• چهار شنبه 12 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 22 شوال 1445
  • 2024 May 01
یکشنبه 31 شهریور 1398
کد مطلب : 80087
+
-

گزارش همشهری از معراج‌شهدا، جایی که خانواده‌های شهدا به دنبال عزیزانشان می‌گردند

مرثیه‌ای برای انتظار

گزارش
مرثیه‌ای برای انتظار


مهدیه تقوی‌راد ـ خبرنگار

 کمی آن‌سوتر از هیاهوی بازار تهران، ابتدای خیابان بهشت، انتهای کوچه‌ای که ساختمان پزشکی قانونی در آن قرار دارد، در آهنی بزرگی به چشم می‌خورد که در هیاهوی روزمرگی‌های کلانشهر پایتخت به «معراج شهدا» بازمی‌شود. اینجا نه صدایی از دستفروشان بازار است که سعی ‌می‌کنند با صدای بلند اجناس‌شان را به فروش برسانند، نه خبری از چرخی‌ها و موتورسوارهای بی‌محاباست که در پیاده روها راه را بر عابران می‌بندند. کوچه معراج همیشه باز است، همیشه برای عابرانی که به نیت آخرین دیدار با شهدا و وداع به این کوچه می‌آیند، هم جا هست، هم امنیت و هم دلخوشی، دلخوشی به اینکه هنوز شهدا هستند و می‌توان به آنها تکیه کرد. کوچه معراج نام آشنایی برای مردم تهران دارد. کوچه‌ای که در سال‌های دفاع‌مقدس و بعد از آن شاهد تشییع هزاران شهیدی بوده که برای دفاع از خاک وطن و کشورمان جانشان را از دست دادند و درنهایت از معراج شهدا تا «معراج» ابدی تشییع شدند. حیاط معراج همچنان به سبک و سیاق قدیم خود حفظ شده، حسینیه معراج اما حالا با گذشت سال‌ها از پایان جنگ تحمیلی هنوز هم پذیرای پیکر شهدای جدیدی است که تفحص می‌شوند. البته با شروع جنگ در سوریه، شهدای مدافع حرم نیز به معراج شهدا منتقل می‌شوند تا مراسم وداع خانواده‌ها با آنها در این محل انجام شود. داخل حسینیه معراج، ضریح طلایی رنگ کوچکی قرار دارد که تابوت 6شهید گمنام در آن قرار دارد و بالای آن پرچمی نصب شده که آیه 24سوره رعد روی آن نوشته شده: «سلام علیکم بما صبرتم فنعم العقبی الدار (سلام بر شما به واسطه صبری که داشتید و سرانجام آن نیکوست)». در حسینیه در طول هفته از نماز ظهر تا ساعت17 به روی مراجعه‌کنندگان باز است. در ایام محرم و صفر و دیگر روزهای سال هم هیأت‌های مذهبی، سازمان‌ها و نهادهای مختلف مراسم‌های خود را در جوار پیکر این شهدا برگزار می‌کنند.

