همه خود را به تقدیر سپردهایم!
جعفرگلابی؛ روزنامهنگار
خسارت اعتراضهای گسترده آبان ماه 98 قطعا به جان باختن عدهای و تخریب برخی از اماکن دولتی و خصوصی محدود نمیشود. متأسفانه زمینهها و پیامدهای فعال این حادثه از خود حادثه مخربترند و عوارض آن یکی پس از دیگری آشکار خواهد شد و گریبان جامعه را به سادگی رها نخواهد کرد. تا این زمینهها وجود دارد هر لحظه ممکن است به بهانهای و اشتباهی و جرقهای باز هم شاهد آشوب چه بسا وسیعتر باشیم و کشورمان در یک دوره بحران سلسلهوار فرو رود و انتهایش قابل محاسبه نباشد. به سادگی میشود زمینههای گسترده نارضایتی را دید و برشمرد و برای این محاسبه نیاز به پژوهشهای آکادمیک نیست؛ یعنی این پژوهشها خیلی زودتر باید انجام میشدند و متولیان امور را بیدار میکردند. اگر بیماریای وجود داشته، حالا گسترش پیدا کرده و تظاهر و آسیبش در سطوح مختلف دیده میشود و کار از پیشگیری گذشته است. حالا باید سخن از کنترل آن به میان آورد و سپس به فکر مدیریت و درمانش افتاد. اگرچه دیده نشده است که از مسئولان کسی اصل وجود نارضایتی و زمینههای آن را کلا رد کند و این حداقلی از امید را فراهم میکند ولی در مجموع نشانههایی از اراده تغییر در برخی از سیاستها یا حتی تامل در آنها دیده نمیشود. کاش میشد تصور کرد که اکنون اتاقهای فکر نظام در تاملی فراگیر و عمیق مشغول فکر و اندیشه و مشورت و تبادلنظر بیطرفانهاند تا واقعیت عریان را بدون هرگونه روتوش دریابند و راهکارهای خروج از توالی بحرانها را پیدا کنند و شجاعانه به اجرا درآورند اما اظهارنظرهای مختلف از تصمیمگیران چنین فرایندی را نشان نمیدهد. سوگمندانه گاهی اصرار بر برخی از سیاستها دیده میشود و از قضا آنها که تندترند همه طول و عرض اعتراضها در 2 نوبت سال 96 و سال98 را در ناکارآمدی چند مسئول دولتی خلاصه میکنند و صریحا اعلام میدارند که اگر منویات و روشهای اینان شدیدتر و گستردهتر اجرا شود، همهچیز به خوبی و خوشی پایان میپذیرد و نگرانی وجود ندارد و تازه زمان مچاله کردن دشمنان فرارسیده است! گویی فاصله وحشتناک طبقاتی که یکی از زمینههای اصلی آشوبهاست فقط طی چند سال اخیر بهوجود آمده است! گویی ما در هیچ بخشی جز نوع سهمیهبندی بنزین دچار ناکارآمدی سیستمی نبودهایم! گویی اولویتهای راهبردی همه دقیق و مردمپسند تعیین و منافع ملی همیشه به بهترین وجه تامین شدهاند؛ اولویتهایی که اگر درست تعریف میشدند و در جای خود قرار میگرفتند موضوعی جزئی مثل قیمت بنزین واقعا توان زایش بلوایی به آن وخامت و بزرگی را نداشت. امید میرود این اصرارها بر سیاستها ظاهری و از باب تبلیغات باشد و تلاش همهجانبه برای تسخیر مجلس در راستای تشدید و ادامه روشهای پیشین نباشد. گیریم مجلس هم کاملا یکدست شد و هر روز پرچم آمریکا پشت تریبون پارلمان به آتش کشیده شود، آیا از این طریق شکاف فزاینده طبقاتی برطرف خواهد شد؟ در بهترین شرایط مدیریتی و انقلابی و حتی هنگام داشتن یک اقتصاد مولد و باثبات آیا میتوان تخریب تحریمها را نادیده انگاشت؟ و آیا بالندهترین اقتصادهای جهان میتوانند بدون مراودههای گسترده مالی و تجاری به ثبات و بالندگی خود استمرار ببخشند؟ اگر صداقت و تامل و احساس مسئولیت باشد اذعان به مشکلات ریشهای و نیاز به تغییر برخی از رویهها ضرورتی اساسی دارد و انکار این نیاز دردی از هیچکس دوا نخواهد کرد و نه در بلندمدت که در میانمدت هم آسیبها را دور نمیسازد. متأسفانه نوع عجیبی از ایستایی و عدمچابکی و انعطاف در فکرها و تصمیمها و سیاستها مشاهده میشود و صدای پای خطر که هر آن نزدیکتر میشود کسی را به چارهجویی عملی و واقعگرایی شجاعانه وادار نساخته است. مسئولان بلندپایه جای خود، در سخن و عمل و رفتار و واکنش مدیران میانی هم اثر چندانی از نگرانی، تامل، تردید و تغییر دیده نمیشود. آیا با این همه نابسامانی ریز و درشت یک مسئول پیدا شده که جلوی مردم ظاهر شده و اعلام کند که در حال رصد عملکرد خود هستیم؟ میخواهیم ببینیم کجا اشتباه کردهایم و کجا مرتکب تقصیر یا قصوریم؟ آیا هیچ مدیری در هیچ کجا اشتباه نکرده است؟ در این صورت این همه مشکلات از کجا ناشی شده و چگونه بهوجود آمده است؟ به تعبیر روشن، ما دچار پدیدهای عجیب شدهایم؛ همه میدانیم که خطرات گوناگون پیرامونمان را فراگرفته و همه میدانیم که اشکالات فراوانی داریم ولی همه پس از فرافکنیهای معمول و سیاسیگویی خود را به تقدیر سپردهاند تا چه پیشآید و هیچکس از خویش برون نمیآید و آغاز به رفع اشکال نمیکند و همه روندهای گذشته در سطوح مختلف ادامه دارند؛ روندهایی که خود، بحرانساز بودهاند.