تحلیل رسول منتجبنیا، رئیس هیأت مؤسس حزب جمهوریت از عملکرد دولت در 6سال گذشته و پیشبینی 2سال آینده
دولت روحانی؛ آغاز شیرین و پایان باز
نهادهای دیگر بهجای اینکه دولت در دولت تشکیل دهند، به دستگاه اجرایی کشور کمک کنند تا امید و اعتماد را بین مردم بازسازی کنند
محسن تولایی/خبرنگار
روزشمار 2سال پایانی دولت تدبیروامید، ابهامات زیادی را در سرنوشت جریان امید و اعتدال در آینده ایجاد کرده است؛ تورم اقتصادی و رویگردانی سرمایه اجتماعی جریان امید از این جریان، به ابهامات دامن زده است. اصلاحطلبان، متأثر از این شراکتشان در پیروزی دولت روحانی، فراز و فرود مشترکی را همراه با دولت تجربه میکنند. روحانی در دیدار با نمایندگان احزاب اصلاحطلب گفته بود: شریک ما هستید و نه متحد. تجربه تلخ اعتراضات داخلی و پیمانشکنی خارجی آمریکا در برجام اما ملموسترین حوادث ناگوار پیش پای دولت طی 2سال گذشته بودهاند. دولت روحانی دیگر در اوج محبوبیت نیست. این از نگرانیهای انتخاباتی پیداست. اگر پس از انتخابات سال94 مجلس، دولت برای 3وزیر جدید کابینهاش رأی اعتماد گرفت تا به قول رئیسجمهور پیام روشنی از انتخاب مردم مخابره کرده باشد، اکنون همگی منتظر پیام انتخابات اسفندماه امسال به فضای سیاسی آینده کشور هستند. این رقابت میتواند تکلیف انتخابات1400 را نیز معلوم کند. این تردید در اظهارات رسول منتجبنیا، رئیس هیأت مؤسس حزب جمهوریت نیز به چشم میخورد. او جایی میگوید: «مردم به اصولگرایان رأی نخواهند داد» و جایی دیگر «ما در انتخابات 98 و 1400 مشکل خواهیم داشت».
آقای منتجبنیا، 2سال اول دولت آقای روحانی در فاصله سالهای 92 تا 94 افزایش حداکثری محبوبیت ایشان را با امضای توافق اولیه هستهای و سند نهایی برجام به همراه داشت اما در روی دیگر سکه 2سال پایانی دولت، آقای روحانی بر قله تورم اقتصادی و بنبست مذاکراتی ایستاده است. قضاوت افکارعمومی در سال1400 چگونه خواهد بود؟
آقای روحانی در سال92 با ورودش به سمت ریاستجمهوری توانست خطرات بزرگی را از ساحت این کشور رفع و یک فضای آرام و اطمینانبخش را بر جامعه و ملت حاکم کند و قدمهای بلندی در سیاست خارجی و داخلی و مسائل اقتصادی و اجتماعی کشور برداشته شد. شاید بروز و ظهور این فعالیتها به این دلیل بود که پس از فضای تیره و تاریک حاکم بر کشور از سوی دولت آقای احمدینژاد واقع شد. نباید فراموش کنیم که در داخل، فضا کاملا مسدود بود و فعالیت سیاسی به حداقل رسیده بود، احزاب یا تعطیل شده بودند یا منزوی و محدود. سیاست خارجی ما در وضع بسیار وخیمی قرار گرفته بود و وضعیت اقتصادی کشور بیاعتمادی نسبت به دولت و مسئولان را به اوج خود رسانده بود. بحثهای اختلاس، سوءاستفاده و کلاهبرداری تصاویر فراموشنشدنی آن روزهاست. آقای روحانی این فضا را شکست و در ابعاد مختلف امنیت ایجاد کرد.
