در گرو مزد نبودن آموزش و درمان
میرجلالالدین کزازی ـ نویسنده و استاد دانشگاه
در خوی و خویم و هنجارهای کردارینه و رفتارشناختی ایرانی، ما به پیشههایی بازمیخوریم که بهناچار بامزد همراه نبودهاند. بهگفته دیگر، انجام گرفتن آن پیشه یا آن ویژهدانی و تخصص در گرو پرداخت مزد شمرده نمیشده است. اگر کسی که به آن ویژهدانی و پیشه نیاز داشته است توانگر و فرادست بوده مزد میپرداخته است اما اگر تهیدست و بینوا بوده است، مزدی از وی نمیستاندهاند.
دو پیشه یا دو ویژهدانی از اینگونه کارکردی افزونتر داشته است. مردمان همواره به این دو نیاز داشتهاند؛ یکی آموزش، دو دیگری، پزشکی و درمان. اگر استاد و آموزگاری، به دیگری آموزش میداده است، درپی آن نبوده است که دربرابر آن بهناچار مزدی ستاند. ستاندن مزد باز بسته بوده است به توانگری آموزنده. در خوی آموزگاری به هیچ روی پسندیده دانسته نمیشده است که آموزگار از آموزنده به هر شیوه مزد آموزش را بستاند.
آموزش پیشهای بوده است که خواستاران میتوانستهاند بیآنکه هیچ مزدی بدهند از آن بهرهمند و برخوردار بشوند.
پیشه دیگر از این دست، پزشکی بوده است. اگر ما آموزش را در پیوند با روان و اندیشه آدمی بدانیم، پزشکی با تن و پیکر او پیوند خواهد داشت. اگر بیماری از پزشک یاری میجسته است، بسیار نکوهیده، زشت و ناساز با خوی و خویم پزشکی دانسته میشد که پزشک تا مزد نگیرد او را درمان نکند.
به هیچ روی شایسته و پسندیده نمیدانستهاند که درمانگری در گرو مزد نهاده شود. در دفترها و کتابهایی که در آنها از شیوه پسندیده و به آیین آموزگاری و پزشکی سخن رفته است، در بخشهایی که نویسندگان خوی و خویم آموزگاران و پزشکان را بازنمودهاند بر این ویژگی درنگ بسیار ورزیده و پایفشرده شده است که نمیسزد که آموزگار و پزشک آموزش و درمان را بازبسته بداند به ستاندن مزد. این خوی و خویم خجسته را هنوز در میان پارهای از پزشکان میبینیم به همانسان در میان استادان و دبیران و آموزگاران. اینکه پزشکان و آموزگاران زندگی را چگونه میگذرانیدهاند، زمینهای است که میتوان به آن اندیشید. دو شیوه در کار بوده است؛ یکی مزدی بوده است که به هر روی پارهای از خواستاران میدادهاند. سخن در این نیست که ستاندن مزد در سرشت کاری ناپسند است. به هر شکل هرکس که پیشهای میورزد، میتواند گذراندن زندگی را بر آن بنیان کند. نکوهیده آن است کاری را که انجام میدهد، در گرو ستاندن مزد باشد. گاهی هم کسانی بودهاند که زندگانی را به شیوهای دیگر میگذرانیدهاند، پس درمانگری و آموزش، سرچشمه خواسته و دارایی برای آنان نبوده است.