همیشه فردایی هست
درباره داگلاس سیرک؛ کارگردانی که دیر کشف شد
مسعود پویا_روزنامه نگار
داگلاس سیرک که در سالهای فعالیتش، به ندرت جدی گرفته شد و منتقدان آثارش را با صفتهایی چون ملودرام زنانه و فیلمهای پرزرق و برق زیر سؤال میبردند، درست پس از پایان فعالیت فیلمسازی، مورد توجه قرار گرفت. آنچه از نبوغ داگلاس سیرک در کار با ملودرام و پرداختن به شخصیتهای طبقه مرفه و پیچیدگی روابط میانشان یاد شده، روزگاری فاقد خلاقیت، تسلیم مناسبات گیشه و اغراقشده نامیده میشد.
این کارگردان دانمارکی رشدیافته در آلمان با ظهور هیتلر، مثل بسیاری از هنرمندان دیگر به آمریکا مهاجرت کرد، سالها در هالیوود فیلمهای ارزانقیمت و کماهمیت ساخت و به تدریج توانست میان پیشنهادهای استودیو و خواست شخصی پیوند برقرار کند. دهه 50 میلادی دوران اوج داگلاس سیرک بود؛ دوران «وسوسه باشکوه» (1954)، «همه آن چیزهایی که خدا مجاز میداند» (1955)، «نوشته بر باد»(1956)، «فرشتگان آلوده»(1957) و «تقلید زندگی»(1958). در بهترینهای داگلاس سیرک، خوشبختی یا در دسترس نیست و یا در صورت به دستآمدن ظاهریاش، امیدی به بقایش وجود ندارد. سیرک ابایی ندارد که احساسات تماشاگر را برانگیزاند و در دهه 50میلادی بهتر از هر کارگردان شاغل دیگری در هالیوود، میتواند به دل ملودرام بزند و با بازیگران خوشچهره و ستارگان محبوب (که اغلب نقش کاراکترهایی متعلق به طبقه مرفه را بازی میکنند)، تصویری تمامقد از جامعه آمریکا بسازد.
در میان فیلمهای سیرک، مشخصا نوشته بر باد و تقلید زندگی، شهرت و اعتبار بیشتری دارند. ولی در معمولیترین آثار او هم میتوان نشانههایی از نبوغ را مشاهده کرد.
داگلاس سیرک در پایان دهه 50 و پس از ساخت تقلید زندگی که بزرگترین توفیق تجاری را برایش به ارمغان آورد، تصمیم گرفت دیگر در هالیوود فیلم نسازد و زودتر از همنسلانش (که تغییر زمانه را درک نکردند) متوجه به پایان رسیدن یک دوران شد. کوششهایش برای پیگیری پروژههای شخصیاش در اروپا راه به جایی نبرد و در سالهای بازنشستگی با پخش مکرر فیلمهایش از تلویزیون طعم خوش قدردیدن را چشید و مورد توجه منتقدان قرار گرفت.
* نام یکی از فیلمهای داگلاس سیرک