
رازها و دروغها
«چرنوبیل» چگونه به پدیده سریالهای 2019 تبدیل شد؟

مهرنوش سلماسی_روزنامه نگار
انفجار نیروگاه هستهای چرنوبیل رخ داده و ما در لانگشات چشم به فاجعه دوختهایم. مردم شهر روی پل جمع شدهاند و مشغول تماشای منظرهای هستند که قرار است به زودی جانشان را بگیرد. پرداخت صحنه، خونسرد و حتی همراه با شاعرانگی است. هیچچیزی از فاجعه در تصاویری که به یکدیگر پیوند میخورند وجود ندارد. آدمهای داخل کادر نمیدانند چه سرنوشتی در انتظارشان است و دارند با تماشای انفجار تفریح میکنند. اما ما میدانیم داستان چیست و همین تقابل میان صحنههای آرام تفریح شبانه با آنچه ما بهعنوان تماشاگر از ماجرا میدانیم، بر تأثیرگذاری سکانس میافزاید. سریال چرنوبیل تاثیرش را از همین هوشمندی در به تصویر کشیدن فاجعه میگیرد.
از اینکه همهچیز طوری نوشته، طراحی و کارگردانی شده که واقعی و مستند به نظر برسد، در حالی که میدانیم مشغول تماشای یک سریال داستانی هستیم. سازندگان سریال در فضاسازی چنان موفق عمل کردهاند که انگار دوربین دست یکی از ساکنان حوالی نیروگاه چرنوبیل بوده و ما در حال تماشای بیواسطه فاجعهایم. سریال تعمداً از احساساتی شدن پرهیز میکند و تلخترین رخدادها هم با فاصله در قاب قرار میگیرد و موفق میشود تماشاگر را کاملا درگیر ماجرا کند.
سال 2019 و درست در روزهایی که سیزن پایانی «بازی تاج و تخت» علاقهمندان پرشمار این سریال را ناامید کرده بود، مینیسریال چرنوبیل از راه رسید و چشمها را خیره کرد. امتیاز بالای منتقدان و اقبال گسترده تماشاگران برای سریالی جمعوجور که داستانی واقعی را با لحنی مستند تعریف میکند، در نوع خود شگفتانگیز بود. چرنوبیل شاید بهترین سریال 2019 نباشد ولی قطعاً پدیده اصلی این سال در صنعت سریالسازی است. فاجعه چرنوبیل بر اثر خطای انسانی رخ داد ولی سریال نشان میدهد این سیستم بسته، فاسد و دروغگوست که خطای اصلی را مرتکب شده؛ سیستمی که برای جان انسانها ارزشی قائل نیست و اگر لازم باشد همه باید فدای آرمانهای حزب شوند.
نکتهای که عدهای به آن اشاره کردهاند ساخته شدن سریال توسط آمریکاییها به قصد زیرسؤال بردن شوروی سابق است.
شاید این طور باشد و سریال چرنوبیل با قصد و غرض سیاسی ساخته شده باشد، اما میتوان این پرسش را هم مطرح کرد که کجای این سریال که عدهای میگویند با اهداف سیاسی جلوی دوربین رفته، دروغ است؟ طبیعی است که در سریالی داستانی جزئیاتی به چشم بخورد که محصول تخیل فیلمنامهنویس باشد ولی آیا آنچه در شوروی سابق رخ داد و به فاجعه چرنوبیل منجر شد، دروغی است که غربیها به آن دامن زدهاند؟ آیا در ششم آوریل 1986 نیروگاه هستهای چرنوبیل منفجر نشد؟
«بهای دروغ چیست؟» این مهمترین پرسشی است که سریال چرنوبیل طرح میکند. همین پرسش هم از سوی برخی زیر سؤال رفته، با این منطق که آیا فقط در بلوک شرق حاکمیت با دروغ فاجعه میآفریده؟ طبیعی است که میتوان درباره دروغهای فاجعهبار نظام امپریالیستی هم فیلم و سریال ساخت. چرنوبیل درباره دروغ بزرگی است که شوروی سابق به آن دامن زد و جان انسانهای زیادی را گرفت. بهای دروغ مسئولان نظام پرولتاریا را میتوان در چرنوبیل مشاهده کرد؛ در زنها و مردان و کودکانی که جانشان را بر اثر تشعشات هستهای از دست دادند؛ در کودکانی که بعدها به دنیا آمدند که عمر کوتاهشان با زجر و درد فراوان سپری شد.
