جهان مجازی، فرصتی نو برای مشارکتهای شهروندی
آیا عینکهای VR میتوانند از وقوع وضعیتهای بد شهری جلوگیری کنند؟
احسان والیان|خبرنگار:
چه تصوری میتوان از آینده شهرها داشت؟ آیا زندگی ما در آینده، تصویری رعب آور از زندگی شهری خواهد بود؟ آیا گذشتههای دور در زندگی شهری که باعث بروز فجایع گسترده شدند، میتوانند دوباره در برابر دیدگان ما جان یابند؟ آسمانخراشهای غولآسا، بی توجهی به محیط زیست شهری، آسیب پذیری شهرها در برابر زلزله و هزاران مشکل شهری که میتواند هر کدام از آنها زندگی در شهرها را به بحرانی جدی تبدیل کند، اگر اتفاق بیفتد چه میشود؟ما هیچ تصوری از تمام اتفاقاتی که در شهرها خواهد افتاد، نداریم. شاید به همین دلیل است که رفتارهای غیرمسئولانه در زندگی در پیش گرفتهایم. شاید در آیندهای نزدیک یا دور، دوباره شهری مثل پمپی زیر گدازههای آتشفشان دفن شود. شاید دوباره چرنویلی دیگر رخ داد یا غبار غم انگیز 1945 بر فراز لندن سایه افکند. همه اینها هشدارهایی است که این روزها در شهرهای بزرگ جهان در حال وقوع است؛ آنهم به کمک تکنولوژی.
از ملاقات شهروندی که شیفته قطارهای سریعالسیر شهری بود و این روزها در کمال ناباوری، دوچرخهسواری را برای سفرهای درونشهری پیشنهاد میکرد، بیش از پیش کنجکاو شدم تا بیشتر در مورد عینکهای VR و تأثیر آنها در بینش شهرنشینان نسبت به فضاهای شهری بدانم.
اولین بار بود او را میدیدم. در ایستگاه (اوستون) در مرکز لندن بود. به بدنه ایستگاه تصویری از کتاب (بازیکن شماره یک) نوشته ارنست کلاین را چسبانده بودند. برایم جالب بود؛ چرا که این کتاب اشاره به سال 2044داشت و نشان میداد مردم دوباره بهدنبال فضاهای ناب و عاری از جمعیت، فقر و مشکلات اجتماعی میگردند. درست مانند یک واحه! شهروندی که حالا دوست من شده بود و مردمان دیگری که از عینکهایVR استفاده میکردند ایمان داشتند که این فناوری میتواند به انسان کمک کند تا با دلرحمی و با دیدی انسانیتر به شهر خود نگاه کند.
تا پیش از این، این فناوری تنها ابزار سرگرمی شهر بازیها بود و مردم آن را به چشم میزدند تا برای لحظاتی خود را روی قله اورست یا در آبشارهای ناشناخته ببینند و لذت ببرند. مردی که حالا حرفهایش به دلم نشسته بود از من خواست تا از عینکش استفاده کنم و با آن از عواقب بد ازدیاد ریلهای قطارهای سریعالسیر باخبر شوم. نخستین تصاویری که در عینک VR دیدم تصویر پیرزن گریانی بود که از رد شدن ریلهای قطار از کنار خانهاش شکایت میکرد و میگفت: «حالا دیگر مجبورم در بیقولهای که دولت برایم درست کرده زندگی کنم!». داستان دیگر شروع شد و من خود را در کنار دختر 12سالهای در آوار خانههای ویرانه شده در سوریه میدیدم. اما بهتر است به جای داستان بگویم واقعیت؛ چون تمام فضا و جو حاکم در ویرانه آن دختر را حس میکردم.
پیگیر ماجرا شدم و فهمیدم عدهای هم هستند که چندان از طرح استفاده عینکهای VR راضی نیستند؛ مانند مایک سلیغ که معتقد بود دیدن زندگی واقعی او که با احداث ریلهای قطارهای سریعالسیر ویرانتر از قبل شده بود، تفاوت زیادی با دیدن فیلم و تصویر دارد. اما این سؤال مطرح میشود که در میان مردم پرمشغله شهرهای بزرگ یا جهانشهرهای دیگری که طرح VR در آنها اجرا شده، چند نفر را میتوان پیدا کرد که شانس گفتوگویی دوستانه با افرادی مانند مایک را داشتهاند.
طرح دیگری که در آن از عینکهای VR استفاده شدهاست، طرح بلوار لندن است. در این طرح شهروندان با دیدن خیابانهای بیشتر و هوای آلوده به دوچرخهسواری تمایل پیدا کردهاند. در واقع میشود اینطور برداشت کرد که استفاده از این عینکها، بدون رأیگیری و درگیری بر سر اجرای طرحها، بهخودی خود یک رفراندوم تمامعیار شهری ست. اگر طرح VR، طرحی جوان و ناپخته برای بعضی کلانشهرها و جهانشهرها هم بهحساب بیاید، اما باید اعتراف کرد که این برنامه تلاش دارد تا حد قابل توجهی شهرنشینان را با آینده شهرهای خود پیوند دهد و نگذارد تا به راحتی خانه و محل زندگی خود را قربانی تحولات نه چندان مناسب شهری کنند.
طرح استفاده از عینکهای VR یا همان واقعیت مجازی در بسیاری از شهرهای بزرگ جهان در دست است تا شهروندان را به آینده یا گذشته ببرد و رفتار مناسبتری از آنان در برابر شهرها ایجاد کند. این طرح هماکنون در بسیاری از شهرهای بزرگ جهان مثل نیویورک، لندن، بوستون و پاریس در حال اجراست.