سالهای دور از آشیانه
گزارش همشهری از زندگی در خوابگاه دانشجویان متأهل
مریم قاسمی :
خبرنگار
دوران دانشجویی برای آدمهای متاهل طور دیگری است، بهویژه آنها که درآغاز زندگی مشترک و ازدواج قرارمیگیرند. وقتی درس و تحصیل در دانشگاه با دوران تاهل گره میخورد، حال و هوای ویژهای پیدا میکند. حکایت زندگی دانشجویان ساکن درخوابگاه متاهلان جلال آلاحمد مصداق شعر معروف حافظ شیرازی است: دست از مس وجود چو مردان ره بشوی/ تا کیمیای عشق بیابی و زرشوی/ خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد/ آنگه رسی به خویش که بیخواب و خور شوی. مردان خانه از یکسو باید به فکر قبولی در امتحانات پایان ترم دانشگاه باشند و ازسوی دیگر باید هزینه اجاره خوابگاه، شهریه دانشگاه و خرج زندگی و نیاز خانواده را تأمین کنند. البته بانوان هم جدا از اینکه خودشان نیز دانشجو هستند یا خانهدار، مردان خانه را تنها نمیگذارند و در سختیها و شیرینیهای زندگی سهیم هستند. درست مثل دانشجویان ساکن درخوابگاه دانشجویی جلالآلاحمد که وقتی وارد آنجا میشوید، به موضوعات و مسائل جالبی برمیخورید که به نوعی سبک زندگی و منش دانشجویان متاهل در خوابگاههای دانشجویی را نشان میدهد. اگر از مقابل اتاقک نگهبانی خوابگاه متاهلین جلال آلاحمد دانشگاه تهران به سمت بلوکهای مسکونی بروید و قدم در حیاط و بعد ساختمان اصلی خوابگاه بگذارید انگار وارد دنیای جدیدی شدهاید.
چند قدم از راهروی باریک بلوک 3 نگذشتهام که تبلیغات تابلوی اعلانات روی دیوار جلبتوجه میکند. روی برگه کاغذ با ماژیک نوشته شده:«مقداری اسباب و وسایلخانه در حد نو با قیمت مناسب به فروش میرسد.» محو تماشای عبارت روی کاغذ هستم که یکی از ساکنان خوابگاه از پلهها پایین میآید و فوری میپرسد:«خریداری؟» هنوز جواب ندادهام که لبخندی میزند و میگوید:«اینجا از این جور اتفاقها زیاد میافتد. بعضی از دانشجوها برای پرداخت اجاره خانه سرماه یا شهریه ترم دانشگاه، پول کم میآورند و مجبور میشوند اجناس و لوازم خانهشان را زیرقیمت بفروشند. عدهای هم از این آب گلآلود ماهی میگیرند و این اجناس را خیلی ارزانتر میخرند».
همسایهها یکدیگر را نمیشناسند
در خوابگاه دانشجویی متاهلین جلال آلاحمد پای صحبت خانوادههایی نشستم که سالهاست زیر سقف خانههای فرسوده و نقلی20مترمربعی خوابگاه زندگی میکنند. البته اینجا تعدادی واحد 40مترمربعی هم وجود دارد که در اختیار خانوادههایی است که فرزندان بیشتری دارند. وقتی وارد محوطه و سالن باریک خوابگاه میشوم از هر زاویهای که به زندگانی دانشجویان متاهل این خوابگاه نگاه میکنم، به نکات جالبی برمیخورم. نوع زندگی دانشجویی و دغدغههای درس و تحصیل و چگونگی امرارمعاش باعث شده تا ساکنان کمتر با هم ارتباط داشته باشند و یکدیگر را نشناسند. حتی آنها که همسایه دیوار به دیوار هم هستند، کمتر یکدیگر را میشناسند. اینجا برعکس تصویری که از شور و شوق خوابگاههای دانشجویی وجود دارد، آن چیز که خیلی به چشم میآید زندگی آپارتمان نشینی است. دختر جوان 25ساله، دانشجوی رشته ساختارهای نانوی دانشگاه تهران عنوان