مهناز استقامتی _ شهردار منطقه 8تهران
معماری هنر خطرناکی بهحساب میآید؛ یک تابلوی نقاشی نیست که بزنیم روی دیوار، موسیقی نیست که اگر دوستش نداشته باشیم خاموشش کنیم، یک مجسمه نیست که شکسته شود و.... معماری در لحظه لحظه زندگی تمام افراد در جریان است. مادامی که چند نفر میخواهند با هم صحبت کنند و چند صندلی دور هم میچینند، آنها دست به معماری زدهاند. فرانک لوید رایتدر میگوید: «پزشک میتواند خطاهای خود را دفن کند اما معمار نمیتواند به بیننده خود بگوید این خطا را نبین.»
معماری شاخههای مختلفی دارد و طراحی نما میتواند ازجمله مهمترین مباحث در معماری باشد چراکه تعداد بیشتری از مردم شهر روزانه با آن در ارتباط هستند و حتی غیرانتخابی و اجبارا از نمای شهر بهره میبرند. ما بلیت میخریم و به دیدن موزه میرویم اما شهر یک موزه زنده و در جریان محسوب میشود که هیچکس برای دیدنش بلیت نمیخرد. شهر رد تاریخ روی خودش دارد و به هر خیابان و کوچهاش که نگاه کنیم، فراز و فرود منطقهای را به وضوح میبینیم. نمای شهر دقیقا همان عنصری بهحساب میآید که قرار است در این موزه بزرگ تماشایش کنیم. در شهر ما قسمتهایی شبیه موزه یهود لیبسکند میشود؛ درست مثل راه رفتن روی لبههای تیز و خشن فلزها و صداهای ناهنجار کشیده شدن لبههای فلزات بههم. بخشی دیگر از شهر شبیه موزه دنور؛ تیز و نامانوس. یکجا شبیه گوگنهایم بیلبائو؛ پر از سرگرمی و جذابیت، ولی خالی از معنا. یکجایش هم میشود کازا میلا. انگار که گائودی، این معمار خداوند، قسمتهایی از شهر را روحانیت بخشیده. نمیخواهم وارد تقسیم مناطق شوم. حرفم این است که شهر، مخصوصا شهر ما تهران، سرشار از پیچیدگی و کشف است. هر نقطه و قسمتی از شهر یک روایت جذاب یا حتی چالشبرانگیز دارد اما نکته مهم اینکه این شما هستید که دارید این موزه را میسازید. دارید تابلوهای نقاشیتان را روی دیوارها نصب میکنید. دارید چیدمان سهبعدی انجام میدهید. پس باید بدانید چقدر اتفاق مهمی توسط ذهن و دست شما نقش میبندد. کمیته نما اتفاقی بهشدت درست بوده که در زمان درستی رخ داده تا از هرج و مرج و اغتشاش بصری در شهر جلوگیری کند و حتی در قسمتهایی از شهر که میخواست به سمت کمونیستی شدن و یک شکل شدن و کپی شدن برود، فضا را برای خلاقیت باز نگه داشت. کمیته نما به طراحی که از محیط آکادمیک نسبتا بیگانه با اتفاقات واقعی طراحی بیرون میآید، یاد میدهد چطور باید در مسیر درست قدم بزند. نما در شهر ما فراموش شده بود یا از یک مد خاص پیروی میکرد یا در کل بهعنوان یک موضوع جانبی و گاهی اضافی توسط سازنده با آن برخورد میشد. درصورتی که نمای ساختمان متعلق به تمام مردم این شهر است؛ نه صرفا افرادی که در آن ساختمان زندگی میکنند. باید مقالهها نوشت درخصوص میزان تأثیرپذیری احساسات مردم از معماری و بهمعنای ادبیات دیگر روانشناسی محیط که امروزه حتی به شکل معماری اینتراکتیو یا همان معماری واکنشی که این بار قرار است عمل و عکسالعمل میان انسان و ساختمان شکل بگیرد. البته هنوز تا رسیدن به هدف اصلی، فاصله بسیار مانده. به هیچ وجه اتفاق خوبی نیست که ما همیشه منتظر باشیم چیزی حد اعلای خودش را در دیگر کشورها به نمایش بگذارد و بعد از سالیان سال بهره بردن، ما از آن استفاده کنیم. چرا از همین الان در هر میزانی که در توان داریم، از معماری واکنشی در این زمینه یا حتی نمای ساختمان بهره نبریم؟
اینکه تا چه حد حس رضایت از محیط میتواند شخصیت و احوالات یک انسان را شکل دهد در این صحبت کوتاه نمیگنجد. تنها میخواهم از سازندگان و طراحان منطقه خواهش کنم تا فراتر از دیروز بیندیشند و تصور کنند. آنچه در ذهن شکل میگیرد سرانجام روزی روی کاغذ و در نهایت روی ساختمانها نقش خواهد بست. برای تغییر دادن، نخست باید ذهن را تغییر داد. میزان انتظار از خودمان را بالا ببریم تا در نهایت شهری بیش از انتظار داشته باشیم. دور نیست. سخت نیست. یک ذهن فعال، یک اراده پویا و دستهای در دست... وحدت و همکاری نیاز دارد.
پنج شنبه 19 دی 1398
کد مطلب :
92398
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/v2o1X
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved