• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
شنبه 9 آذر 1398
کد مطلب : 89059
+
-

اشتیاق به عکاسی از خود چگونه همه‌گیر شد؟

من سلفی می‌گیرم پس هستم!

من سلفی می‌گیرم پس هستم!

مائده امینی_روزنامه نگار

می‌خواستم بنویسم همه‌‌چیز زیر سر این دوربین‌های دوم است اما بعد فکر کردم دیدم پیش از آنکه بخواهیم خِر تکنولوژی را بگیریم و به قول پدربزرگم یک جوالدوز به دیگری بزنیم باید سوزنی برای خودمان دست و پا کنیم! اصلا چه می‌شود که اینطور می‌شود؟ ما چرا این‌قدر دوست داریم در متن همه‌‌چیز باشیم؟ چرا عکس خودمان را روی صفحه موبایل‌هایمان می‌اندازیم یا فکر می‌کنیم لازم است هر روز از چهره یا صدای خودمان با دیگران حرف بزنیم؟ 
احتمالا هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید از چه سال و‌ ماه و مقطعی سلفی‌گرفتن بین مردم جهان مد شد اما آمارهای تلخی از این اعتیاد عجیب ثبت شده‌اند؛ «تا‌کنون بیش از ۲۵۰ نفر در دنیا بر اثر گرفتن سلفی جان خود را از دست داده‌اند و سهم کشورهای آسیایی در این میان قابل توجه است.»
اولین باری که این سهم قابل توجه را با پوست و گوشت و استخوانم درک کردم، 24ساله بودم. وقتی از جاپ، توریست جوان هلندی پرسیدم چه چیزی درباره ایرانی‌ها تو را شگفت‌زده کرده و او بدون آنکه حتی یک لحظه به گزینه‌های موجود فکر کند و نتیجه بگیرد، خیلی قاطع در چشم‌های من نگاه کرد و گفت: سلفی‌گرفتن با همه‌‌چیز.
بعدها هم هر بار که به واسطه علاقه‌ام به آشناشدن با جهان‌های دیگر به گپ‌وگفت با توریست‌ها نشستم، از لابه‌لای حرف‌هایشان فهمیدم که رفتار سلفی‌گرفتن ایرانی‌ها و هندی‌ها به‌خصوص وقتی که از چوب‌های بلند مونوپاد استفاده می‌کنند، چقدر برایشان عجیب و تازه است.
«تو چرا شبیه ایرانی‌ها نیستی؟» این آخرین باری بود که با این سؤال مواجه شدم؛ وقتی همین یک‌ماه پیش با «نوآمی»، گردشگر بلژیکی، در حاشیه قلعه الموت نشسته و به نسیم خنکی در ارتفاعات قزوین پناه برده بودیم. واقعیت این بود که من شبیه همه ایرانی‌هایی بودم که این توریست بلژیکی در یک‌ماه اقامتش دیده بود؛ جز آنکه حوصله سلفی‌گرفتن نداشتم.
حالا نه اینکه این‌ فرنگی‌های اروپایی، کانادایی و... مبدا جهان یا خط‌کش مناسبی برای اندازه‌گیری اشتباه‌های ما باشند اما واقعا تا به حال با خودمان درباره اعتیادمان به دوربین‌های جلویی که ابزار توسعه و نمایش خودشیفتگی‌مان شده‌اند، فکر کرده‌ایم؟ به عکس‌های سردی که آینه لبخندهای تصنعی و ژست‌های تکراری و آزاردهنده شده‌اند؛ به این همه استوری یک‌جور و یک‌شکل یا به تلخی غرق‌شدن دختر 22ساله در رودخانه تنکابن به واسطه ‌گرفتن یک سلفی ساده!؟ 
راستش من فکر می‌کنم که ما هر قدر هم نخواهیم، باز مسئول به فکرکردن هستیم. ما مسئول به نشان‌دادن واکنش به انتشار حماقت در جامعه‌ایم و این مسئولیت از خودمان شروع می‌شود؛ از همان لحظه‌ای که عباس جدیدی با پیکر نیمه‌جان منصور پورحیدری سلفی می‌گیرد...
وقتی عابری برای فان و سرگرمی به واسطه سلفی با جسد مومیایی‌شده رضاشاه عقده‌گشایی می‌کند؛ وقتی فلان هنرپیشه خود را در کادری با پدر نیمه‌جانش در بیمارستان جا می‌دهد، وقتی مخروبه‌های پلاسکوی در حال سوختن بک گراند عکس‌های رهگذران می‌شود؛ ما مسئولیم که ساکت نباشیم.
وقتی سلبریتی‌ها با خانه‌های خراب زلزله‌زدگان و کودکان آواره و بی‌دفاع سلفی می‌گیرند؛ وقتی به‌جاماندگان از سیل به جای کمک به آنها که آب دامن‌شان را گرفته، از خودشان با دریای کدر به‌راه‌افتاده عکاسی می‌کنند ما مسئولیم که حداقل آنها را لایک نکنیم که این اعتیاد ما به دوربین‌های دوم، به صحن علنی مجلس کشیده نشود و سلفی با فدریکا موگرینی بقایای آبروی ما در جهان را به باد ندهد...

این خبر را به اشتراک بگذارید