میکند که اگر روزی را در خوابگاه دانشجویی بگذرانید متوجه میشوید که هر خانواده دغدغههای خودش را دارد و این بیخبریها طبیعی است. ساکنان خوابگاه دانشجویی از شهرهای مختلف ایران و کشورهای مختلف آسیایی، آفریقایی و... هستند و به ندرت در تهران دوست و آشنایی دارند، اما با این حال هر خانواده ترجیح میدهد در کنج چهاردیواری خود عمر بگذراند و با دیگران کاری نداشته باشد. مساحت واحدهای خوابگاه دانشجویی کوچک است و نمیتواند پاسخگوی نیاز خانوادهها باشد. اینطور که ساکنان خوابگاه دانشجویی میگویند اجاره بهای خوابگاه دانشجویی در هر 4ماه حدود 500 تا600 هزار تومان است که با احتساب شهریه دانشگاه، خرید کتاب و هزینههای ایابوذهاب و زندگی، به چند میلیون تومان هم میرسد. اینجا این سؤال پیش میآید که دانشجویان شهرستانی که با کسب رتبههای خوب وارد دانشگاه تهران شدهاند، چگونه هزینههایشان را تأمین میکنند؟ این موضوع را نمیتوان کتمان کرد که به جز چند درصد از دانشجویان متاهل که وضعیت اقتصادی نسبتا مناسبی دارند، بیش از 80درصد باقیمانده آنها، جزو اقشار ضعیف و کمدرآمد هستند. این مسئله نگاه انجیاوها و انجمنهای خیریه را نیز به اینگونه خوابگاههای دانشجویی جلب کرده است. بهگفته یکی از دانشجویان خوابگاه، مدیران انجمنهای خیریه در طول سال، چند نوبت ارزاق و بستههای لوازم و کالاهای ضروری به دانشجویان نیازمند میدهند. البته این کمکها متفاوت از تلاش شبانهروزی است که دانشجویان متاهل برای گذران زندگی میکنند. دانشجویان متاهل معمولا در کنار تحصیل دختر و پسر مجبور هستند که بهصورت پارهوقت کار کنند تا از پس هزینههای خانه بربیایند و این شرایط اگر بچه هم داشته باشند خیلی سختتر میشود؛ چون نگهداری بچه آن هم در اتاق 20متری با درآمد پایین به نوعی یک تردستی محسوب میشود.
از دستفروشی کنار خیابان تا مسافرکشی
پیدا کردن کار و حرفه مناسب برای دانشجویان و بهخصوص دانشجویان متاهل مثل عبور از هفتخانرستم است. از یکسو آنها بهدلیل تحصیل در دانشگاه و نداشتن کارت پایان خدمت نمیتوانند کارتمام وقت یا نیمهوقت پیدا کنند؛ مگر تعداد معدودی که در ارگانها و نهادهای مختلف آشنا و پارتی دارند و میتوانند با حداقل حقوق و مزایا بهکار گرفته شوند و به دریافتی حقوق آخرماهشان دلخوش کنند. اما دیگردانشجویان متاهل که تعدادشان خیلی بهمراتب بیشتر است مجبور میشوند راههای دیگری را برای گذران امور زندگی و تحصیل خود انتخاب کنند؛موضوعی که باعث میشود تعدادی از دانشجویان متاهل دانشگاه تهران با کارهای سادهای مانند مسافرکشی، دستفروشی کنارخیابان و عرضه محصولات و هنرهای دستی از پس مخارج تحصیل و زندگی برآیند و آبرویشان را حفظ کنند. گاهی وقتها مردان خوابگاه متاهلین دانشگاه تهران پس از تحصیل و کار بیرون از خانه، خسته و کلافه به محل زندگیشان میرسند و حتی حوصله حرف زدن با همسر و فرزندان خود را ندارند. در این زمان ممکن است افکار پوچ و منفی به سراغشان بیاید و مدام با خود زمزمه کنند که مگر آب و نانمان کم بود که وارد دانشگاه شدیم، اینجا کسی قدرمان را نمیداند و... .
