احوالپرسی از سروش صحت که حالا بیشتر از فیلمها و سریالهایش با برنامه «کتابباز» شناخته میشود
کتابخانه شبانهروزی را آرزوست
نیلوفر ذوالفقاری
سروش صحت تا چند سال پیش برای مخاطبان تلویزیون، چهره آشنایی بود که نامش بهعنوان نویسنده و کارگردان، در تیتراژ محبوبترین سریالهای این سالها دیده میشد. «ساختمان پزشکان»، «شمعدونی»، «پژمان» و «لیسانسهها» بعضی از این سریالها هستند که همگی طنزند و توانستند طرفداران زیادی پیدا کنند. اما مدتی است سروش صحت در نقش جدیدی در قاب تلویزیون دیده میشود. او مجری برنامه پرطرفدار «کتابباز» است که در فصل چهارم هم مثل قبل تلاش میکند مخاطبان را به کتابخواندن و عادت به مطالعه دعوت کند. صحت در هر قسمت، میزبان یکی از مهمانان برنامه است که فرقی نمیکند بازیگر، کارگردان، نویسنده، خواننده یا متخصص چه رشتهای باشند؛ مهم این است که داستان آنها جایی با کتاب گرهخورده باشد. با صحت درباره کتاب، دغدغههایش درباره کتابخوانی و البته برنامه کتابباز گفتوگو کردهایم.
شما که در برنامه کتابباز مدام به مردم میگویید کتاب بخوانند، خودتان کتابخواندن را از چه زمانی شروع کردید؟
وقتی بچه بودم چون خواهر و برادر نزدیک به سن و سال خودم نداشتم، مجبور بودم با کتاب خودم را سرگرم کنم. از طرف دیگر، در خانوادهام همه اهل کتاب خواندن و مطالعه بودند و من هم به تبعیت از آنها، یک فرد کتابخوان شدم. داییها و مادرم کتابخوان بودند و برایم خیلی کتاب میخریدند. همین باعث شد مسیر کتابخوانشدن پیشرویم باز شود.
اتفاقا دغدغه خیلی از خانوادهها این است که فرزندانشان کتابخوان شوند. بهنظر شما بچهها چطور به کتاب خواندن علاقهمند میشوند؟
برای کتابخوانشدن بچهها ملزوماتی وجود دارد. کتاب باید دور و بر بچهها وجود داشته باشد. از طرف دیگر نباید کتاب خواندن را مثل یک دستورالعمل به بچهها گوشزد کنیم، والدین باید خودشان کتاب بخوانند تا بچهها هم ببینند و بخواهند اهل کتاب شوند. ضمن اینکه بچهها باید با لذت کتابخواندن آشنا شوند و برای این کار، باید در انتخاب کتاب مناسب برای آنها دقت کنیم. وقتی لذت ببرند، حتما علاقهمند و کتابخوان میشوند.
وقتی کودک یا نوجوان بودید، کتابی هم بود که بزرگترها از شما بخواهند آن را نخوانید؟
در خانواده ما همه اهل کتاب بودند و زیاد اهل گفتن «این را بخوان» و «آن را نخوان» نبودند. شاید کتابهایی بود که میگفتند کتابهای خوبی نیستند؛ به این معنا که ارزشخواندن ندارند، نه اینکه مرا بهخاطر امکان بدآموزی از خواندن کتابی منع کنند.
خودتان چه کتابهایی نمیخوانید؟
متأسفانه با اینکه خیلی هم دلم میخواهد اینگونه نباشد اما خیلی به ادبیات فانتزی و علمی-تخیلی علاقه ندارم. با وجود اینکه گونه ادبی مهمی است و شاهکارهای بزرگی هم در آن وجود دارد اما مدل من نیست.
انتخابتان برای کتابخواندن کدام حوزه است؟
من از خواندن کتابهای ادبیات و رمان لذت زیادی میبرم چون قصهخواندن من را به دنیایی میبرد که برایم دلنشینتر است و به این ترتیب با آدمها، جهان و تجربههای ناشناخته آشنا میشوم. البته کتابهای پیرامون حوزه نمایش، جامعهشناسی، روانشناسی و فلسفه را هم دوست دارم و آنها را هم دنبال میکنم.
