• چهار شنبه 2 خرداد 1403
  • الأرْبِعَاء 14 ذی القعده 1445
  • 2024 May 22
دو شنبه 1 مهر 1398
کد مطلب : 80303
+
-

تفکر کهنه، دانش‌آموز مطیع

مهدی بهلولی،کارشناس آموزش‌و‌پرورش: 98درصد از بودجه آموزش وپرورش هزینه کارکنان می‌شود

تفکر کهنه، دانش‌آموز مطیع

خدیجه نوروزی/روزنامه‌نگار

 وجود یک نظام آموزشی قوی و هدفمند در هر جامعه‌ای قطعا باعث شکوفایی علمی و به حرکت درآمدن چرخ‌های اقتصادی و معنوی آن خواهد شد. اما نظام‌های آموزشی، حتی در پیشرفته‌ترین جوامع خصلتی محافظه‌کارانه به‌خود گرفته‌اند و در مقابل تغییرات مقاومت می‌کنند. این مقاومت شکاف عمیقی بین نیازهای دانش‌آموزان و سیستم آموزشی ایجاد کرده و چالش‌های عمیقی به‌وجود آورده است. به‌روز نبودن امکانات آموزشی مدرن در مدارس، کیفیت آموزش و اشتیاق دانش‌آموزان به یادگیری را نسبت به گذشته تنزل داده است. آنها در قیاس با سال‌های قبل به‌طور چشمگیری خشن‌تر هستند و این خشونت مانع برقراری روابط کارساز و سازنده میان معلم و دانش‌آموز شده و بر کیفیت آموزش نیز تأثیر منفی گذاشته است.

سیاست زدگی
مهدی بهلولی، کارشناس آموزش و پرورش، یکی از مهم‌ترین چالش‌های آموزشی در ایران را سیاست‌زده و متمرکز می‌داند که اجازه پویایی به آن را نمی‌دهد. او می‌گوید: در آموزش‌و‌پرورش هم مانند هر نهادی باید کار کارشناسی حرف اول را بزند. به‌عنوان نمونه برای تدوین سند تحول بنیادین آموزش‌وپرورش حدود 500کارشناس متبحر و خبره و فعال آموزشی از زوایای متفاوت دور هم جمع شدند و 5سال روی این پروژه کار کردند، اما زمانی که نتیجه به‌دست آقای حاجی‌بابایی، وزیر وقت دولت دهم رسید، به سلیقه سیاسی خودشان 70درصد از بار تحولی آن را کنار گذاشتند.
گویا در آموزش‌وپرورش کار کارشناسی در تصمیم‌سازی‌‌ها جایگاه چندانی ندارد. فضای بیرون از آموزش بر سیستم آموزشی حاکم شده و اگر کسی به این سیستم انتقادی داشته باشد جدی گرفته نمی‌شود و اگر بخواهند انتقادها را جدی‌تر دنبال کنند با آنها برخورد می‌شود. 
چنین فضایی اجازه پویایی را از همه گرفته است؛ مدیر اجرایی را تبدیل به عامل اجرایی بخشنامه‌های منطقه و معلم مدرسه را هم تبدیل به تکنیسین آموزش کرده است که باید در کلاس چیزی را آموزش دهد بدون اینکه خودش در چیزی که نوشته شده و چیزی که درس می‌دهد، دخیل باشد. 
دانش‌آموزان هم در چنین فضایی اجازه فعالیت چشمگیری ندارند و خودشان را مطیع می‌دانند تا به حرف معلم گوش دهند و اهداف او را پیش ببرند؛ فضایی که اصلا زنده، پویا و جذاب نیست و من ریشه آن را دخالت بیش از اندازه و سایه سنگین سیاست بر آموزش‌وپرورش می‌بینم که این سیستم را به‌شدت متمرکز کرده است.