سازندگان چرنوبیل با مصالحی که در اختیار داشتند میتوانستند سریالشان را پر از صحنههای پرسوز و گداز کنند ولی آگاهانه از این کار پرهیز کردهاند. علت تأثیرگذاری چرنوبیل را هم باید در لحن هوشمندانهاش جستوجو کرد.
سریالی 5 قسمتی با انبوهی شخصیت که اغلبشان در همان فرصتهای کوتاه و گذرا شناسنامه و فردیت مییابند. والری لگاسف دانشمند هستهای و بوریس شربینا بهعنوان نماینده سیستم، نقش کلیدیتر از بقیه در چرنوبیل دارند؛ 2کاراکتری که ابتدا در نقطه مقابل یکدیگر قرار میگیرند ولی به مرور مواضعشان به هم نزدیک میشود. لگاسف که با ارائه گزارش دروغ به مجامع جهانی قهرمان ملی اتحاد جماهیر شوروی لقب گرفته بود، بعد از افشاگری، طرد و حصر میشود. تصویری که چرنوبیل از سیستم بسته و امنیتی اتحاد جماهیر شوروی میسازد میتوانست به مراتب مخوفتر از این باشد ولی این کار، سازندگان سریال را از هدفشان منحرف میکرد. چرنوبیل سریالی است که هرگز از نقطه تعادل خارج نمیشود و با لحن همگون و یکدست رازها و دروغهایی را واکاوی میکند که نتیجهاش فاجعهای بسیار هولناک بود.
شناسنامه
خالق و نویسنده: کریگ میزین کارگردان: یوهان رنگ مدیر فیلمبرداری: یاکوب ایره تدوینگران: جینکس گادفری و سایمن اسمیت
موسیقی: هیلدور گورنوا دوتیر
بازیگران: جری هریس، استلان اسکار سگارد، امیلی واتسن، پل ریتر، جسی باکلی و... محصول مشترک آمریکا و انگلستان تهیهشده در اچبیاو و اسکای
330دقیقه، (5قسمت)
روز 26آوریل 1986، متصدیان ارشد نیروگاه چرنوبیل در شهر پرپیات اوکراین دچار خطای انسانی میشوند. متصدیان رآکتور برای انجام آزمایش قطعی برق، سیستم ایمنی رآکتور را غیرفعال و کندکنندههای نوترون را از آن خارج کردند. هدف آنها این بود که ببینند آیا هنگام قطع برق میتوانند برق کافی را برای تداوم فعالیت نیروگاه تأمین کنند یا خیر؟ اما با افت بیش از حد نیروی برق، انفجاری در نیروگاه هستهای رخ میدهد. در سیستم بسته اتحاد جماهیر شوروی، اصل بر انکار فاجعه است و با تأخیر در اطلاعرسانی سطح خطر و آلودگی محیط به مواد رادیواکتیو در ساعات و روزهای اولیه فاجعهای انسانی رقم میخورد. بیش از 20هزار نفر جان خود را از دست میدهند و پرپیات به شهری متروکه تبدیل میشود.
به روایت خالق سریال
کریگ میزین : یکی از مواردی که خیلی مرا به هیجان آورد این بود که در تمام مراحل ساخت سریال با همراهی عوامل کوشیدیم به ترسیم دقیق همهچیز برسیم؛ با جزئیاتی که شاید برای هیچکس در آمریکا یا بریتانیا اهمیتی نداشته باشد، اما کسی که در اوکراین چرنوبیل را تماشا میکند با خودش میگوید به جزئیات اهمیت دادهاند و میخواستند همهچیز نعلبهنعل با واقعیت جلو برود.
بعضی وقتها سریالی میبینم که بهراحتی میتوانست بهجای 8قسمت در 6 قسمت روایت شود. چرنوبیل ابتدا سریالی 6 قسمتی بود اما در حین کار دیدم میشود در 5قسمت هم میشود تمامش کرد.
در مورد چرنوبیل ما با کوهی از منابع مواجه بودیم. روایتهای مختلفی وجود داشت که تعدادیشان یکدیگر را نقض میکردند. در هر موردی که به تناقض برخوردم روایتی را برگزیدم که کمتر دراماتیک، شورانگیز و برانگیزاننده احساسات باشد، چون همه اینها را به کفایت داشتیم.
در مورد چرنوبیل ما با یک تاریخ شفاهی عظیم طرف هستیم. مصالح مکتوب زیادی هست که گاهی با هم تناقض دارند.
این ماجرا در یک جامعه بسته رخ داده؛ جامعهای که پنهانکاری در آن یک اصل بوده.