شغل شما سالها نوشتن بوده است. بهنظرتان میتوان نوشت اما کتاب نخواند؟
نمیتوانم بگویم غیرممکن است اما قرار نیست ما از استثناءها حرف بزنیم. شاید بتوان این کار را انجام داد اما قاعده این است کسی که مینویسد، باید بخواند. مثلا شنیدهام آرتور رمبوی شاعر، خیلی کتاب نمیخوانده اما مگر چند نفر شبیه او بودهاند؟ میتوان در مقابل او سیاههای از چند صد نام نویسنده تهیه کرد که خوره کتاب بودهاند.
کتابخواندن چه کمکی به نوشتن میکند؟
خواندن، ابزار بهدست کسی میدهد که میخواهد بنویسد. کلمه، تکنیک و حس، ابزارنوشتن است. خواندن، همه اینها را در اختیار ما میگذارد. ضمن اینکه کتاب خواندن جهان آدم را گسترش میدهد.
خودتان چقدر تأثیر کتابخواندنتان را در سریالها و فیلمهایی که نوشتهاید، احساس کردهاید؟
هر چیزی که انسان با آن مواجه میشود، در ناخودآگاه او تأثیر میگذارد. همهچیز جایی در ذهن ما حک میشود و وقتی دنبال آن بگردیم، خودش را در موقعی که لازم باشد نشان میدهد. به شکل خودآگاه نمیتوانم بگویم کتاب چه تأثیراتی در انتخابهایم داشته اما فکر میکنم همهچیز در زندگی حتی آدمهایی که میبینیم، موسیقیای که میشنویم و بویی که استشمام میکنیم، همگی در نحوه نگرش و تفکرمان تأثیرگذار هستند. کتاب هم که دیگر جای خود را دارد.
تا به حال شده کتابی را بیشتر از یکبار بخوانید؟
بله این اتفاق افتاده است. «قلعه مالویل» اثر روبر مرل، «شیطان و خدا» و «گوشهنشینان آلتونا» اثر سارتر و «بیگانه» آلبر کامو بعضی از کتابهایی هستند که هر کدام را 2بار خواندهام.
بهنظر شما شرایط برای کتابخوانشدن آدمها در جامعه فراهم است؟
بهنظر من انسان هر کاری را بخواهد انجام دهد، شرایط آن را فراهم میکند. نمیگویم اگر بخواهد به کره ماه برود، حتما میتواند. اما کاری مثل کتابخواندن و ورزشکردن به راحتی قابل برنامهریزی است. دستکم همه ما در طول روز آنقدر در ترافیک میمانیم که نمیتوانیم بگوییم زمان نداریم، اگر واقعا بخواهیم، میتوانیم بخشی از چنین زمانهایی را به کتاب اختصاص دهیم. کافی است بخواهیم.
کتابهایی را که میخوانید میخرید یا به امانت میگیرید؟
من معمولا کتابهایی را که میخواهم بخوانم، میخرم.
عضو کتابخانه هم هستید؟
همیشه عضو کتابخانه بودهام و هنوز هم به کتابخانه مراجعه میکنم. پاتوق معروف من هم کتابخانه ملی است.
بهنظرتان کتابخانههای ما کارآمد و بهروز هستند؟
فکر میکنم کتابخانهها باید خیلی کارآمدتر شوند و البته تعداد آنها هم باید افزایش پیدا کند. هماکنون بیشتر سالنهای مطالعه کتابخانهها، توسط دانشآموزان و داوطلبان کنکور پر میشود. اما هنوز هم عدهای هستند که برای خواندن کتابهای غیردرسی به کتابخانه میآیند. باید برای همه گروههای سنی کتابخانه داشته باشیم. دلم میخواهد کتابخانهها و سالنهای مطالعه شبانهروزی هم داشته باشیم، البته این حرفها شبیه آرزو است.