سهم ناچیز آموزش از بودجه
بحث اقتصاد آموزش‌وپرورش هم به‌عنوان یکی از چالش‌های اساسی مطرح است. فرادستان سیاسی کشور سهم آموزش‌وپرورش را از تولید ناخالص داخلی و از بودجه عمومی دولت نمی‌دهند. بهلولی می‌گوید: در یک دهه گذشته تولید ناخالص ایران چیزی در حدود 300تا 500میلیارد دلار بوده است اما سهم آموزش‌وپرورش از آن تقریبا حدود یک‌درصد است، درحالی‌که در کشورهای سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) سهم آموزش‌وپرورش از تولید ناخالص ملی حدود 5درصد است. در کشورهای منطقه مانند ترکیه و عربستان هم بین 3 تا 5درصد است. از طرف دیگر در بسیاری از کشورها 25درصد از بودجه عمومی دولت را به آموزش‌وپرورش اختصاص می‌دهند اما در سال 98 این بودجه در کشورمان نزدیک به 10درصد بوده است. سال‌هاست که سیستم آموزشی ما با کسری بودجه کلان مواجه است. در نُرم جهانی 70درصد از بودجه آموزش‌وپرورش باید هزینه و خرج حقوق کارکنانش شود و 30درصد باقیمانده صرف بهسازی آموزش ‌ پرورش، اما در ایران 98درصد از بودجه هزینه‌کرد کارکنانش می‌شود و عملا چیزی باقی نمی‌ماند که صرف بهبود آموزش کنند. از همین رو مدیر یک مدرسه باید در طول سال همواره انرژی‌اش صرف این شود که با چه ترفندی از خانواده‌ها بتواند پول بگیرد تا هزینه‌های روزمره مدرسه را تامین کند. چنین چالش‌هایی است که این سیستم را دچار روزمرگی کرده.
مسئولان باید قبول کنند که آموزش‌وپرورش جبران‌کننده ناکارآمدی‌های گوناگون اقتصادی، فرهنگی و سیاسی آنها نیست. فکر می‌کنند با ایدئولوژیک بودن آموزش‌وپرورش می‌توانند مشکلات را حل کنند، اما باید کار را به کارشناسان آن بسپارند تا آنها باتوجه به تجربه‌ها و پژوهش‌های جهانی، مباحث آموزش‌وپرورش را پیش ببرند. باید سهم آموزش‌وپرورش از بودجه عمومی به حدی که نیاز این سازمان است به آن تعلق گیرد تا بتواند کار خودش را پیش ببرد.

چالش‌های نرم‌افزاری
اساس تحول یک جامعه بر سیستم آموزشی آن است. همه‌‌چیز برمی‌گردد به اینکه ما چگونه آموزش یافته و چگونه درس گرفته‌ایم و  در سال‌هایی که جهان‌بینی و نگرش ما در حال شکل‌گرفتن است چگونه زندگی را ارزیابی کرده‌ایم. آموزش‌وپرورش به‌حق می‌تواند ادعا کند بزرگ‌ترین جایگاهی است که می‌تواند وضعیت آینده یک کشور را مشخص کند. مصطفی فروتن، روانشناس، مدرس و محقق علوم رفتاری، یکی از چالش‌های مهم آموزشی را در کنار مسائل سخت‌افزاری، مسائل نرم‌افزاری می‌داند. او می‌گوید: وقتی در ارتباط با چالش‌های نرم‌افزاری سیستم آموزشی صحبت می‌کنیم نخستین بحث، سیاستگذاری‌های آموزشی است. در این زمینه این سؤال مطرح می‌شود که آیا معلمان توانایی و مهارت کافی برای انتقال دانش خودشان را دارند؟ دانش و مهارت، ارتباط مؤثر با هدف انسان‌پروری را در بحث با دانش‌آموزانشان درنظر گرفته‌اند؟ آیا محتوای کتب آموزشی مبتنی بر نیاز جامعه امروز است؟ آیا آموزش نظم به‌درستی در مدارس برای تبدیل انضباط درونی به بیرونی مورد نظر متخصصانی که در حوزه تربیتی کار می‌کنند رعایت می‌شود؟ آیا معلمان را به اندازه کافی در شرایطی قرار داده‌ایم که حس خوبی داشته باشند تا به‌دنبال آن بتوانند با ذهنی باز و با فراغ خاطر به آموزش بپردازند؟ به‌عنوان کسی که هم در حوزه علوم روانشناسی و هم تربیتی کار می‌کنم، بارها شاهد مراجعه افرادی بوده‌ام که از هیبت اضطراب‌هایی که در طول سال تحصیلی‌شان به‌خصوص در مقطع متوسطه و در فرایندهایی که در مواجهه با کنکور پشت سر گذاشته‌اند، چطور ساختار روانی‌شان آسیب دیده است. افراد نخبه با ضریب هوشی بالای بسیاری داریم ولی متأسفانه حال روانی‌شان خوب نیست و از بخش نرم‌افزاری به اندازه کافی منتفع نیستند و آسیب‌های جدی دیده‌اند.
باید در بحث سیاستگذاری‌ها از الگوهای تکرار شده در کشورهای توسعه بهره برد. ارزشیابی‌های منظمی که براساس شاخص‌ها و پارامترها نوشته شده، تدوین برنامه منعطف و پرهیز از نگاه‌های سلیقه‌ای و سنتی که سیاستگذاران آموزشی دارند، توجه به آموزش‌وپرورش چندفرهنگی در تولید محتوای کتب درسی و توجه به اهداف عالیه در بحث تعلیم و تربیت و آموزش‌وپرورش به‌صورت همزمان از نکاتی است که به‌عنوان راهکارهایی اصلاحی برای بهبود آموزش می‌توان استفاده کرد. نباید تمام انرژی را روی بُعد دانشی بگذاریم و از بُعد پرورشی و تربیتی دور شویم.

