فرار از جهنم ورشو به تهران
روایتی تاریخی از تأثیر لهستانیها در تهران در هفتادمین نشست مرکز تهرانپژوهی همشهری
سمیرا باباجانپور | روزنامهنگار
در طول زمستان سرد ۱۳۲۰، نخستین لهستانیها وارد ایران شدند؛ خسته، درمانده، بیمار و بیپناه. آنها نه مهاجر بودند و نه پناهنده. چشمآبیهایی که وارد بندرانزلی، تهران، اصفهان و مشهد شدند، قرار بود فقط ۶ماه در ایران بمانند، ولی۳ سال و نیم ماندگار شدند. بسیاری دیگر هیچوقت به وطن بازنگشتند. حضور لهستانیها در تهران و تأثیرات فرهنگی و اجتماعی آنها در هفتادمین نشست پژوهشی مرکز تهرانپژوهی مؤسسه همشهری با حضور علیرضا دولتشاهی و رضا نیکپور (لهستانشناس) و محمود منیعی(تهرانپژوه) مورد بررسی قرار گرفت.
ایرانیها محبت داشتند
سهشنبه۵ اردیبهشت۱۳۹۶، هلن استلماخ با نام ایرانی آمنه نیکپور، تنها بازمانده لهستانیتبار جنگ جهانی دوم، در ایران درگذشت. او را در کنار مادرش امیلیا در قبرستان لهستانیهای دولاب به خاک سپردند.
او نماینده مردان و زنانی بود که برای مدتی در این سرزمین زیستند و بخشی از تاریخش شدند. رضا نیکپور، لهستانشناس و فرزند هلن استلماخ، درباره چگونگی حضور لهستانیها در تهران میگوید: «ورود بخش مهمی از لهستانیها به ایران از طریق بندر انزلی بود. آنها با کامیونهای باری، اتوبوسهای دربوداغان و هر وسیلهای که امکان داشت به ایران آمدند. در این مسیر بسیاری بر اثر بیماری، ضعف بُنیه، تصادف و حادثه، جان خود را از دست دادند. بخش قابل توجهی از آنها بعد از توقف کوتاهی در قزوین، وارد تهران شدند و در کمپهایی که برای حضورشان تدارک دیده شده بود ساکن شدند و زندگی جدیدی را آغاز کردند. کمپ دوشانتپه، قلعهمرغی و یوسفآباد مَأمن آنها در تهران شد. مادرم میگفت: «ایرانیها خیلی محبت داشتند. گیلکها مرتب کلوچه و کشمش برای لهستانیها میانداختند و با دیدن وضع ما همواره گریه میکردند. لهستانیها هم گریه میکردند. عدهای زیاد مُردند و آنهایی که زنده ماندند، سوار اتوبوسهایی شدند که رانندههایشان ایرانی بود. یکی از اتوبوسها در مسیر رشت به تهران در رودخانه سپیدرود سقوط کرد و همه سرنشینان آن کشته شدند. انگار ما فقط برای گریستن و درد کشیدن خلق شده بودیم. سرانجام با همین اتوبوسها به تهران رسیدیم.»
از رادیو هفتگی تا انجمن مطالعات ایرانشناسی
علیرضا دولتشاهی، لهستانشناس، درباره تأثیرات حضور لهستانیها در تهران میگوید: «تعدادی از آنها برای همیشه در ایران و تهران ماندند. کسانی که بازنگشتند، اغلب خانمهایی بودند که با ایرانیها ازدواج کرده بودند. تهران محل استقرار لهستانیهای بالای۱۴ سال بود و کودکان در اصفهان نگهداری میشدند. آنهایی که در تهران مستقر شدند چندین کار فرهنگی انجام دادند. در ابتدا بهدلیل نداشتن زبان و دین مشترک و حتی تعاملات سیاسی، ارتباط چندانی بین ایرانیها و لهستانیهای ساکن در کمپها ایجاد نشد. نقطه اتصال لهستانیها با بدنه جامعه ایرانی اقلیت ارمنی بودند. مرکز لهستانی مطالعات ایران بین سالهای۱۳۲۱ و ۱۳۴۲ شمسی در تهران فعال بود و سالنامهای را نیز منتشر میکرد. ازجمله افرادی که در این مرکز فعالیت میکرد، فرانچیشِک ماخالسکی، ایرانشناس بود. این را هم باید بدانیم که همه لهستانیهایی که وارد تهران شدند از مردم عادی نبودند. مثلاً ماخالسکی در جنگ جهانی دوم به ایران مهاجرت کرد و در همان چادری که در کمپ مهاجران داشت، دو یا سه جلد کتاب با موضوع تاریخ ایران نوشت. آنها در تهران رادیوی هفتگی داشتند و ماخالسکی حداقل ۲ بار در رادیو تهران به فارسی سخنرانی کرد.»