بهنظر شما چطور میتوان کتابخواندن را به یک عادت همیشگی تبدیل کرد؟
من سعی کردهام این کار را با مطالعه کتابهایی که به آنها علاقهمند هستم ادامه دهم و بهنظرم همه کسانی هم که میخواهند این فرهنگ را در زندگی خود تقویت کنند، بهتر است مطالعه را با کتابهایی که برایشان دلنشین است، شروع کنند. مطالعه چیزی نیست که اگر در زندگی متوقف شد دیگر نتوان آن را ادامه داد چون برای مطالعه همیشه فرصت هست و میتوان دوباره آن را تقویت کرد. این کار ممکن است برای کسانی که عادت به مطالعه ندارند یا آن را کنار گذاشتهاند، کمی سخت باشد اما بهنظرم آنها هم برای شروع و تقویت دوباره مطالعه، بهتر است سراغ کتابهایی که دوستان و آشنایان معرفی میکنند و سلیقهشان به هم نزدیک است بروند.
بیرون از دنیای کتاب، شما را چه چیزی خوشحال میکند؟
داشتن آرامش باعث خوشحالی من میشود.
مردم چقدر با شما درباره کتاب حرف میزنند؟
من سالهاست برای تلویزیون سریال میسازم و خوششانس بودهام که مردم همیشه لطف داشتهاند و کارهایم مورد استقبال قرار گرفته است. اما بازخوردی که از یک برنامه مرتبط با کتاب گرفتهام، اصلا کمتر از واکنشها نسبت به سریالهایم نبوده است. نه فقط در کتابفروشی، در سوپرمارکت، نانوایی و خیابان مردم درباره کتاب با من صحبت میکنند. این مدت اخیر همراه برادرم در بیمارستان بودم، حتی در آن فضا هم مخاطبان زیادی با من درباره کتاب حرف میزدند. جالب اینکه مخاطبان از گروههای سنی مختلف، با عقاید و ظاهر متفاوت هستند، این خیلی لذتبخش است.
فضای مجازی مانع کتابخواندن نیست
عدهای میگویند وجود فضای مجازی به مطالعه ضربه زده است، اما من خیلی با فضای مجازی و فناوری مشکل ندارم و میگویم اگر از آن درست استفاده شود، خیلی هم خوب است. این فضا لازمه این دوران است و نمیتوان آن را نفی کرد. فقط باید شیوه صحیح استفادهاش را پیدا کرد. اینستاگرام یا جستوجو در فضای مجازی میتواند امکان خیلی خوبی باشد. استدلال مخالفان این است که میگویند در گذشته برای دانستن پاسخ یک پرسش، به کتاب مراجعه میکردیم و گاه برای پیداکردن آن، کل کتاب را میخواندیم. اما الان با یک جستوجوی ساده و خواندن یک پاراگراف قضیه حل میشود و این مسئله عمق دانش و اطلاعات را کم میکند. اما بهنظرم همان یک پاراگراف خواندن در اینترنت بهتر از هیچ نخواندن است. ا گر کسی واقعا احساس نیاز کند، بعد از آن بهدنبال کتاب یا جستوجوی بیشتر در فضای مجازی میرود و اگر خودش نخواهد، کاری نمیشود کرد. من اگر سؤالی داشته باشم که سریع پاسخش را بخواهم، در اینترنت دنبالش میگردم و اگر پاسخ عمیقتری بخواهم و فرصت بیشتری داشته باشم، سراغ کتاب میروم. من از مخالفین اینستاگرام و تلگرام نیستم و فکر میکنم آنها هم مزایای خاص خودشان را دارند چون آدم مگر چقدر میخواهد اینستاگرام را بالا و پایین کند و پیامها و پستها را ببیند و بخواند؟ ما آنقدر ساعتهای پرت زیاد در روز داریم که بهنظرم با یک برنامهریزی درست، هم میتوان به مطالعه پرداخت و هم به زندگی، کار و فضای مجازی.
