شیوع نگرانکننده تنهایی در سالمندان
گفت و گوی همشهری با رئیس انجمن مطالعات سالمندی درباره سالمند شدن جامعه ایران و آسیبهای پیش رو
کامران بارنجی_ خبرنگار
«ایرانیها پیر میشوند.» این را آمارهای رسمی کشور میگویند. چند روز پیش وزارت کشور آماری از آخرین وضعیت سالمندی منتشر کرد که بسیار نگرانکننده بود. براساس این آمار امسال10درصد جمعیت کشور را افراد بالای 60سال تشکیل میدهند؛ یعنی 1/0درصد بیشتر از میانگین آمار جهانی! همچنین نرخ رشد جمعیت سالمند در ایران نسبت به نرخ رشد جمعیت زیر 15سال طی سالهای گذشته بیش از دوبرابر افزایش یافته است. استناد به همین آمارها نشان میدهد خطری که جمعیتشناسان نسبت به آن هشدار میدادند در حال رخ دادن است. با وضعیت فعلی سبک زندگی، کاهش میل به فرزندآوری و... امید چندانی هم به بهبود وضعیت نیست. به همینخاطر درباره نگرانیهایی که در این رابطهوجود دارد سراغ زیبا ایرانی، رئیس انجمن مطالعات سالمندی و نایب رئیس انجمن روانشناسی سلامت رفتیم؛ کسی که میگوید وضعیت افزایش آمار سالمندها در ایران و همینطور کیفیت زندگی آنها نگرانکننده است.
یکی از دغدغههایی که درباره سالمندها وجود دارد و این دغدغه، هم از بعد سیاستگذاریهای کلان کشور حائز اهمیت است و هم از جهت توجه خانوادهها به سالمندان، نگرانی از وضعیت سلامت سالمندان و هزینههای مادی و معنوی است که کشور و خانوادهها باید در این رابطه بپردازند. الان عموما سالمندان در ایران از نظر سلامت جسمی و روانی در چه وضعیتی قرار دارند؟
آن طور که سازمان بهداشت جهانی(WHO) اعلام می کند سن سالمندی از 60سالگی شروع میشود. بنابراین وقتی فردی وارد سن سالمندی میشود ممکن است از نظر جسمی و روانی با مسائل و مشکلاتی مواجه شود. در بخش بیماریهای شایع جسمانی سالمندان معمولا با انواع بیماریهای عفونی، آرتروزها، بیماریهای قلبی و عروقی، بیماریهای ناشی از چاقی مزمن، بیماریهای بینایی، شنوایی و... مواجه هستند. در بخش بیماریهای روانی یا روانشناختی هم انواع افسردگیها، اختلالات شناختی و اختلالات اضطرابی و... سالمندان را ممکن است درگیر کند اما نکته قابلتوجه در این رابطه تفاوت در شیوع و نوع درگیری سالمندان ایران با بیماریهای روانی در مقایسه با آمارهای جهانی است. البته آمار شیوع مشکلات روانشناختی در سالمندی در ایران با جهان تفاوتی ندارد؛ بهطوریکه هم در ایران و هم در جهان حدود 20درصد از سالمندان درگیر یکی از بیماریهای روانشناختی هستند اما تفاوت در این است که در آمار جهانی 10درصد از این 20درصد دچار اختلالات شناختی، 5درصد دچار افسردگی و حدود 8درصد دچار اختلالات اضطرابی و افسردگی هستند درحالیکه تحقیقات در ایران آمار بسیار متفاوتی را نشان میدهد؛ یعنی در 20درصد جمعیت مسنی که دچار اختلال روانشناختی شدهاند در 58درصدشان علائم افسردگی، در 30درصد اختلال شناختی و در 12درصدشان اختلالاتی با منشأ اضطراب مشاهده شده است. بنابراین با مراجعه به همین آمار میتوان به راحتی متوجه شد در کشور ما شیوع افسردگی بیشتر از میانگین جهانی است بهطوریکه جای اختلالات افسردگی با شناختی در ایران با دنیا جابهجا شده است. علت این اتفاق هم شاید به مسئله استرسهای روزمره زندگی ایرانیها برگردد؛ مثلا پژوهشها نشان میدهد 58درصد اختلالات روانشناختی معمولا پس از یک شوک مانند سوگ، احساس عدمامنیت، مواجهه با بیماری، طرد شدن و... رخ میدهد.