یکی از دانشجویان رشته علوم سیاسی مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه تهران نمونهای از این افراد است که برای فراهم کردن پول اجاره خوابگاه دانشگاهی و مخارج زندگی مدتی را به دستفروشی کنار خیابانهای تهران گذرانده و اکنون با یک خودروی امانتی از میدان انقلاب تا میدان امام حسین(ع) مسافرکشی میکند تا سرماه جلوی خانواده و مدیر مالی دانشگاه شرمنده نشود. او عنوان میکند که تاکسیهای خطی نمیگذارند تا مسافربرهای شخصی در این مسیر کار کنند برای همین به هرجا که مسافر بخورد فرمان میچرخاند و به لطف اوستا کریم ایمان دارد. این دانشجو عنوان میکند که آدمهای مثل او بسیارند؛ مثلا همین چند هفته پیش یکی از دوستان همدانشگاهیاش را کنار پارک دانشجو میبیند که تخمههای بستهبندی 2هزار تومانی به رهگذران میفروخته. آیا دیدن جوانی که با رتبه بسیار خوب در رشته علوم سیاسی قبول شده و برای تحصیل از تبریز به تهران آمده و حالا برای گذران عمر اینگونه کنار خیابان دستفروشی میکند، نمیتواند دل مسئولان را کمی بلرزاند؟ از این نمونهها فراوانند و تنها باید بخواهیم که آنها را ببینیم.
اینجا سال زود تحویل میشود
با اینکه چند هفتهای تا آمدن فصل بهار و نوروز باقی نمانده، اما خوابگاه دانشجویی متاهلین جلال آلاحمد بوی بهار نمیدهد. انگار در خوابگاههای دانشجویی متاهلین، کسی منتظر رسیدن سال جدید نیست. کسی دنبال تنگ پر از ماهی و سبزه سر سفره هفتسین نیست. کسی دلودماغ درست کردن تخممرغ رنگی ندارد. کسی دوست ندارد که سال کهنه تمام شود. برخلاف تصور ساکنان خوابگاه دانشجویی، از نوروز و عید باستانی بدشان نمیآید. نغمه بهاری مرغان خوشآواز را با جان و دل میپذیرند، اما از بیسرپناهی و بیخانمانی میترسند. هر سالی که میگذرد، خانوادهها به زمان تخلیه واحد اجارهای در خوابگاه دانشجویی نزدیکتر میشوند اما خیلی زودتر از آنکه درس و کلاسشان در دانشگاه تهران تمام شود. میگویند قانون دانشگاه اینچنین است و گریزی از آن نیست. طبق قوانین دانشگاه تهران دانشجویان متاهل در مقطع کارشناسی 4ترم، کارشناسی ارشد 3ترم، دکتری 5ترم میتوانند از این خوابگاهها استفاده کنند، اما در نقطه مقابل، دانشجویان مجرد که در خوابگاههای دانشجویی مجردین ساکن هستند از امتیازهای بهتری نسبت به دانشجویان متاهل برخوردارند؛ چرا که در مقاطع تحصیلی مشابه، میتوانند مدت زمان بیشتری از خوابگاههای دانشجویی بهرهمند شوند؛ ضمن اینکه دانشجویانی که بیش از سقف تعیین شده در خوابگاه بمانند و در موعد مقرر واحد اجارهای را تخلیه نکنند باید جریمه سنگین بپردازند. بیشتر ساکنان خوابگاه متاهلین جلال آلاحمد از این بابت گلایه دارند و از مسئولان تقاضا دارند سقف مجاز زندگی در اینگونه خوابگاههای دانشجویی متاهلین را بیشتر کنند تا دغدغه و نگرانی خانوادهها کمترشود. اکثر دانشجویان خوابگاههای دانشجویی متاهلین شهرستانی هستند و سرمایه و اندوختهای برای پیشپرداخت اجارهخانه در بیرون از خوابگاه ندارند؛ مثلا در محدوده یوسف آباد که خوابگاه متاهلین جلال آل احمد قرار گرفته خانهها با اجارههای سنگین معامله میشوند؛ مثلا یک واحد آپارتمان 80مترمربعی حدود 150میلیون تومان پول رهن میخواهد که از عهده دانشجویان متاهل خارج است.