جنگ برای ما تمام نشده
معراج شهدا در یکی از کوچه‌های خیابان بهشت در سال‌های گذشته همیشه محل رفت‌وآمد خانواده‌های چشم انتظار شهدای مفقودالاثر بوده است؛ مادران و پدران، همسران و فرزندان و...
مریم مقدمی، مادر دو فرزند و همسر شهید قاسم گرگانی است. سال 60محمد امین و فریبا، 3ساله و یک‌ساله بودند که پدرشان برای آخرین بار صورتشان را بوسید و راهی جبهه جنوب شد. اما این سفر هیچ‌گاه به پایان نرسید و بازگشتی نداشت. یک‌ماه بعد از آخرین نامه‌ای که قاسم به همسرش نوشته بود و احوالپرسی بچه هایش را کرده بود ودر نهایت آنها را از دور بوسیده بود، خبر شهادتش را برای خانواده‌اش آوردند. اما پیکر قاسم هیچ‌گاه برای خانواده فرستاده نشد و حالا معراج شهدا یکی از نقاطی است که او همیشه به‌دنبال گمشده‌اش در آن می‌گردد.
مقدمی می‌گوید: تا مدتها من باور نکردم که قاسم شهید شده، هیچ نشانه‌ای از شهادت قاسم برایمان نیاوردند، بعضی از همرزمانش می‌گفتند دیده‌اند که قاسم در حال نامه نوشتن بوده که تیر مستقیم توپ درست به جایی که او نشسته برخورد کرده، برخی دیگر هم می‌گفتند قاسم بدجور مجروح شده اما شهادتش را ندیده‌اند. مقدمی ادامه می‌دهد: همین ضد‌و نقیض گویی‌ها باعث شده بود که من و پدر و مادر قاسم باور نکنیم که شهید شده، اما در نهایت 4سال بعد از مفقود شدن قاسم، بنیاد شهید به ما اعلام کرد که قاسم شهید شده و منتظر بازگشتش نباشیم. با این حال پدر و مادرش تا آخرین روز حیاتشان چشم به راه آمدنش بودند. مقدمی می‌گوید: دخترم فریبا هیچ خاطره‌ای از پدرش در ذهن ندارد، غیراز معدود عکس‌هایی که قاسم با بچه هایمان دارد که آنها را هم در مواقع مرخصی که می‌آمد می‌انداخت، تنها یک فیلم چند ثانیه‌ای از قاسم به دستمان رسیده که در حال راه رفتن و صحبت با همرزمانش است، تنها فیلمی که دخترم پدرش را در آن زنده می‌بیند. مفقودالاثری شهید گرگانی اما باعث نشده تا خانم مقدمی از جست‌وجو برای یافتن همسرش دست بکشد:« مدام به معراج شهدا می‌آیم و از شهدایی که تفحص شده‌اند می‌خواهم تا پیش خدا واسطه شوند تا پیکر همسرم برگردد و بچه هایم از چشم انتظاری در بیایند. بچه‌هایی که حالا ازدواج کرده‌اند و خودشان فرزند دار شده‌اند اما غم بی‌پدری هنوز روی شانه هایشان سنگینی می‌کند.»
مقدمی ادامه می‌دهد: «جنگ برای من و بچه هایم تمام نشده، دو سال قبل با ما تماس گرفتند تا برای آزمایش DNA برویم. حال و روز خوشی نداشتیم، دخترم دست و پایش را گم کرده بود و مدام می‌گفت اگر بابا پیدایش بشود، چکار کنیم، انگار می‌ترسد با استخوان‌های پدری که هیچ خاطره‌ای از او ندارد، روبه‌رو شود. حالا هم هر بار شهید می‌آورند منتظرم تا تماس بگیرند و بگویند که همسرم را شناسایی کرده‌اند.»

شهدای مفقودالاثر مثل پسر شهیدم هستند
نسرین سلیمی مادر شهید محمد مهدی روستایی است، محمد مهدی تنها 17سال داشته که خبر شهادتش را برای مادرش می‌آورند. مادری که زمان شهادت فرزندش 33سال داشته و در انتظار به دنیا آمدن فرزند چهارمش بوده است. او می‌گوید: محمد مهدی همراه با پسر خاله‌اش – محمد - برای رفتن به جبهه ثبت نام کردند. پسر خواهرم در عملیات کربلای 5مجروح و به تهران منتقل شد، به‌علت حال وخیمی که خواهر زاده‌ام داشت نمی‌توانستم جویای حال و احوال پسرم باشد و به‌خودم امید می‌دادم که مهدی من زنده است و در جبهه. اما چند روز بعد برایمان خبر شهادتش را آوردند. سلیمی می‌گوید: «تا قبل از شهادت مهدی بارها و بارها به معراج شهدا رفته بودم و همراه با مادران شهدا گریه کرده بودم و همیشه می‌گفتم خدایا من را با شهادت فرزندم امتحان نکن من طاقت دیدن پیکر فرزندم را ندارم اما نمی‌دانستم سرنوشت طور دیگری برایم رقم خورده است.»
مادر شهید روستایی ادامه می‌دهد: «شب قبل از اینکه خبر شهادت مهدی را به ما بدهند حالم یک طوری بود، دلم آشوب بود، اما نمی‌دانستم چرا، مدام ذکر می‌گفتم، همسرم هم حال خوشی نداشت، چشم‌هایش کاسه خون شده بود و تا صبح سر سجاده گریه کرد هر چقدر هم می‌پرسیدم چیزی شده، جواب درستی نمی‌داد. صبح همسرم برخلاف همیشه گفت برای کاری می‌رود و زود بر می‌گردد.مدت زیادی نگذشت همسرم بدون خبر از من که برای دیدن پیکر پسرمان به همراه پسر خاله هایش به معراج رفته بود، ‌به خانه برگشت اما رنگ به رو نداشت، سعی می‌کرد چشمانش را از من بدزدد اما سعی‌اش نتیجه‌ای نداشت، نگاهی به من انداخت و خبر شهادت مهدی را داد. با گریه می‌گفت:‌ دیدی مهدی شهید شد، عصای دستم رفت، کمرم شکست و...» او در ادامه می‌گوید: «روز قبل از تشییع برای دیدار با مهدی به معراج شهدا رفتم، انگار به پاهایم وزنه آهنی زده بودند، مسافت سر کوچه معراج تا حیاط را به زور پیش رفتم اما داخل معراج که شدم وضعیت فرق کرد، پرچم روی تابوت، بوی پسرم را می‌داد. پرچم را که کنار زدند صورت آفتاب سوخته مهدی را دیدم که یک هفته زیر آفتاب مانده بود تا توانسته بودند بعد از پاتک به عراقی‌ها پیکر شهدایمان را بیاورند، وقتی دیدم چقدر آرام خوابیده، آرام شدم، صورتش را بغل کردم و حرف زدم و حرف زدم، از آرزوهایم برایش گفتم، از اینکه دوست داشتم عروسی‌اش را ببینم و حالا باید پیکر کفن پیچ شده‌اش را در آغوش می‌گرفتم. از آن روز تا امروز که بیش از 30سال از شهادت مهدی گذشته به تعداد روزهایی که سر مزار پسرم می‌روم به معراج می‌آیم و برای شهدای مفقودالاثر مادری می‌کنم، برایشان قرآن می‌خوانم، خیرات می‌دهم و همان کارهایی که برای پسرم انجام می‌دهم برای این شهدا هم انجام می‌دهم. انگار به جای تک پسرم مهدی، چند پسر داشته‌ام که در راه خدا‌داده‌ام.»







