پایی در زمین واقعیت
روانشناسان چه نوع کتابهایی را معتبر میدانند؟
زهرا رستگارمقدم/روزنامهنگار
در دهه اخیر ناشران به اندازهای به کتابهای روانشناسی رو کرده و عناوین مختلفی از آن منتشر کردهاند که بسیاری از کارشناسان حوزه کتاب معتقدند این نوع کتابها در صدر جدول فروش قرار گرفتهاند. خواندن کتاب همیشه به مردم توصیه شده، اما چرا درخصوص خواندهشدن این نوع از کتابها نظرات چندان مثبتی وجود ندارد؟ اصلا علاقهمندان به حوزه روانشناسی چگونه باید کتابهای معتبر را از کتابهای بازاری و نهچندان معتبر تشخیص دهند؟ در اینباره با کورش ساسانی، رواندرمانگر صحبت کردهایم.
در سالهای اخیر اقبال مردم به کتابهای روانشناسی خصوصا روانشناسی موفقیت بیش از هر دوره دیگری مورد توجه بازار، ناشران و مترجمان قرار گرفته است. برای شناسایی کتابهای ارزشمند در این حوزه چه راههایی وجود دارد؟ آیا میتوان کتاب خوب را از بد تشخیص داد؟
بهطور کلی هر کتابی، چه در دستهبندیهای موجود قرار بگیرد و چه خارج از دستهبندیهای رایج باشد، زمانی اثری مطلوب و مؤثر خواهد بود که پایش روی زمین واقعیت قرار داشته باشد و امری را ورای واقعیت موجود جهان ادعا نکند. متأسفانه یکی از مشکلات ایندست کتابها این است که درِ باغ سبزی به آدمها نشان میدهند و وقتی مخاطبان این کتابها نتایج مطلوب خود را از کتاب بهدست نمیآورند، احساس سرخوردگی میکنند. پس از آن گمانشان این است راه را درست طی نکردهاند و دنبال راه تازهای میگردند. موضوع ما در علم روانشناسی واقعیت است و میدانیم که رسیدن به واقعیت جهان امر سادهای نیست و قواعد خاص خود را دارد. برای مثال ظرف آبی را درنظر بگیرید که روی شعلهای قرار گرفته و ما منتظر آن هستیم که آب به جوش بیاید. واقعیت این است که آب در دمای مشخصی میجوشد و اینکه گمان کنیم از راه دیگری میشود به آن نقطه جوش رسید یا خارج از قاعده فیزیکی جهان در دمای دیگری آب جوشیده شود، درست نیست. آن زمان است که یعنی ما نمیخواهیم واقعیت را بپذیریم و به آن بیتوجهیم. روزی که ما واقعیت را نپذیریم بسیاری از این کتابها و نظریات شروع میکنند به تولید و رشد. آنها روی بخشی از وجود انسانی دست میگذارند که همیشه دنبال راه میانبر و کوتاه میگردد. تصور آدمها بر این است که راهی وجود دارد که من از آن بیاطلاعم. پس از آن است که برای پیدا کردن آن «فرمول طلایی» یا سراغ اینطور کتابها میروند، یا بهدنبال کارگاهها و همایشهایی با عناوین دلفریب میگردند و یا به روانشناس مراجعه میکنند. معمولاً افراد در مطبهای رواندرمانی با شنیدن این حرف که چنین فرمول طلاییای وجود ندارد حس سرخوردگی میکنند، البته آنهایی که واقعبینتر هستند این غم و اندوه را میپذیرند تا بالاخره روزی از آن عبور کنند و به نتیجه مطلوب برسند. همیشه گمانمان بر این است که کتاب یا سمینار و همایشی وجود دارد که نهتنها یک مشکل که مجموعهای از مشکلاتمان را حل و فصل میکند. درصورتی که این باور غلط است. با توجه به این مطالب شرط اول آن است که برای انتخاب کتاب خوب باید توجه کرد آن نوشته چقدر از واقعیت بهره برده و این امر مستلزم شناخت است. البته این مشکل در همه دنیا وجود دارد و چنین کتابهایی در دنیا بسیار طرفدار دارند.
اگر کتاب مورد نظر بهرهای از واقعیت برده باشد میتوان به آن اطمینان کرد؟
قدم اول در درک این نکته است که کتاب موجود درکی از واقعیت داشته باشد. اما پس از آن باید فهمید آن کتاب چه برخوردی با واقعیت موجود دارد. چون ممکن است بسیاری از کتابها با واقعیت روبهرو شوند، اما برخورد و نوع راهکارهایی که ارائه میکنند مناسب نباشد. در ضمن هر یک از ما مخاطبان ایندست کتابها، سازوکار روانی خاص خود را داریم، مراحل رشدی خاصی را سپری کردهایم و باید درنظر داشته باشیم این کتابها اگر هم کتابهای خوبی باشند، فقط میتوانند به دانش ما اضافه کنند. اما مسلما نویسنده این نوع کتابها نمیداند ما بهعنوان مخاطب چه بهرهای از کتاب میبریم. ما در این مسیر نیاز به راهنمایی داریم. بهنظرم کتابها هرچه بیشتر بتوانند پرسشهای تازهای در فرد ایجاد کنند، بستر اتفاقات تازهای خواهند بود و نیروی محرکهای در او ایجاد خواهند کرد که پایه اتفاقات خوبی در آینده است.
