• شنبه 27 مرداد 1403
  • السَّبْت 11 صفر 1446
  • 2024 Aug 17
یکشنبه 30 تیر 1398
کد مطلب : 67386
+
-

رهاورد عزیمت 30ساله

گفت‌وگو با بهنام کامرانی درباره آثار نقاشی مسعود سعد‌الدین

رهاورد عزیمت 30ساله

حافظ روحانی  _ روزنامه نگار

مسعود سعدالدین به تبعیت از استادش هانیبال الخاص در ابتدای مسیر هنری‌اش به نقاشی فیگوراتیو روی آورد و در بحبوحه انقلاب از نقاشی‌ای پیروی کرد که آن روزها محتوای سیاسی- اجتماعی‌اش بیش از هر چیز دیگر نمایان بود. سعدالدین بعد از مهاجرت به آلمان تحت‌تأثیر فضای هنری آنجا گرایش‌های اکسپرسیونیستی در آثارش نمودار شد. آثار اخیر هنرمند را فیگورهای انسانی‌ای پر می‌کنند که در فضاهایی ناکجاآباد و تعریف نشده قرار دارند. همین امر سبب می‌شود تا اتمسفر تابلوهای سعدالدین متعلق به فرهنگی خاص نباشد و در سطح جهانی تعریف شود. فیگورهای سعدالدین مدام در حال بررسی محیط و اشیای پیرامونی خود هستند و همین امر به جنبه معماگونه آثار این دوره می‌افزاید. گویی بیننده‌ تابلو و فیگور حاضر در اثر به‌طور همزمان در حال کشف معمایی رازآمیز هستند.در واقع، نوع برخورد پرسوناژهای سعدالدین با اشیای حاضر در تصویر به‌گونه‌ای است که بیننده را وامی‌دارد تا سعی کند به تعریفی دوباره از آن شیء برسد و کارکرد جدیدی برای آن متصور شود. این دوره از نقاشی‌های رنگین و شارپ سعدالدین از نقاشی رئال دوره‌های اولیه او فاصله‌ می‌گیرد و هوای تازه‌ای را وارد اتمسفر نقاشی فیگوراتیو ایران می‌کند. با بهنام کامرانی- نقاش و استاد دانشگاه هنر- درباره این دوره از آثار مسعود سعدالدین گفت‌وگویی داشتیم که در ادامه می‌خوانید.