یکی از چیزهایی که ممکن است علت این آمار زیاد شیوع افسردگی در بین سالمندان ایرانی باشد، بحث تنهایی سالمندان است. چون در ایران سالمندان به تنها ماندن زیاد عادت ندارند و وقتی به یکباره با چنین مسئلهای مواجه میشوند احساس ناخوشایندی دارند. در ایران تنها زندگی کردن سالمندان چقدر مسئله جدیای تلقی میشود؟
قبل از پاسخ به این سؤال اول باید یک نگاهی به آمار جهانی سالمندان بیندازیم. ببینید در سال2000 حدود 605میلیون سالمند در جهان داشتیم که این رقم 10درصد کل جمعیت جهان بود اما محققان پیشبینی میکنند که در سال 2050 این جمعیت به 2میلیاردنفر برسد؛ یعنی چیزی در حدود 22درصد جمعیت جهان. این آمار وحشتناک است. در ایران وضع شاید بدتر از این هم بشود. چون جمعیت ما جوان است و به سرعت به سمت سالمندی میرود. همین امروز نرخ رشد جمعیت سالمندی ما بالاتر از نرخ رشدش در جهان است. حالا این آمار را بگذارید در کنار مسائلی مانند تکفرزندی، زندگی شهری، کاهش معاشرتهای اجتماعی، افزایش آپارتماننشینی، کاهش سطح درآمد و رفاه، عبور از سبک زندگی خانواده گسترده ایرانی و... .با وجود این اگر بحث تنهایی سالمندان شایع بشود اتفاق عجیبی رخ نداده است. بنابراین ما در ایران آینده سالمندانی خواهیم داشت که به تنهایی زندگی خودشان را دارند. همین الان آمار سالمندان تنها در کشور بسیار قابلتامل است. امروز 9درصد از مردان سالمند ما به تنهایی زندگی میکنند و این آمار درباره زنان سالمند تنها 49درصد است. بهنظر من خانوادههای ما به جای اینکه به سمت تنهایی پیشبروند میتوانند با برنامهریزیهای کوتاهمدت و بلندمدت این معضل را حل کنند. پدرومادرهای امروزی میتوانند راهکاری پیدا کنند تا پدربزرگ و مادربزرگها با نوههایشان زمان بیشتری را بگذرانند و به جای اینکه فرزندان در دست مربیان غریبه در مهدکودکها بزرگ شوند در کنار آغوش امن، بامحبت و پردانش و تجربه پدربزرگ و مادربزرگها رشد کنند. با این شیوه زندگی ما از زندگیای که من اسمش را «تنهای تنها»گذاشتهام جدا شده و هم به فرزندان و هم به سالمندان زندگی پویاتر و شادابتری هدیه میکنیم.
حرف شما از این جهت میتواند مورد اهمیت باشد که کلا سالمندان در ایران عاطفی هستند و اگر این بخش عاطفی را از دست بدهند دیگر امید چندانی به زندگی ندارند. برای همین شاید نیاز است که خود سالمندها هم به لحاظ روحی و روانی برای مواجهه با زندگی جدیدی که دارند آمادهتر شوند و بپذیرند که دوران جدیدی برای آنها آغاز شده است.
ما در این مورد هم باید بحث برنامهریزی کلان کشوری داشته باشم و هم باید برنامهریزی میانمدت در خانوادهها را پیگیری کنیم؛ مثلا در بحث کلان سازمانها میتوانند پرسنلی را که به سن بازنشستگی میرسند تحت آموزشهایی قرار بدهند که مهارتهای دوران بعد از بازنشستگی را کسب کنند تا فرد مؤثرتری باشند یا حتی این آموزشها در میانسالی به آنها داده شود که آمادگی ورود به سالمندی را پیدا کنند. حتی آموزش مهارتهایی مانند نحوه استفاده از اینترنت، شبکههای اجتماعی و... میتواند به سالمندان کمک کند که ارتباط بهتری با نسل جدید بگیرند و گوشهگیر نباشند. من گاهی دیدهام که در خانوادههایی برای اینکه احترام سالمندان را نگهدارند اجازه نمیدهند کسی کاری به آنها بسپارد یا مسئولیتی به آنها واگذار کند؛این اشتباه است. چون وقتی ما سالمندی را از جامعه حذف میکنیم و به او مسئولیت نمیدهیم فرد را دچار مرگ اجتماعی و سپس مرگ روانی و بعد مرگ زیستی میکنیم.