چرا دولت نتوانست کنترلی بر اوضاع ایجاد کند؟
روی کار آمدن ترامپ و فشارهای مخالفان دولت در داخل، از دوسو آغاز شده بود و یک هدف داشت. در خارج، ترامپ و اسرائیل فشارهایی روی دولت و نظام برای شکستن برجام و زیر پا گذاشتن آن داشتند و در داخل نیز فشارهایی از طرف مخالفان دولت بود تا القا کنند اصلا برجام یک چیز منفی بوده و دولت خیانت کرده یا در حالت خوشبینانه به آمریکا و اروپا اعتماد کرده است. فشارهای درونی و بیرونی موجب شد تا حد زیادی نیروهای رئیسجمهور و دولت صرف این قضایا شود و نتواند آنطور که باید به کنترل مسائل اقتصادی و برنامهریزی بپردازد.
یعنی دولت اشتباه نداشت؟
البته که داشت. این اشتباهات در ستاد اقتصادی دولت اتفاق افتاد. یکمرتبه نرخ ارز بهصورت سرسامآوری بالا رفت، قیمت اجناس و کالاهای اساسی فوقالعاده بالا رفت و فشار زیادی در زمینه اقتصادی بر مردم وارد شد و این مسئله همچنان ادامه دارد. اینها در کنار فشارهای مخالفان بیرونی و درونی اگر نگوییم نارضایتی عمومی بلکه نارضایتی اکثر مردم را نسبت به عملکرد دولت آقای روحانی به لحاظ عدمکنترل مسائل اقتصادی ایجاد کردهاند. وزرا ادعا میکنند که کالاهای اساسی و مواد غذایی و پوشاک فراوان در بازار وجود دارد و این در حالی است که قیمتها بسیار بالاست و مردم کمدرآمد کمتر میتوانند به آنها دسترسی یابند. این دولت آغازش بسیار شیرین و امیدوارکننده بود ولی امروز در نیمه پایانی راه قضاوت چندان مثبتی نسبت به عملکرد آقای روحانی در افکار عمومی وجود ندارد.
این دولت با برند مذاکره و گفتوگوهای بینالمللی سر کار آمد. چرا الان دستش از همین خصیصه نیز کوتاه مانده است. رویکرد دولت حداقل در بخش خارجی مواجهه با یک بنبست نبود. مشکل از کجاست؟
آنچه در خارج شکل گرفته قابل علاج نیست. رئیسجمهور نامتعادل و دیوانهای در آمریکا به نام ترامپ وجود دارد که تصمیماتش بر مبنای عقل، درایت و تدبیر نیست. در داخل هم آنهایی که مخالفان کمربسته دولت هستند بههیچوجه کوتاه نمیآیند. آنچه مهم است و ظرف 2سال باقیمانده دولت میتواند به مردم امید دهد، این است که ستاد اقتصادی ترمیم شود و نیروهای کارآمد بیشتری در دولت حضور داشته باشند و نظرات اقتصاددانها و افراد مجرب بهکار گرفته شود. با یک اقدام شجاعانه شاید بشود تاحدی اعتماد و رضایت مردم را جلب کرد. در غیر این صورت ما در انتخابات سال98 و 1400 مشکل خواهیم داشت و این برای نظام و اصلاحطلبان یک آفت جدی خواهد بود.
برخی اصلاحطلبان معتقدند دغدغههای آقای روحانی در دولت دوم تدبیروامید از مردم به سمت چیزهای دیگری چرخیده است و آقای روحانی پیشبینی جایگاه سیاسی خود بعد از 1400 را میکند؛ همین مسئله را نیز باعث سرخوردگی جامعه از اصلاحطلبان و جریان امید میدانند. دغدغه آقای روحانی چیست؟ دنبال حفظ چه چیزی بوده و هستند؟ آیا به جامعه رأی اصلاحطلبان پشت شده است؟
چنین قضاوتی را تقریبا خیلی از خواص و صاحبنظران به آقای روحانی دارند. میگویند آقای روحانی در ابتدا شعارهایی داد، ارتباط با مردم برقرار کرد و مطالبات آنان را اعلام کرد و دنبال هم میکرد. این رویکرد تا حدی در سال96 ادامه پیدا کرد ولی از 96 به بعد چون آقای روحانی دیگر نیازی به رأی مردم و حامیان خودش -اصلاحطلبان که وارد صحنه شدند و هرچه داشتند از حیثیت و آبروی خودشان در طبق اخلاص گذاشتند- ندارد، لذا ارتباط خودش را به حداقل رساند و بیشتر دنبال این است که آینده خودش را بازسازی کند؛ یعنی نگاهش به بعد از 1400 است که وقتی در سمت ریاستجمهوری نیست، بتواند آنجا جایگاه مناسبی را در نظام برای خودش پیشبینی کند. این قضاوت نسبت به آقای روحانی وجود دارد و امیدواریم اینگونه نباشد ولی عملکرد ایشان تا حد زیادی این قضیه را تأیید میکند که روزبهروز ارتباط ایشان با مردم و هوادارانش کمتر میشود.