تفکرات قرون وسطی
یک مسئله اساسی این است که آموزش در ایران طبقاتی شده است و وجود مدارس خصوصی باعث شده که یک شکاف آموزشی بین ثروتمندان و سایر طبقات ایجاد شود. فقرا به ناچار به مدارس دولتی پرمشکل می‌روند و پولدارها از بهترین کیفیت آموزشی برخوردار می‌شوند.
 حسین ایمانی‌جاجرمی، جامعه شناس شهری، می‌گوید: این موضوع در درازمدت اثرات بسیار نامطلوبی بر عدالت اجتماعی، روابط اجتماعی و درک از خویشتن خواهد گذاشت؛ مسئله‌ای که سیاستگذاران آموزشی به آن توجهی ندارند، درحالی‌که این وظیفه حکومت است که برای آموزش سرمایه‌گذاری کند. در کشورهای پیشرفته بهترین ساختمان‌ها، مختص مراکز آموزشی است اما در ایران بدترین بناها مربوط به مدارس است و مانند جزیره‌هایی هستند که دورتا‌دورشان با دیوارهای بلند محصور شده، طوری که جامعه درگیر مسائل آنها نیست؛ به‌خصوص مدارس دخترانه که شکل دژهای نظامی است. چنین فضایی موجب شده تا به‌صورت مکرر شاهد فجایع پنهان در مدارس باشیم که گاهی برخی از آنها رسانه‌ای می‌شود. مدارس باید قابل رویت و شفاف باشند و اجتماع در اداره و نظارت بر آنها سهم داشته باشد. مدارس باید محور زندگی باشند نه اینکه در حاشیه قرار گیرند.
 بچه‌ها باید پیاده یا با دوچرخه به مدرسه بروند؛ یعنی زندگی اجتماعی باید حول محور مدرسه سازماندهی شود. حوزه برنامه‌ریزی شهری باید به مسئله مکان‌یابی مدارس ورود پیدا کند و مدرسه به‌عنوان یک عنصر بنیادی از زندگی محله‌ای تعریف شود. در کشورهای اروپایی خیلی از مدارس دیوار ندارند و در قلب محله قرار گرفته‌اند، ولی ما چنین برخوردی با مدارس نکرده‌ایم. متصوریم که با در انحصار قرار دادن معلم و دانش‌آموز کار آموزش انجام می‌شود، درحالی‌که این تصور قرون وسطی است. شیوه‌های جدید آموزش این تفکرات را قبول ندارد. مدارس باید مسئولیت اجتماعی و اثربخشی اجتماعی داشته باشند. باید بگویند برای اجتماع چه کار انجام می‌دهند و سیاستمداران باید بودجه‌های کافی در این زمینه را تامین کنند و بالاترین حقوق را به معلمان بدهند. مدرسه در جامعه ما به یک حوزه فراموش‌شده تبدیل شده است.


جایگاه آموزش 
اساس تحول یک جامعه بر سیستم آموزشی آن است. همه‌‌چیز برمی‌گردد به اینکه ما چگونه آموزش یافته و چگونه درس گرفته‌ایم و  در سال‌هایی که جهان‌بینی و نگرش ما در حال شکل‌گرفتن است چگونه زندگی را ارزیابی کرده‌ایم. آموزش‌وپرورش به‌حق می‌تواند ادعا کند بزرگ‌ترین جایگاهی است که می‌تواند وضعیت آینده یک کشور را مشخص کند.

این خبر را به اشتراک بگذارید