جهان با من برقص
«جهان با من برقص» عنوان اولین ساخته سروش صحت در مقام کارگردان است که برای نخستین بار در سی و هفتمین دوره جشنواره جهانی فیلم فجر به نمایش درآمد.این فیلم سیمرغ بهترین کارگردانی را برای صحت به ارمغان داشت. در خلاصه فیلم آمده: دوستان جهانگیر برای آخرین تولد او دورهم جمع شدهاند. این موقعیت موجب میشود آنها درباره زندگی و خودشان فکر کنند.
لیسانسهها
کمدی-رمانتیک« لیسانسهها » از موفقترین سریالهای تلویزیونی صحت است که با استقبال مخاطبان مواجه شد؛ ماجرای سه جوان لیسانسه که هر یک مشکلاتی دارند؛یکی فکر مهاجرت در سر دارد و یکی دنبال تشکیل زندگی است و دیگری هم دنبال مسکن. فوقلیسانسهها فصل دیگری از این سریال است که پاییز امسال به پخش تلویزیون رسیده است.
درباره کتابباز؛ برنامهای که در 4فصل سراغ ترویج کتابخوانی رفته است
برنامهای پرریسک اما موفق
چه زمانی کتاب آنقدر برایتان دغدغهای جدی شد که اجرای برنامهای مربوط به آن را برعهده بگیرید؟
پیشنهاد اجرا مطرح شد اما اجرای این برنامه ریسک بزرگی بود چون من تا به حال سابقه مجریگری نداشتم و فوت و فن این حرفه را بلد نبودم اما از آنجا که عوامل سازنده این برنامه به من اعتماد داشتند و کتاب همواره یکی از حوزههای جالب و مورد علاقه من بوده، این کار پرریسک را قبول کردم.
قبل از شروع اجرای کتابباز، گفته بودید با ترس و لرز وارد تجربه جدید اجرا میشوید. حالا اوضاع چه تغییری کرده است؟
هنوز هم ترس و لرز و نابلدبودن من سر جای خود هست. مجری نبودن من و نگرانی برای اجرا هنوز هم وجود دارد. چیزی که تغییر کرده این است که بازخورد مخاطبان باعث شده، من و فکر میکنم بقیه گروه، حال بهتری داشته باشیم. وقتی دیدم عده زیادی با برنامه ارتباط برقرار کردهاند، احساس خوبی پیدا کردم. دیدن واکنش مردم خیلی لذتبخش است و یکی از دلایل اینکه تیم کتابباز با اشتیاق کار میکند این است که عرق و علاقه خاصی به آن پیدا کردهایم و حسی که از مردم میگیریم باعث شده این کار، بخشی از زندگی ما شود.
برای اینکه در این تجربه جدید موفق عمل کنید، چطور خودتان را آماده میکنید؟
کتاب خواندن کاری نیست که بگویم الان تصمیم گرفتم و شروعش میکنم، احتیاج به زمان دارد. خوشبختانه تعداد کتابهایی که منتشر میشود هم زیاد است و نمیتوان زمانبندی دقیقی برای خواندن همه آنها اعلام کرد. کتابخواندن باید با انسان عجین باشد و لذتی دارد که باید آن را کشف کنیم. مطالعه برای کار اجرا زمانبر است و بهمدت زمان بیشتری احتیاج داریم اما برای لذت بردن، هر وقت حس کنیم دلمان میخواهد کتاب بخوانیم، حتما از آن لذت میبریم و این لذت در روح و جانمان مینشیند.
مخاطب برنامهای مانند کتابباز قرار است کتابخوانها باشند یا کتابنخوانها؟
باید هر دو گروه مخاطب باشند؛ عده زیادی که یادشان میرود کتاب بخوانند، لذت آن را تجربه کردهاند اما حالا فرصت ندارند و همه مردمی که کتاب برایشان شیرین، علامت سؤال یا باعث کنجکاوی است.
بهنظر شما یک برنامه تلویزیونی میتواند در کتابخوانشدن مخاطبانش تأثیرگذار باشد؟
قبلا خیلی نگران این موضوع بودم، سازندگان برنامه هم همینطور. اما جوابی که در عمل به آن رسیدیم مثبت بود. بعد از گذشت 4فصل، به این نتیجه رسیدیم که بله، برنامه تلویزیونی میتواند باعث کتابخوانشدن مخاطبانش شود. این جواب را هم از بازخوردهای مردم گرفتیم.
