مرد کوچکاندام فریاد زد: «روی سبزهها راه نرو!»
مرد تنومند در جواب گفت: «احمق نشو. سبزه چیزی احساس نمیکند.»
مرد کوچکاندام جواب داد: «باید مراقبش باشی. سبزه به ما زیبایی هدیه میکند. اما شکننده است.»
مرد تنومند گفت: «به هر حال» و قدمزنان عبور کرد.
سالها بعد هر دو از این جهان رفتند.
سبزههای گورستان، بیهیچ تفاوتی، بر گورهای هر دو روییدند.
استیو مکلئود
THE CARETAKER
“Don’t walk on the grass!” shouted the little man.
“Don’t be stupid”, the large man replied.” It doesn’t feel anything.”
“You must care for it”, retorted the little man. “It gives us beauty, but it’s fragile.”
“Whatever.” The large man walked away.
Years Later, each had moved on.
Indifferently, the cemetery grass grew over both.
STEVEN MACLEOD
داستانهای 55کلمهای نوشته استیو ماس، ترجمه: گیتا گرکانی
مراقب
در همینه زمینه :