شناختی که مدنظر شماست ممکن است در اختیار بسیاری از مخاطبان نباشد. آیا روشهای آسانتری برای دستیابی به این شناخت وجود ندارد؟ مثلا ما بسیاری از کتابها را با نام ناشر، مترجم و نویسندهاش انتخاب میکنیم، آیا درباره کتابهای روانشناسی هم میتوان به برخی از این نامها اطمینان کرد؟
در ایران ناشران تخصصیای که در حوزه روانشناسی فعالیت کنند بسیار محدودند. یکی از این ناشران انتشارات ارجمند است که در حوزه روانپزشکی و روانشناسی کتاب منتشر میکند. البته انتشارات دانژه هم تا حدودی همینگونه است. اما مردم و مخاطبان عادی دنبال این گزینهها نیستند. آنها معمولا در انتخاب یک کتاب به 2 نکته توجه میکنند؛ کتابهایی که در شبکههای اجتماعی مورد توجه قرار گرفته یا مترجم بسیار شناخته شدهای داشته باشد. مسئلهای که ما با آن مواجهیم این است که دنبال راههای زودبازده هستیم. تقریبا همه ناشران حداقل چند عنوان کتاب در حوزه روانشناسی منتشر کردهاند. چون اگر بخواهیم کتاب را بهعنوان کالایی سودآور درنظر بگیریم چنین کتابهایی برای ناشران بسیار سودآور هستند.
اگر از شما بخواهند کتابی در این حوزه معرفی کنید، پیشنهادتان چیست؟
تجربه شخصی آدمها در انتخاب کتاب بسیار مهم است و با یکدیگر فرق میکند. خیلیها میخواهند کتاب خوبی را به شما معرفی کنند، اما نخست باید این سؤال را از آنها پرسید که بهنظرشان چه مبحثی در کتاب خوب بوده است؟ مشکلی که وجود دارد این است که ما متخصصانی نداریم که نظراتشان را درباره این دسته از کتابها بنویسند. بنابراین نقدی روی این کتابها نوشته نشده و یکی از دلایل آن این است که منتقدان ما چنین کتابهایی را چندان جدی نگرفتهاند. بنابراین الگوی خاصی درباره انتخاب این کتابها وجود ندارد. فلسفه بهوجود آمدن چنین کتابهایی این است که در گستره وسیعی منتشر شوند و آدمها چندان دنبال ارزیابی جدی آن نباشند.
خودتان در انتخاب کتاب به چه مواردی توجه میکنید؟
درباره پیشنهاد کتاب معمولا نویسنده آن کتاب برایم اهمیت پیدا میکند. اینکه آن نویسنده چقدر شناخته شده و مشرف به این حوزه است؛ مثلا اروین یالوم در حوزه رواندرمانی. او را در ایران بهعنوان رواندرمانگر قصهگو میشناسند. کاری که یالوم انجام میدهد این است که در کنار قصهگویی مسائل روانشناختی را هم مطرح کند. هرچند همه آثار او قوت و کیفیت یکسانی ندارند، اما یالوم، هم آثاری مخصوص دانشجویان روانشناسی منتشر کرده و هم آثاری برای درک عموم مخاطبان. البته از آثار یالوم ترجمههای مختلفی شده است که معتبرترین ترجمههای او را خانم دکتر سپیده حبیب انجام دادهاند.
برای مخاطبان عام روانشناسی چه کتابهایی را جز کارهای یالوم پیشنهاد میکنید؟
کتابهای بسیار خوبی منتشر شده که ممکن است مناسب مخاطبان عام نباشد. اما انتشارات قطره در دورهای، مجموعهای به نام «روان و زندگی» منتشر کرد. در این مجموعه از روانپزشکان و روانشناسان ایرانی خواسته شده بود درباره تجربههایشان از فضای درمانی راجع به یک تاپیک یا موضوع بنویسند. در این مجموعه چند کتاب درباره موضوعاتی نظیر «صمیمیت»، «اعتماد به نفس»، «مسئولیتپذیری»، «بیماریهای لاعلاج و نگهداری از این بیماران در خانه»، تربیت فرزندان مثل آیا «مادر خوبی هستم؟» و... منتشر شده که کتابهای خوبی هستند. حسن این کتابها این است که براساس مدلی ایرانی و با توجه به زندگی ایرانی نوشته شدهاند.
پرسشهای تازه
بهنظرم کتابها هرچه بیشتر بتوانند پرسشهای تازهای در فرد ایجاد کنند، بستر اتفاقات تازهای خواهند بود و نیروی محرکهای در او ایجاد خواهند کرد که پایه اتفاقات خوبی در آینده است