مکث
شناسایی شهدا با آزمایش DNA


ابراهیم رنگین، رئیس ستاد معراج شهدای مرکز بیش از 3دهه است که مسئولیت ستاد معراج شهدا را برعهده دارد. وی با اشاره به اینکه ستاد معراج شهدا تا قبل از عملیات محرم به‌عنوان مکان تخلیه شهدا معروف بود، گفت: در عملیات محرم یکی از استادان دانشگاه به ما پیشنهاد داد تا نام این مکان را به معراج شهدا تغییر دهیم که این پیشنهاد از سوی سردار باقر‌زاده مورد استقبال قرار گرفت و از آن زمان به بعد این محل به معراج شهدا شناخته می‌شود. اما تا قبل از سال60، پیکر شهدا به ساختمان پزشکی قانونی منتقل می‌شد. وی با اشاره به شهدایی که در عملیات‌های مختلف تفحص شده‌اند و باقیمانده پیکر آنها اکنون در معراج شهدا نگهداری می‌شود، گفت: از شهدای تفحص شده، بعد از انتقال به معراج نمونه ژنتیک گرفته می‌شود تا بتوانیم عملیات شناسایی آنها را انجام دهیم، روند مطابقت ژنتیک گاهی اوقات تا یک سال نیز زمان می‌برد. سال گذشته توانستیم با استفاده از آزمایش DNA از میان شهدایی که در جریان عملیات‌های تفحص شهدا کشف شده و در سال97 وارد کشورمان شدند، هویت پیکر 58شهید را شناسایی کنیم. به گفته رنگین، از 80درصد خانواده‌هایی که عزیزانشان مفقود شده‌اند نمونه ژنتیک گرفته شده و ما بقی نیز به‌تدریج در حال انجام است. تیرماه امسال نیز هویت 2شهید تهرانی از روی آزمایش DNA و 5شهید از طریق پلاک‌هایی که به همراه داشتند شناسایی و پیکر مطهرشان تحویل خانواده هایشان شد. رئیس ستاد معراج شهدا درخصوص عکس العمل خانواده‌ها نسبت به شناسایی پیکر فرزندشان بعد از سال‌ها مفقودی گفت: تا قبل از سقوط صدام خانواده‌هایی که عزیزانشان در جنگ مفقود شده بودند امید زیادی به بازگشت‌شان داشتند و تصور می‌کردند فرزندشان در اسارت رژیم صدام است و ممکن است روزی به خانه بازگردد اما با سقوط رژیم صدام و از سال82 به بعد کم‌کم خانواده‌ها متقاعد شدند که فرزندانشان به شهادت رسیده‌اند و احراز هویت فرزندشان از طریق DNA را قبول می‌کنند. به‌گفته رنگین، اکنون آزمایش ژنتیک در بیشتر استان‌ها از خانواده‌های مفقودان انجام شده و در کلانشهرها هنوز تعدادی از خانواده‌ها هستند که این نمونه‌ها را نداده‌اند. اگر پدر و مادر شهیدی هم به رحمت خدا رفته باشند، این آزمایش از فرزندان و یا خواهر و برادر شهید گرفته می‌شود تا بتوانیم احراز هویت شهید را از این طریق انجام دهیم.


معراج شهدا در یکی از کوچه‌های خیابان بهشت در سال‌های گذشته همیشه محل رفت‌وآمد خانواده‌های چشم انتظار شهدای مفقودالاثر بوده است؛ مادران و پدران، همسران و فرزندان و...

 

این خبر را به اشتراک بگذارید