مسعود سعدالدین



هنگامی‌که مسعود سعدالدین از ایران به آلمان مهاجرت کرد، چه نشانه‌هایی در آثارش پدیدار شد؟ 
نقاشی معاصر به‌خصوص در هنر فیگوراتیو دستاوردهای فکری و ذهنی‌ای دارد که از اهمیت بالایی برخوردار است و نقاشی که دغدغه پیکره و فیگور دارد نمی‌تواند نسبت به این دستاوردها بی‌تفاوت باشد. آقای سعدالدین نیز این جنبه را در آثارش به خوبی نشان داده و نقاش جست‌وجوگری است. در همه دوره‌های کاری‌اش شاهد این هستیم که چگونه از فضا تأثیر پذیرفته و در عین حال نیز در یک سطح جهانی و برای یک نگاه امروزی کار کرده و بسیاری از پیکره‌هایش می‌تواند مربوط به هر فرهنگی باشد.
نکته تازه در کارهای اخیر آقای سعدالدین، نشانه‌هایی است که با چسب یا رنگ به شکل یک‌جور فضای آبستره‌ای که فیگورها را می‌پوشاند و بین آنها و مخاطب فاصله‌گذاری می‌کند، وجود دارد. هر چند این فضا تا حدودی در دوره‌های قبل نیز وجود داشت اما این‌بار در شکل اشیا و فضا خودش را نشان می‌دهد. مثلاً راهروهایی که حفره دارند یا مردی که از پشت به جعبه‌های توخالی نگاه می‌کند. از این نظر، کارهای ایشان به آثار بورمانس و دیگر هنرمندانی که جنبه‌ای از پرفورمنس یا نشانه‌شناسی اشیا در کارهایشان حضور دارد، نزدیک می‌شود.
در آثار سعدالدین موقعیت مکانی سوژه‌ها به نوعی تعریف نشده است. آیا نقاش آگاهانه دست به چنین کاری زده؟ 
یک حالت ناکجاآباد در آثار اخیر آقای سعدالدین وجود دارد و همین وضعیت هم هست که یک شکل جهانی به کارها می‌دهد. به‌نظر من آقای سعدالدین به عمد این کار را می‌کند، چرا که این نقاشی‌ها می‌توانند متعلق به هر جایی و هر فرهنگی باشند.
 با توجه به مهاجرت 40ساله این نقاش به آلمان، آیا انتخاب موقعیت‌های مکانی ناکجاآبادی هوشمندانه بوده است؟
به هر حال مهاجرت تأثیر خودش را می‌گذارد. به‌نظر من خیلی دور از ذهن است اگر ما فکر کنیم که فردی فضای هنری‌اش را تغییر دهد و در موقعیت دیگری قرار بگیرد ولی تأثیر تغییر این موقعیت مکانی در کارهایش مشهود نباشد. ما حتی این تأثیر را در هنرمندان جوان داخل ایران نیز می‌بینیم.در نتیجه این یک تأثیر جهانی است. من به چیزی به‌عنوان شرق‌زدگی و غرب‌زدگی اعتقادی ندارم. به‌نظرم زبان نقاشی یک زبان جهانی است که هنرمند از هر موقعیت‌اش می‌تواند استفاده کند. بعضی از هنرمندها سلیقه یا زمینه فکری‌‌شان تاریخ است و خب معلوم است که به نگارگری، مینیاتور و ارائه‌های ایرانی برمی‌گردند، برخی نیز مثل آقای سعدالدین به تاریخ به شکل کلی‌اش و موقعیت پیکره و بنا فکر می‌کنند.
هنرمندانی مثل احمدامین نظر، مصطفی رمضانی، واحد خاکدان، علی نصیر، جمال بخش‌پور و مسعود سعدالدین نقاشان ایرانی‌ای هستند که یا مقطعی و یا کل حیات هنری‌شان را در آلمان سپری کرده‌اند. به‌نظر شما هنر آلمان مشخصاً چه تأثیری روی هنر این افراد گذاشته است؟ 
قسمتی از کشفیات و جنبه‌های معاصر نقاشی ابتدا در آوانگاردهای نئواکسپرسیونیست‌ آلمانی مثل آنسلم کیفر و بازیلیتس ظهور می‌کند و بعد هم مکتب لایپزیک و دستاوردهای نقاشان آلمان شرقی است که بسیار روی زبان‌ نقاشی معاصر تأثیر می‌گذارد. هنرمندانی که مهاجر بودند و درون آلمان هم زندگی می‌کردند طبیعی است که به این مکتب‌ها نزدیک شوند. ولی هر کدام از این‌ هنرمندان با جنبه‌های سلیقه‌ای خودشان با آن مواجه شدند. قطعاً آقای نصیر با آقای سعدالدین فرق می‌کند. این‌ هنرمندان هر کدام از ویژگی‌هایی استفاده کردند که اگر به کارهای قبلی‌شان برگردیم به شکلی درون کارهای آن دوره هم حضور داشته، بنابراین من فکر می‌کنم از پرسپکتیو بالاتری باید به این‌ مسئله نگاه کرد.
دستاوردهای نقاشانه آقای سعدالدین به گنجینه تاریخ نقاشی ایران اضافه می‌کند. درست مثل دوره‌ای که کمال‌‌الملک به غرب می‌رود و از تکنیک نقاشی غربی تأثیر می‌گیرد ولی وقتی برمی‌گردد با ویژگی‌های خودش و موضوعات ایرانی شروع به‌کار می‌کند و گنجینه تصویری هنر ایران را غنی‌تر می‌سازد. حتی امروزه نقاشانی هستند که در برلین زندگی می‌کنند و زبان نقاشی‌شان را هم در آنجا شروع کرده‌اند، مثل نادر اهریمن؛ ولی اینها نقاشان خیلی متفاوتی هستند که از زبان آلمانی هم خیلی در زبان نقاشی‌شان تأثیری دیده نمی‌شود. من فکر می‌کنم مسئله آقای سعدالدین مسئله پیکره، مناسبات و موقعیت‌اش است. 
 به‌عنوان مثال، فضای تابلوهای سعدالدین اغلب سرد و کم عاطفه است و به‌نظر می‌رسد این تحت‌تأثیر هنر آلمان است.