مشکل ارتباط دولت با مردم کجاست؟
آقای روحانی باید سد و حلقهای را که از برخی اطرافیان محدود دور ایشان کشیده شده و نمیگذارد صدایی به گوش ایشان برسد یا پیشنهادی مطرح شود و همهچیز را در خودشان خلاصه کردهاند بشکند و ارتباطش با کارشناسان و صاحبنظران باشد. آقای رئیسجمهور مدتهاست که با مردم صحبت نمیکند. این مسائل موجب فاصله، بدبینی و بیاعتمادی میشود. درد مردم را باید فهمید و این فقط از روی کاغذ اتفاق نمیافتد، باید بین مردم بروند. متأسفانه مسئولان ما داخل تودههای مردم نمیشوند. متأسفانه مشکلات مملکت فقط به دوش مردم است. خیلی از مسئولان، امکانات خوبی در اختیار دارند و نمیتوانند درک کنند که تورم بر مردم چه وارد کرده و گرانیها چگونه زندگی را بر مردم سخت کرده است. اگر مسئولان بدون تشریفات بین مردم بروند و حتی چند فحش هم بشنوند بهتر از این است که سد آهنینی دور خودشان بکشند.
وزرا که پیوسته در کانالهای تلویزیونی حاضر میشوند، پس چرا میگویید ارتباط ندارند؟
این ارتباط نباید یکسویه و با سؤالهای هماهنگشده باشد. صداوسیما باید به وزرا فضا بدهد. نباید به اینجا برسیم که بگوییم صداوسیما محدود کرده و نمیگذارد. صداوسیما ملی است و متعلق به مردم است. این همه محتوای بیفایده و بدآموز میتواند جایش را به ارتباط میان مسئولان و مردم دهد. نمیگویم صداوسیما علیه دولت صحبت کند. تنها نباید جنبه انتقادی وجود داشته باشد. امسال صداوسیما تریبونی علیه دولت شده و تنها انتقاد و اعتراض میکند و فقط بدیها را میبیند. این چه تفاوتی با رسانههای خارجی دارد. هم حرف مردم باید شنیده شود و هم پاسخ مسئولان مطرح شود.
مردم عملکرد دولت آقای روحانی را با توجه به موانع پیش پای آن قضاوت خواهند کرد؟ یا آنکه فکر میکنید اشکالات دولت روحانی گریبان جریان اصلاحات را خواهد گرفت و در انتخابات بعدی پدیدههایی از دل اصولگرایی ظهور کند؟
قضیه خیلی پنهان و پیچیده نیست. سیری که الان دارد ادامه پیدا میکند آخرش مشخص است. اگر امیدی برای حل مسائل اقتصادی و اجتماعی باشد، بالاخره گام به گام شروع میشود و اینطور نیست که معجزهای اتفاق بیفتد. ما چیز قابل توجهی را ملاحظه نمیکنیم. اگر چیزی هم پشت صحنه انجام میشود، آثارش برای مردم مشهود نیست. من فکر نمیکنم با این روند تا پایان این دوره کار بزرگی صورت گیرد، مگر اینکه تجدیدنظر کنند. نهادهای دیگر بهجای اینکه دولت در دولت تشکیل دهند به دستگاه اجرایی کشور کمک کنند تا امید و اعتماد را بین مردم بازسازی کنند.