ساده زیستی و قناعت در زندگی دانشجویی
تا قبل از رفتن به خوابگاه متاهلین جلال آلاحمد تعبیر و تفسیر دیگری از محل و زندگی دانشجویان دانشگاه تهران داشتم؛ جایی که خیلی از پدر و مادرها، آرزو دارند روزی فرزندانشان را روی یکی از صندلیهای آن ببینند، اما این ماجرا برای دانشجویان شهرستانی که در دانشگاه تهران پذیرفته میشوند و مجبورند دوره تحصیلی را دور از خانواده و زادگاهشان در تهران بگذرانند، طوردیگری رقم میخورد. از آنجا که دانشجویان دانشگاه تهران از قبولشدگان کنکور سراسری با رتبههای درخشان هستند، شاید با شنیدن نام خوابگاه دانشجویی دانشگاه تهران به یاد سوئیتها و واحدهای مسکونی بزرگ با امکانات آنچنانی بیفتید. اما خوابگاه دانشجویی متاهلین جلال آل احمد اینگونه نیست؛ خانههای کوچک و نقلی 20مترمربعی که کنار هم جفت شدهاند تا سقفی برای گذراندن عمر دانشجویان متاهل باشند.
احمدرضا عبداللهی، دانشجوی کارشناسی ارشد علومسیاسی است و همراه همسرش فاطمه علیاکبرلو در یکی از واحدهای 20مترمربعی خوابگاه متاهلین جلال آلاحمد زندگی میکند. فضای داخل خانه نشان میدهد که زندگی بسیار ساده و صمیمیای دارند. بانوی خانه زمانی که همسرش در دانشگاه است و درس میخواند با انواع کارهای هنری و صنایعدستی خودش را سرگرم میکند. در بالکن خانهاش جایی برای پرورش و نگهداری انواع گلهای آپارتمانی از نوع کاکتوس و قاشقی و... درست کرده و هربار تعدادی از آنها را داخل گلدانهای کوچک رنگی میکارد و به دیگران میفروشد. البته این بانوی هنرمند آنقدر مهماننواز است که تعدادی از گلدانهایش را به مهمانهای خوابگاه دانشجویی که علاقهمند به نگهداری گل و گیاه هستند، هدیه میدهد تا به نوعی اخلاق و منش تبریزیها را نشان دهد. فاطمه خانم دستی هم بر هنر دارد و در اوقات بیکاریاش جعبه کادویی درست میکند. او این دستسازهها را برای تکمیل نهایی به فروشگاهی در کرج میفرستد تا با فروش آنها بتواند در امور زندگی به همسرش کمک کند. خانواده عبداللهی کارها و امور زندگی را بین هم تقسیم کردهاند تا در کنار مسائل و مشکلاتی که وجود دارد، زندگی برایشان مطلوب و دلچسب شود. گاهی وقتها مرد خانه در آشپرخانه ظرفها را میشویدیا خانه را جارو میکند و همسرش نیز بخشی از امور را برعهده میگیرد تا او بتواند درس بخواند و از درس و دانشگاه عقب نماند.