خیر؛ من فکر می‌کنم این عمدی است. چون شما وقتی می‌خواهید یک موقعیت متفاوت در نقاشی خلق کنید که بیشتر بر آن وضعیت تأکید دارد و نه بر اکسپرشنفیگورها، طبیعی است که باید در خنثی‌ترین شکل‌‌اش آن را نشان داد. به‌نظر من این کار کاملاً آگاهانه از طرف نقاش انجام شده است. حتی در مجسمه‌سازانی مثل اروین ورم هم چنین حالاتی دیده می‌شود. به‌خاطر اینکه او هم در مجسمه‌هایی که با فیگورهای زنده کار می‌کند، باز به همین موقعیت‌ها می‌رسد، مثلاً آدمی که در لباس کشیش در کلیسا زانو زده و در دهانش لیمو قرار دارد. این یک موقعیت نامتعارف است و خیلی هم خنثی است. یا در واقع کارهای دیگرش که به شکلی کارکرد اشیا را تغییر می‌دهد که در همین کارهای اخیر آقای سعدالدین نیز به شکلی دیده می‌شود. البته استفاده از چسب‌ها و نشانه‌گذاری‌های حاشیه‌ یا درون کار در دوره‌های قبلی نیز در آثار ایشان وجود داشته، ولی مثلاً نشستن کنار یک میز، یا وارسی یک خط‌کش خیاطی و... موقعیت‌های تازه‌ای است که در کارهای اخیر حضور پیدا می‌کند و در عین حال یک‌جور فضای رئالیسم جادویی هم دارد که به شکلی می‌شود گفت عناصر و سوژه‌ها رئالیستی است ولی میزانسن صحنه دیگر رئالیستی نیست و حالت رازآلودگی‌ تابلو نیز به همین‌خاطر است.
 فکر می‌کنید دغدغه فیگورهای سعدالدین چیست؟ 
همانطور که گفتم، آثار سعدالدین بیشتر بر موقعیت متفاوت پیکره با فضا و اشیا تأکید دارد و از همین طریق است که ما به کارکردهای تازه شیء و تاریخ پی می‌بریم. مثلاً همان خط‌کش همیشگی معمولی، یک‌مرتبه در کار سعدالدین تبدیل به چیزی می‌شود که مربوط به‌کار خاصی است. از این طریق شما به عملکرد آن خط‌کش و همینطور رفتار فیگور به شکل متفاوت‌تری فکر می‌کنید و اهمیت کار در همین است. بورمانس هم همین مسائل را خیلی با دقت انتخاب می‌کند، مثلاً لباس خاصی که مخصوص تئاترهای دوره‌های پیشین بوده را برمی‌گزیند و به تن فیگورهایش می‌پوشاند. این ارجاعات تاریخی و همینطور کارکرد متفاوتی که آن شیء برای فیگور به ارمغان می‌‌آورد زمینه تازه‌ای را به نقاشی‌ فیگوراتیو معاصر می‌دهد که خب من فکر می‌کنم این دغدغه آقای سعدالدین هم هست. 
 به این ترتیب ترکیبی از عناصر انتزاعی و فیگوراتیو در تابلوها به چشم می‌خورد.
بله و این عناصر انتزاعی را ممکن است در نگاه اول نبینیم ولی مثلا همان چاه یا چاله‌ای است که روبه‌روی فیگور قرار گرفته یا آن رنگ قرمز یا بنفشی است که کناره تابلو یکدفعه خودنمایی می‌کند. این‌ عناصر تعادلی به ترکیب‌بندی اثر می‌دهد و در عین حال یک فضای تازه‌ را برای کار به ارمغان می‌آورد. یک جور وارسی در بسیاری از نقاشی‌های این دوره دیده می‌شود.
به‌نظر می‌رسد کارهای آقای سعدالدین عکس‌بنیان هستند و از روی عکس کشیده شده‌اند ولی در عین حال انگار یک‌جایی از عکس جدا می‌شوند. آن لحظه جدایی کجاست؟
همینطور است. در کارهای آقای سعدالدین این مرحله جدایی از عکس، از طریق فاصله‌گذاری‌هایی که تاش و رنگ انجام می‌دهد اتفاق می‌افتد. درحالی‌که در کار هنرمندی مثل بورمانس عامدانه تأثیرپذیری‌اش از عکس را نمی‌خواهد پنهان کند. تابلوهای آقای سعدالدین قطعاً براساس عکس شکل گرفته ولی با آن نشانه‌گذاری‌ها و فاصله‌گذاری‌های خاص و حتی آن حرکت‌هایی که چسب ایجاد می‌کند این جدایی از عکس رخ می‌دهد. همینطور یکسری جنبه‌های چیدمانی مثل حفره‌ها یا لیوان‌هایی که پایین پای پرسوناژ در یکی از نقاشی‌ها حضور دارد. 
 فکر می‌کنید کارهای سعدالدین چه چیزی را به گنجینه تصویری هنر ایران اضافه می‌کند؟ 
جنبه نئورئالیسم آثار ایشان را ما کمتر در بین هنرمندان ایرانی می‌بینیم. هنرمندان کمی هستند که این جنبه رازآمیز و کانسپچوال را در کارهای رئالیستی‌شان بتوانید ببینید. جنبه‌ای که کاملاً تخیلی است و با جنبه‌های شهودی سروکار پیدا می‌کند، وقتی با آن جنبه رئالیستی کاملاً عقل‌گرا کنار هم قرار می‌گیرند، فضای تازه‌‌ای را شکل می‌دهند. آقای سعدالدین در کارهای اخیرش، شجاعت تغییر رویه را داشته است. یک‌بار آقای پاکباز که استاد آقای سعدالدین بوده، اشاره می‌کردند به اینکه چطور ایشان جرأت این تغییر را داشته، ولی در عین حال، همیشه سعی کرده آن نشانه‌های نقاشانه را در کارهایش حفظ کند و به‌نظرم این از ویژگی آقای سعدالدین است.

این خبر را به اشتراک بگذارید