انتقاد شما به کلیت مجموعه دولت است یا مصادیق مثبتی هم از وزرای موفق کابینه دارید؟
آنچه مسلم است این است که قضاوت عمومی نسبت به شخص آقای ظریف مثبت است. ایشان خوب درخشید و نقشش را بهدرستی ایفا کرد. آقای زنگنه نیز با توجه به سابقه بسیار طولانی در وزارت نفت قضاوت منفی بهدنبال خود ندارد. او در شرایط دشوار توانسته مشکلات را حل کند و الان هم مجدانه تلاش میکند که از طرق مختلف نفت ایران را به فروش برساند.
آیا انتخابات مجلس یازدهم اینبار ممکن است «گام اول» برای اصولگرایان و بازگشتشان به جایگاههای انتخابی کشور باشد تا دوباره مجلس، ریاستجمهوری و شوراها را بهدست بیاورند؟
من فکر نمیکنم اگر مردم در انتخابات شرکت کنند به اصولگرایان رأی بدهند. این تصور غلطی است که برخی فکر میکنند اصولگرایان پیروز میدان هستند. خیر، مردم از سالها قبل خط قرمز روی اصولگرایان کشیدهاند، یعنی اصولگرایان را تجربه کرده و معتقد شدهاند که اصولگرایان کارساز نیستند و فکر و عملکردشان نمیتواند به آنها خدمت کند. بنابراین آنها نسبت به اصولگرایان مأیوس هستند. مردم یا میآیند و به اصلاحطلبان با شور و هیجان رأی میدهند یا خدای نخواسته شرکت نمیکنند؛ وقتی شرکت نکردند تعداد اندکی از اصولگرایان به نامزدهای خودشان رأی میدهند و بعد نمایندگان با حداقل آرا وارد مجلس میشوند که این فاجعه و خسارتی برای نظام است و در دنیا نظام ما از اقتدار خارج میشود. قطعا اگر مجلس ما رأی میلیونی مردم را پشت سر نمایندگان شهرهای بزرگش نداشته باشد، نمیتوانیم بگوییم این مجلس مقتدر است و نظام مردمی است. میگویند مردم از شما کنارهگیری کردهاند. بنابراین اصولگرایان این خیالهای خام را از ذهنشان بیرون ببرند که اگر مردم به اصلاحطلبان رأی ندهند، هجوم میآورند تا به اصولگرایان رأی بدهند. ابدا چنین نیست. قاطبه مردم به اصولگرایان رأی نخواهند داد.
نمیتوانیم بگوییم 3 یا 4 حزب بیشتر نداشته باشیم
شما در حزب جمهوری اسلامی، مجمع روحانیون مبارز و حزب اعتماد ملی عضویت و فعالیت داشتهاید و این اواخر نیز حزب جمهوریت را به مسئولیت خودتان راهاندازی کردهاید. یک انتقاد همیشگی به عرصه سیاستورزی در ایران، پراکندگی نیروهای سیاسی و انشعابهای حزبی متعدد آنان از زمان مشروطه تاکنون است. آقای قوچانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران اخیرا در مناظرهای گفتند برخلاف آنچه تصور میشود دمکراتیک بودن بهمعنای داشتن حزب بیشتر در کشور است و بیش از 2 یا 3حزب جامعه را بهسمت آنارشیسم میبرد. پاسخ شما چیست؟
هم ظرفیت قانون اساسی و هم اقتضای عقل و منطق این است که ما افراد و احزاب را محدود نکنیم به اینکه 3 یا 4حزب بیشتر نمیتواند تشکیل شود. وقتی آزادی باشد، هر جمعیتی میتوانند دور هم جمع شوند و حزب تشکیل دهند. این از نظر اقتضای قانون است اما آنچه به صلاح است این است که احزاب قدرتمند باید وارد صحنه شوند تا بتوانند در گستره کشور اثرگذار و تعیینکننده باشند. این درصورتی است که احزاب فراگیر با حضور جوانان، بانوان و نخبگان تشکیل شود. در عین حال ظرفیت کشور در حدی نیست که ما 250حزب مقتدر داشته باشیم. وقتی احزاب از نظر کمی گسترش یابند کیفیتشان پایین میآید و احزاب کوچک و ناتوانی میشوند که نمیتوانند تأثیرگذار باشند.