جستوجوی تفاوت در ترانههای مشابه
عبدالجبار کاکایی ـ شاعر و ترانهسرا
در سالهای اخیر ترانهها با یک تغییر عمده روبهرویند و آن این است که نمیتوان آنها را به شکل مستقل به حساب آورد. معمولا آهنگسازها یا خوانندهها در جریان ساخت آهنگ وقتی ریتمها را کنار هم میگذارند، دمدستیترین کلام را روی آن سوار میکنند. به این ترتیب ترانه جزئی از آهنگ نیست، بلکه بخش کلامی و غیرقابل تفکیک آن است. از آنجا که ریتمها متفاوتند، کلام نیز باید متفاوت باشد اما چنین نیست. در نظر بگیرید کسی که دایره واژگانیاش محدود به حداکثر چندصدکلمهای است که ادبیات چت را تشکیل میدهد و میخواهد از بین این 400-300واژه انواع حسی و عاطفی آن را برگزیند و هنگامی که دیگران نیز چنین کاری را میکنند، درواقع اینهمه ترانه فقط با کمتر از 100واژه تولید شده است. در چنین حالتی چینش کلمات در ترانههای مختلف، متفاوت است نه خود آنها. گرچه این تنها ایراد و حتی بزرگترین ایراد ترانههای جدید نیست اما چنان چشمگیر است که هر کلمه تازهای میتواند برای این ترانهها یک ویژگی به حساب آید. اینکه چرا شعر مستحکم و کلام فاخر و درواقع شاعر از چرخه تولید این ترانهها حذف شده است، چندین دلیل دارد که یکی از این دلایل میتواند این باشد که بسیاری از کسانی که ارج و قدر کلام را میدانند حاضر نیستند در تولید چنین کارهایی سهیم باشند. ضمن اینکه به فرض همراه شدن شاعر باز هم کلام فاخر با موسیقی نازل نمیتواند قرابتی پیدا کند و حاصل کار یکدست باشد؛ بنابراین موضوع اصلی این است که در بسیاری از آثار جدید که بهعنوان ترانههای پاپ تولید میشوند، عرصه مشخصی برای حضور و بروز ترانه وجود ندارد و درواقع شمایل و ماکتی از کلام جای آن را در آهنگها پر میکند. اما ریتمها هم سقف و اندازهای برای غیرتکراری شدن دارند و گذشت زمان بههیچوجه بهنفع ترانههایی نیست که از اکنون هم در جا میزنند.