذشته و حال و آینده را یکسره محصول بازیهای پشت پرده بدانم؟
بهدنبال بحثهای قدیمی و نخنمای آکادمیک که از دیگ حوصله سررفته و سرریزش به کاسه قشر متوسط هیجان طلب که همیشه چاشنی نوشیدنیهای دورهمیشان، مرور گذشته و پیشبینی نیمبند آینده است، ریخته، نیستم. میخواهم به حلقه مفقود همه اتفاقات و جریانات سیاسی و اجتماعی در طول تاریخ بپردازم. در آنچه گذشت، «من» کجا بودم؟و این «من» لزوما نه منی محصور در یک برهه تاریخی بلکه منی ماهیتی است. منی که دارای حق انتخاب و قدرت انتخاب برای تغییر است. پیش کشیدن بحثهای قدیمی که همیشه کشاکشی میان قدرت تأثیر جامعه بر فرد یا بالعکس بوده، بهخودیخود دردی را دوا نمیکند. این جنجالهای نظری وقتی سودمند است که در حوزه عملی سنجیده شود و کارنامه فرد و جامعه را در دورههای مختلف تاریخی درنظر بگیریم. متأسفانه در ادبیات سیاسی و اجتماعی ما همیشه با «چه کردند»ها مواجه بودیم و کمتر به «چه کردم»ها پرداختهایم. همیشه خود را تابع یک حد و مجبور یک جبر نامعلوم دیدهایم. مقصود نادیده گرقتن واقعیات تاریخی، اجتماعی و موقعیت جغرافیایی سر زمین مان نیست. بیشک سرنوشت اجتماعی یک ملت، زیر سایه فرهنگ، تاریخ و جغرافیایش تعریف میشود. اما بهقول معروف این فرهنگ و تاریخ که در خلأ و بیحضور یک موجود شعورمند بهنام انسان که شکل نمیگیرد و این سرنوشت هرچه باشد بهدست انسانی بر انسانی و جامعهای بر جامعهای جاری شده است.
شاید قضاوت درباره گذشته و آنچه بر ما رفته، آسان نباشد اما شاید بتوان با نگاهی واقعبینانهتر به امروز، دریابیم که در روند تحولات اجتماعی و سیاسی تا چه میزان تأثیرپذیر و تا چه اندازه اثرگذار بودهایم؟ پاسخ به این پرسش در واقع بررسی واکنشهای من بهعنوان یک فرد به کنشهای قدرت است که بر من تحمیل شده است.
مقصود از قدرت صرفا بهمعنی حاکمیت در یاد کرد کلاسیک آن نیست بلکه هر رابطه و تعامل اجتماعی به تعبیر فوکو میتواند یک کنش قدرت محسوب شود. این منی که در بالا به آن اشاره شد، دقیقا در مقابل همین قدرت قرار میگیرد که میران تأثیرپذیریاش مورد توجه ماست. همین تأثیرپذیریها که من و ما را به وضعیت کنونی کشانده و هیچگاه از خود نمیپرسیم چه شد که به این بیماریهای ناشناخته و مهلک اجتماعی و سیاسی دچار شدیم که اکثرشان ریشه در انفعال و واکنش احساسی و نه معقولمان به رخدادها دارد؟ نکته قابل توجه اینجاست که ورای همه تحریمهای جهانی که معلول روندهای سیاسی معیوب است و تحریمهایی که همواره از قدرت بر ما تحمیل میشود، همواره نوعی «خودتحریمی» در روان ما نهفته و تمام این مصیبتها از ندانستنها، ندانم کاریها و رفتار هیجانی ما سرچشمه میگیرد.
پرسیدن چه جایگاهی در زندگی روزمره ما دارد؟ روزانه خود را از چند پرسش محروم میکنیم؟ وقتی رسانه بهعنوان یک قدرت، مارا از شنیدن موسیقی دلخواهمان محروم میکند، برای یافتنش در فضای مجازی چقدر تلاش میکنیم و چقدر در محیط کار و زندگی مان تا آنجا که بیرون از سیطره قدرت تعریف میشود، از آن بهره میبریم؟ چقدر خود را از تحلیل وقایع و اتفاقات بدون دخالت رسانههای داخلی و خارجی محروم کرده ایم؟ چقدر در غیاب جنجالهای رسانهای به سکوت و تفکر پرداختهایم تا واکنشمان نتیجه تحلیل باشد نه احساس؟ چقدر در محیط خانواده که هیچ سانسوری بر ما حاکم نیست، خود را از ابراز احساسات به عزیزانمان محروم کردهایم؟ چقدر در کشاکش اتفاقات سیاسی، در تعویض عکس پروفایلمان تامل و تفکر به خرج داده و دستخوش احساسات زود گذر نمیشویم؟ اینها همه نمونههایی از «خودتحریمی» است که بر کشور وجود خود حاکم کردهایم و تمرینهایی است که ما را برای تحریم قدرتهایی بیرونی آمادهتر ساخته است.
شنبه 28 دی 1398
کد مطلب :
93056
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/xknGP
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved