• جمعه 6 مهر 1403
  • الْجُمْعَة 23 ربیع الاول 1446
  • 2024 Sep 27
یکشنبه 15 دی 1398
کد مطلب : 92009
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/rkRo2
+
-

سرقت ماشین پلیس برای فرار از زندان

مرد جوان که نمی‌خواست به زندان برود، فرار پرماجرایی را رقم زد

داخلی
سرقت ماشین پلیس برای فرار از زندان


جوان سابقه‌دار که از زندان‌رفتن وحشت داشت وقتی توسط مأموران بازداشت شد برای فرار از دست آنها خودرو پلیس را سرقت کرد و فراری جنجالی را رقم زد. او هنگام فرار 2نفر را زیر گرفت اما در نهایت به دام افتاد.
به گزارش همشهری، نیمه‌شب 12دی‌ماه امسال مأموران کلانتری102 پاسداران هنگام گشتزنی در این منطقه به یک خودرو اچ‌سی‌کراس مشکوک شدند و به راننده آن دستور توقف دادند و سد راهش شدند. راننده جز توقف چاره‌ای نداشت و مأمور پلیس و سربازی که راننده بود از ماشین پیاده شدند و به پرس‌وجو از پسر جوان پرداختند. او کاملا دستپاچه و مضطرب به‌نظر می‌رسید و به همین دلیل مأمور پلیس وی را به خودرو کلانتری منتقل کرد و به همراه سرباز جوان سرگرم بازرسی ماشین جوان مرموز شد. در همین هنگام ناگهان پسرجوان از صندلی عقب خودروی پلیس خودش را به پشت فرمان رساند تا فرار کند. مأمور پلیس که متوجه نیت متهم شده بود سد راه او شد اما مرد مرموز، مأمور پلیس را زیر گرفت و فرار کرد. در این حادثه مأمور پلیس زخمی شد و سرباز جوان موضوع را به مأموران کلانتری گزارش داد و درخواست نیروی کمکی کرد، پس از آن به تعقیب خودروی پلیس که متهم آن را سرقت کرده و فراری شده بود پرداخت. سارق ماشین پلیس که به‌شدت ترسیده بود با سرعت زیادی در حال فرار بود و کمی جلوتر با رهگذری برخورد کرد و او را هم زیر گرفت. با این حال حاضر به توقف نشد و به فرار خود ادامه داد. پس از گذشت 20دقیقه، وی درحالی‌که با سرعت بالا در حال حرکت بود ناگهان با یک خودروی تیبا تصادف کرد و ناچار به توقف شد. همین باعث شد مأموران کلانتری پاسداران او را دستگیر کنند.

در دادسرا
متهم پس از دستگیری به شعبه دوم دادیاری دادسرای ویژه سرقت منتقل شد و پیش روی قاضی میثم حسین‌پور قرار گرفت. او اگرچه معتاد به هروئین است، اما وقتی مأموران خودروی وی را متوقف کردند موادی همراهش نبوده است. او در تحقیقات اولیه مدعی شد که آن شب ترسیده که مبادا دستگیر و به زندان منتقل شود، به همین دلیل فکر سرقت ماشین پلیس و فرار با آن به سرش زده است. اتهام او زخمی‌کردن 2نفر (مأمور پلیس و رهگذر)، تخریب خودروی پلیس، تصادف با تیبا و واردکردن خسارات عمدی به هر دو خودرو همچنین سرقت و فرار از دست مأموران است. وی با قرار قانونی بازداشت شده و در اختیار مأموران پلیس آگاهی تهران قرار گرفته است.


گفت وگو
وحشت از زندان


متهم متولد سال62 و سابقه‌دار است. او پیش از این به اتهام حمل مواد‌مخدر بازداشت شده و 8‌ماه در زندان بوده است. وی حدود 5‌ماه قبل پس از پایان دوران محکومیتش از زندان آزاد شده و می‌گوید از زندان رفتن وحشت دارد.

آن شب در پاسداران چه می‌کردی؟
می‌خواستم بروم مواد بخرم. وقتی پلیس جلوی من پیچید خمار خمار بودم. اصلا در حال خودم نبود که پلیس مرا دستگیر و به داخل ماشین منتقل کرد. داخل ماشین پلیس که بودم کابوس شب‌های زندان به ذهنم هجوم آورد؛ آن روز‌های سخت و طاقت‌فرسا. نمی‌خواستم به زندان بروم. فکر می‌کردم که مأموران رد مرا زده‌اند و می‌دانند قرار است از قاچاقچی مواد بگیرم. چون می‌خواستم با خانواده‌ام به سفر بروم، به همین دلیل می‌خواستم قبل از رفتن مواد زیادی تهیه کنم. اما پلیس مرا دستگیر کرد و تصور اینکه دوباره زندانی خواهم شد وحشت به جانم انداخت.
اما تو که هنوز مواد نخریده بودی، پس چرا اینقدر ترسیدی؟
در آن لحظه مغزم قفل کرده بود و می‌خواستم هرطور شده از دست پلیس فرار کنم، اما خراب کردم.
چند وقت زندان بودی؟
من پارسال درست شب عید دستگیر شدم؛ آن هم به اتهام حمل هروئین. در دادگاه محاکمه شدم و 8‌ماه زندان برایم بریدند. شب عید در زندان بودم و سال را در آنجا تحویل کردم. بدترین روزهای زندگی‌ام همان 8‌ماه بود. در میان قاچاقچیان مواد‌مخدر بودم. برخی از آنها حکمشان حبس ابد و برخی دیگر اعدام بود. سنشان خیلی بیشتر از من بود و همیشه اذیتم می‌کردند. مجبورم می‌کردند سرویس‌های بهداشتی و حتی لباس‌های آنها را بشویم. از طرفی باید هرازگاهی به آنها باج می‌دادم. خلاصه روزهای وحشتناکی برایم بود. هر روز زندان یک‌سال می‌گذشت. شب‌ها هم نمی‌توانستم بخوابم، اگر می‌خوابیدم کابوس به سراغم می‌آمد. می‌ترسیدم مبادا یکی از زندانیان بالای سرم بیاید و جانم را بگیرد. آنها خیلی به من زور می‌گفتند و جرأت نمی‌کردم به کسی حرفی بزنم. به همین دلیل وقتی پلیس مرا گیر انداخت با خودم گفتم دوباره آن روزها تکرار خواهد شد و قطعا این‌بار مدت بیشتری باید در زندان بمانم.
چند وقت است که معتادی؟
4سالی می‌شود. خیلی تلاش کردم ترک کنم، اما نتوانستم. زنی که عاشقش بودم مرا به دام اعتیاد انداخت. او معتاد بود و همراه او مواد می‌کشیدم. به‌خود آمدم و دیدم معتاد شده‌ام. او نه‌تنها مرا معتاد کرد بلکه همه داروندارم را با خودش برد. برایش ماشین خریدم و پول به او قرض دادم تا سرمایه‌گذاری کند اما او یک شب رفت و دیگر برنگشت. خانواده‌ام خیلی کمکم کردند تا مواد را ترک کنم اما نشد. پدرم تاجر و پولدار است اما من همیشه باعث سرافکندگی او و مادرم هستم. حالا هم از آنچه می‌ترسیدم به سرم آمده و باید دوباره زندانی شوم.

این خبر را به اشتراک بگذارید