بعد از این تلاشها چه واکنشی از طرف مردم دیدید؟
بازخوردها از چند طرف به دستمان رسید. آماری که سازمان صدا و سیما از مخاطبان برنامه در مقایسه با بقیه برنامهها اعلام کرد، قسمتی از بازخوردها بود که گرفتیم. بخشی دیگر، پیامهایی است که در صفحه کتابباز از طرف مردم دریافت میکنیم. با نگاهی به این نظرات میتوان فهمید مردم چه واکنشی نشان دادهاند. به جز این، پیامهای شخصی هم دریافت میکنیم که برای من بسیار زیاد ارسال میشود. از تمام کشور و البته از ایرانیان خارج از کشور، پیامهای متعددی دریافت میکنم.
انتخاب مهمانان بر چه اساسی صورت میگیرد؟
ما مهمانانی از طیفهای فکری مختلف داشتهایم. نویسنده، مترجم، ناشر، منتقد، روزنامهنگار، آهنگساز و هنرمند مهمان برنامه ما شدهاند. بعضی افراد ارتباط مستقیمی با کتاب دارند، مثلا نویسنده و مترجم هستند و شغلشان به کتاب مربوط است. گروه دیگری از مهمانان هم علاقهمندان به کتاب هستند، پزشک و ریاضیدان هستند اما به کتابخواندن علاقه دارند. بعضی مهمانان هم بازیگر، ورزشکار و به اصطلاح سلبریتی هستند و چهره آشنایی برای مردم دارند. جالب اینکه مردم اصراری ندارند مهمانان، چهرههای معروفی باشند. اتفاقا افرادی که با کتاب مأنوستر هستند، بیشتر کتاب معرفی میکنند و از تجربیاتشان میگویند و بیشتر مردم را راضی میکنند.
درباره اینکه برنامههای مشابه کتابباز در کشورهای دیگر به چه شکل برگزار میشود اطلاعاتی دارید؟
این موضوع را پیگیری نکردهام. تلویزیون همراهی خوبی با ما داشته است. برنامهای که مربوط به کتاب است، شبیه برنامههایی نیست که قرار است همه مردم طرفدار آن باشند و بیننده پرتعداد داشته باشد اما تلویزیون از این برنامه حمایت کرده است. با همین حمایتها، کتابباز به چهارمین فصل رسیده و با استقبال هم مواجه شده است.
ایدههای مختلف در کتابباز از کجا میآیند؟
در اتاق فکر ما فضای همدلی، همفکری و دوستی برقرار است. ما آدمهای مختلفی هستیم اما به همدیگر اعتماد و حرف هم را قبول داریم. هر کس ایدهای داشته باشد به بحث میگذارد و جز این، از کمکهای فکری مهمانان هم استفاده میکنیم. پیامهای مردم هم ایدههای زیادی را به ما میدهد.
بهنظر شما چه چیزی میتواند کتابباز را جذابتر کند؟
دوست دارم کتابباز بیش از اینها ادامه داشته باشد و مخاطبان بیشتری را جذب کرده تا به مطالعه مردم کمک کند. دعوت از مهمانان بیشتر با عقاید و نگاههای مختلف میتواند جذابیت برنامه را بیشتر کند.
مخاطبان از برنامه ایراد هم میگیرند؟
خوشبختانه ایرادها خیلی کم است و با لحن خوبی عنوان میشود؛ آنقدر که میتوان آنها را بهحساب ایراد نگذاشت. مثلا مردم دوست دارند از بعضی از مهمانان برای شرکت در برنامه دعوت شود که ما به دلایلی نمیتوانیم میزبان آنها در برنامه باشیم. گاهی خود آن مهمانان درخواستی، تمایلی به شرکت در برنامه ندارند و گاهی هم قواعد و ضوابط تلویزیون به ما اجازه نمیدهد بعضی افراد را دعوت کنیم.