یکی از مهمترین آسیبهایی که سالمندان را تهدید میکند طردشدگی است. تحقیقی وجود دارد که نشان دهد در مراکز نگهداری سالمندان عموما چه نوع سالمندانی از سوی خانواده طرد شدهاند؟
درخصوص طرد سالمندان چند نوع طرد شدگی وجود دارد؛ یک نوع از طرد شدن این است که از طرف خانواده طرد شده و برای نگهداری به مراکز نگهداری سالمندان سپرده میشوند. این نوع از سالمندان عموما دچار اختلالات شناختی شدید هستند که خانوادهها امکان و توان مراقبت از آنها را دیگر ندارند. نوع دیگری از طردشدگی این است که سالمندان در دل خود خانواده طرد میشوند و خانوادهها هیچ توجهی به مسائل بهداشتی، تغذیهای، درمانی و مراقبتی آنها ندارند که این شاید بدترین نوع طردشدگی است اما از این وضعیت آمار نداریم و دقیقا نمیدانیم که چنددرصد سالمندان در ایران چنین سرنوشتی پیدا میکنند. اما چیزی که من شخصا با آن مواجه بودم و بیشتر تجربه شخصی است تا پژوهش، این است که میزان شیوع طردشدگی در خانواده بالاست و در برخی خانوادهها سالمندان مورد بیمهری و بیتوجهی قرار میگیرند.
این نوع طردشدگی به سالمندآزاری هم ممکن است ختم شود؟
در ایران سالمندآزاری بیشتر بهصورت آزار مالی و جسمانی رخ میدهد و ما خیلی کمتر با آزار جنسی در این موضوع مواجه هستیم. آزار مالی هم به این صورت است که سالمندان تحت سوءاستفاده مالی قرار میگیرند و خانواده با پرخاشگری مستقیم و... تلاش میکند انتظارات مالی خودش را با استفاده از امکانات فرد سالمند تامین کند. البته کلا سالمندآزاری در ایران آمار نگرانکنندهای ندارد؛ چون اکثر ایرانیها با توجه به فرهنگ ایرانی و اسلامیای که دارند و بحث تکریم سالمندان توجه ویژهای به سالمندها دارند. بنابراین من به این موضوع فاجعهآمیز نگاه نمیکنم. هر چند معتقدم برای پیشگیری از همین موارد کم در مجلس و دولت به قوانین حمایت از سالمندان مانند قوانین حقوق کودکان و زنان نیاز است تا درصورت لزوم پناه قانونی و امنی برای سالمندان ایجاد شود.
