غوغای دانستنها و افول مسئولیتشناسیها!
جعفر گلابی/ روزنامه نگار
احساس دانستن در سیاست احتمالا بیشتر از علوم دیگر در جامعه ما همهگیر شده است و از راننده تاکسی تا بقال سرکوچه تا معلم و مهندس و پزشک همه فکر میکنند که چیزی از سیاست نمانده که یاد نگرفته باشند و اگر مخاطبی پیدا کنند همه امورات سیاسی جهان را در چنگال تحلیل خود به دیگران تحویل میدهند! شبکههای اجتماعی که از راه رسیدهاند بر شدت و گستره این احساس مغشوش افزودهاند و گاهی با انواع ترفندها بر مخاطبان خود میافزایند و دیگر هیچکس حریفشان نیست که سیاست هم مثل همه دانشهای دیگر درس و مطالعه و تجربه و شاگردی لازم دارد و شاید یکی از غامضترین دانشهاست. چنین تصوری بیهزینه نیست و انواع پیامدها را بهدنبال دارد و چون کمی بالاتر رویم و به آشنایان با سیاست برسیم خواهیم دید که احساس دانستن و تحکم به دیگران اگر بدتر نباشد بهتر نیست و سبب پیدایش فضایی مبهم و آکنده از بیاعتمادی شده است.
در این وادی به بهانه تضارب فکرها و نظرها کوچک و بزرگی، شاگرد و استادی، تجربه و بیتجربگی، اطلاع و بیاطلاعی از انبوه خبرهای آشکار و پنهان و ملاحظه بزرگان کمتر کسی را به تواضع وا میدارد که اگر تازیانه رد و انکار بر میدارد حداقل جایی برای «احتمال»، «اما» و «اگر» بگذارد! در این غوغای عجیب البته حقایق بسیاری مغفول میماند و چون روزنامهها و احزاب به دلایل و علل مختلف و تحمیلات پیرامونی مرجعیت لازم را پیدا نکردهاند معلوم نیست که فضای عمومی و اذهان مردم به چه سمتی حرکت میکند و چه عاقبتی خواهد یافت؟ بدتر و نگرانکنندهتر اینکه در داخل و خارج هستند جریانهایی که بهصورت سازمانیافته واقعا روی تشویش اذهان عمومی متمرکز شدهاند. من دیدهام دوستان و متعهدان و صاحبان فضل بسیاری را که گاهی از اعلام نظرات اصولی و مبنایی خود واهمه نشان میدهند و بعضا از خوف جریان یافتن سیل اتهامات و حتی فحاشیها عطای نوشتن را به لقایش میبخشند یا در نوشتن خود بسیار احتیاط میکنند. این درد را کجا ببریم که امروز در دنیای مجازی حمایت از تمامیت ارضی و استحکام پایههای داخلی و نهی بیگانهگرایی با موجی از بازخوردهای منفی با رکیکترین کلمات ممکن روبهرو میشود و او را به مزدوری و حمایت از اقتدارگرایان و شریک در همه ناهنجاریها، اختلاسها و سرکوبها متهم میکنند!
کاملا آشکار است که گروهک رجوی یکی از سازماندهندگان این فضای مسموم است و هرکس دیگری که توانسته است پولی از بیگانگان دریافت کند به این خیانت عمل میکند تا میهندوستی و دیگر ارزشهای جامعه ایرانی توأم با هزینه گزاف باشد. از آنسو دفاع از آزادیهای مشروع و حقوق شهروندی و کرامت انسانی با موج دیگری از حملات رسانهای روبهرو میشود... ناچار باید گفته شود که ما خود با عدمتکیه و اجماع در مسائل اساسی و هویتی بعضا به این فضا دامن زدهایم. وقتی فلان فعال سیاسی یا روزنامهنگار یا کاربر کیبورد بهدست به بهانه آزادی بیان با سرمایههای بزرگ معنوی کشور خارج از ادب و نزاکت سخن میگوید و چارچوب انتقاد را نمیداند چگونه از مغرضان انتظار داشته باشیم که وقت را غنیمت نشمارند و همه سرمایههای اجتماعی جامعه را مورد هجوم قرار ندهند؟
این بلا را معجزه هزاره سوم گسترده کرد و بعدها برخی از حامیانش به اوج رساندند و ندانستند که در هر شرایطی ادب مرد به ز دولت اوست. متأسفانه برخی که بعضا ادعای اصلاحطلبی هم میکنند گویی از رعایتهای پیشین احساس غبن میکنند و به این مصیبت در میغلتند! بهنظر میرسد با وجود همه ناهنجاریها و سختی شرایط و افول اخلاقها و معنویتها امروز تکیه بر ادب و وقار و رعایت مرزهای انسانی و مسئولیت در قبال جامعه و تواضع علمی و عملی در مقابل بزرگان ، محبوبان و محجوبان در همه ارتباطات قدیم و جدید نهتنها برای حسن سلوک و ایجاد فضای صمیمیت و کم کردن ناهنجاریها و کدورتها و لذت بردن از زندگی ضروریست که برای انسجام ملی و حیات اجتماعی از نان شب واجبتر است. ادب فقط نزاکت در لفظ و سخن نیست، همه باید بر قدر و موقعیت خود خصوصا در شراکتهای سیاسی واقف باشیم و انتظار بیشتر نداشته باشیم که اگر این معانی در میان ما حاکم شد مردمی که از اوضاع افول اخلاقی و کرامتهای انسانی هراسان شدهاند و تشنه خوبی و شفقتند امیدوار میشوند و در این زمانه سرد جوانمردیها همراهی صمیمانه خویش را دریغ نخواهند کرد. موفقیت در این معنا ناب ، بیهمتا و نجاتآفرین خواهد بود.