روش های سنتی در شستو شوی لباسها
رختشوی خانه خوابگاه متاهلین جلال آل احمد سالهاست به انبار متروکه تبدیل شده و دیگر کسی از آن استفاده نمیکند. بنابراین بیشتر خانوادهها ناچارند پوشاک و البسه کثیفشان را با دست بشویند. البته برخی از خانوادهها نیز البسه و پوشاک کثیف را بستهبندی کرده و نزد اقوام و نزدیکانشان در شهرستان میفرستند تا پس از شست و شو دوباره از طریق پست یا اقوامشان برایشان بفرستند. واحدهای مسکونی خوابگاه دانشجویی جلال آلاحمد فاقد شیرآب ویژه ماشین لباسشویی است بنابراین ساکنان خوابگاه بیشتر وقتها با تشت و لگن، لباسهای کثیفشان را میشویند. در این سالها ساکنان خوابگاه دانشجویی به این وضعیت عادت کردهاند و البته بیشتر از همه دستانشان. سپیده حسینزاده، دانشجوی رشته حقوق است و همراه همسرش سینا آریا که دانشجوی هنر و کارگردانی است در یکی از واحدهای مسکونی این خوابگاه دانشجویی زندگی میکند. این بانوی فعال با همه مسائل و کمبودهایی که در این خوابگاه وجود دارد، گلایهای نمیکند. فقط آرزو دارد که روزی همراه همسرش فارغ التحصیل شود و به شهر و دیار خود برگردد. سپیده خانم برای اینکه به ساکنان خوابگاه متاهلین جلال آلاحمد کمکی کند، مسئولیت مهدکودک اینجا را قبول کرده و در طول روز چند ساعت از وقتش را صرف کتابخوانی، قصهگویی و قرآنآموزی به بچهها میکند. مهدکودک خوابگاه دانشجویی فضای کوچک و محقری دارد؛ جایی زیرزمین بلوک 3کنار سرویسهای بهداشتی مجتمع مسکونی که از فاصله چند متری بوی نم دیوارها مشام هر رهگذری را نوازش میکند. در بیرون از محوطه خوابگاه دانشجویی محوطه بازی و تفریح برای بچهها وجود ندارد؛ به همین دلیل وقتی بچهها از مدرسه به خانه میآیند چارهای ندارند که پس از کمی استراحت، سراغ درس و کتابشان بروند و برنامههای درسی روز آیندهشان را مرور کنند.
کنسرو لوبیا و تن ماهی پرفروش
در محوطه خوابگاه دانشجویی جلال آل احمد خواربارفروشی آقانظام شناخته شده است. حاج عطاءالله میرنظام، مشهور به آقانظام 75ساله است و هر روز صبح قبل از بیدار شدن دانشجویان خوابگاه خودش را از اسلامشهر به اینجا میرساند تا مبادا مشتریهایش به دردسر بیفتند. در میان کالاهایی که آقانظام به ساکنان خوابگاه میفروشد نام چند کالا بیشتر به چشم میآید؛ مثلا کنسرو لوبیا و تن ماهی. او علت پرفروش بودن این اجناس را سبک زندگی دانشجویی عنوان میکند و میگوید که دانشجویانی که پس از ساعتها درس و بحث در دانشگاه به خانههایشان برمیگردند کمتر فرصت دارند تا غذای سنتی و خانگی بپزند و بخورند. بنابراین بیشتر آنها مجبور میشوند به سمت غذاهایی روی بیاورند که زود آماده خوردن میشود. بیشتر دانشجویان خوابگاه جلال آلاحمد نسیه خرید میکنند و آقا نظام با آنها راه میآید. اینطور که مشتریها عنوان میکنند گاهی وقتها پرداخت بدهیشان بین یک تا چند ترم طول میکشد، اما کاسب خوش اخلاق خوابگاه تاکنون اعتراضی نداشته است. اینجا دیگر خبری از آش دوغ محلی و کوفتهتبریزی نیست. اگر علاقهمند به غذاهای سنتی و اصیل ایرانی هستید، مطمئن باشید برای صرف این نوع غذاها در خوابگاه دانشجویی متاهلین شانس پایینی دارید. اگر درِ هر واحد مسکونی را بزنید و شماره اغذیه فروشیها و ساندویچیهای شهر را بخواهید با انبوهی از کارتهای تبلیغاتی مواجه میشوید. از میان غذاهای آماده و سریع که نزد ساکنان خوابگاه دانشجویی پرمخاطب است میتوان به ساندویچ بندری تند و پیتزا مخلوط اشاره کرد. زندگی و دغدغههای تحصیل باعث شده تا خانوادههای ساکن در خوابگاه به پخت غذاهای بومی و محلی تمایل زیادی نداشته باشند و سبک زندگیشان را به سمت استفاده از غذاهای فست فودی تغییر دادهاند.