گاهی مقایسهای انجام میشود بین تفاوت در شیوه زندگی در دوره سالمندی بین سالمندان ایران و کشورهای غربی. چیزی که بیشتر در این مقایسه به چشم میآید این است که انگار آنها شادابتر از سالمندان ما هستند. آیا چنین چیزی واقعا وجود دارد؟
ما اگر به سبک زندگی کشورهای توسعهیافته و پیشرفته که سطح زندگی در آنها بالاست مثل فنلاند و هلند (بیشتر آمار سالمند در جهان را دارد) دقت کنیم میبینیم که در کشورهای دیگر بهخاطر کیفیت زندگی بالا سالمندان آنها شادابتر هستند و از سلامت جسمی و روانی بالاتری برخوردارند. چون آنها در آن سیستم مدرن، پیگیریهای درمانی، مراقبتی و پزشکی بسیار خوبی دارند و فعالیت بدنیشان مناسب است که متأسفانه در کشور ما بحث فعالیتهای بدنی روتین و مراقبت درمانی به آن صورت وجود ندارد. به همین دلیل مشکلات جسمانی سالمندان ایرانی را بیشتر درگیر میکند. وقتی هم مشکل جسمی پیش میآید دیگر فرد توانایی این را ندارد که خوش بگذراند و تفریح بکند. بنابراین ما چه برای سالمندان و چه میانسالان و چه جوانان در بحث درمانی و مراقبتی و فیزیولوژی بدنی باید در سنین مناسب اقدام اساسی انجام دهیم. بحث دیگر به غیر از حوزه سلامتی و مراقبتی بحث فرهنگی است. در فرهنگ عامه ایرانی انجام برخی فعالیتها برای سالمندان عیب و زشت تلقی میشود. برای همین ممکن است سالمند ما در کل دوره سالمندیاش یکبار هم به این فکر نکند که میتواند تنهایی به سفر برود. این باورها باید تغییر کند که خوشبختانه در حال تغییر هم هست. توصیه کلی من این است که سالمندها ارزش و اهمیت بیشتری به کیفیت زندگیشان بدهند و انجمنهایی هم هستند که در بحث ازدواج سالمندان فرهنگسازی میکنند که قدم بسیار خوبی است.چون وقتی سالمندی به سمت تغییر اساسی نوع زندگیاش برود و ازدواج کند میتواند به ارتقای کیفیت زندگی عاطفیاش هم بپردازد.
یک راهکار ساده برای سالمندان جهت رهایی از تنهایی
دکتر ایرانی خاطره جالبی تعریف میکند. او میگوید: «مادر من سالمند است. او همیشه یک کیف کمری همراهش دارد که دستگاه وایفای پرسرعت و نامحدودش را داخل آن گذاشته است. او میگوید تا زمانی که این کیف و اینترنت همراه من است نوهها هم کنار من هستند». ایرانی ادامه میدهد: «خانه مادر من دو طبقه است و مادرم طبقه اول مینشیند. اینترنت را هم فقط میتوان در طبقه اول استفاده کرد. برای همین وقتی بچههای ما میخواهند به اینترنت متصل شوند همگی دور مادرم جمع میشوند و شروع میکنند به اینترنت گردی. برای همین من میخواهم به سالمندها بگویم که لازم است یکسری مهارتها را کسب کنند که هم کمک میکند در جامعه امروز تنها نباشند و هم از محبوبیت و مقبولیت اجتماعی برخوردار باشند. یکی از مهمترین این تواناییها آشنایی با تکنولوژیهای جدید است. سالمندان میتوانند از طریق شبکههای اجتماعی از احوال دوستان و آشنایان و خانوادهشان باخبر شوند. همچنین پیشنهاد دیگرم این است که همیشه سعی کنید تایمهایی را برای مطالعه در حوزه روانشناختی و مهارت زندگی و ارتباطی داشته باشند. مطالعه خطر ابتلا به آلزایمر را بهشدت کاهش میدهد. حل جدولهای سودوکو، انجام فعالیتهای ورزشی روزانه و همبازی شدن با نوهها میتواند در زندگی شادابتر سالمندان بسیار مؤثر باشد. همچنین میتوانند تحت آموزشهای جدید قرار بگیرند. شرکت در کلاسهای موسیقی، یادگیری نقاشی و صنایعدستی همگی میتواند در برنامه زندگی روزانه سالمندان قرار بگیرد».
بالاتر از میانگین جهانی
از 20درصد جمعیت مسنی که در ایران دچار اختلال روانشناختی شدهاند در 58درصدشان علائم افسردگی، در 30درصد اختلال شناختی و در 12درصدشان اختلالاتی با منشأ اضطراب مشاهده شده است. بنابراین با مراجعه به همین آمار میتوان بهراحتی متوجه شد در کشور ما شیوع افسردگی بیشتر از میانگین جهانی است
علل تنهایی سالمندان
در کنار مسائلی مانند تکفرزندی، زندگی شهری، کاهش معاشرتهای اجتماعی، افزایش آپارتماننشینی، کاهش سطح درآمد و رفاه، عبور از سبک زندگی خانواده گسترده ایرانی و... اگر بحث تنهایی سالمندان پرشایع بشود اتفاق عجیبی رخ نداده است