«امید» در راه است
«مسعود پاریاب» فیلمساز جوان کرمانشاهی در گفتوگو با همشهری از ساخت فیلم کوتاه «امید» در آینده نزدیک خبر داد
فرحناز چراغی| کرمانشاه- خبرنگار:
«مسعود پاریاب» فیلمساز جوان کرمانشاهی متولد سال 1359 در خرمشهر است. وی اصالتا کرمانشاهی است، اما چندی است به علت شغل پدر در خرمشهر زندگی میکند. از این کارگردان و فیلمساز کرمانشاهی فیلمهای مستند ماندگاری چون «روزی روزگاری یک مسجد» و «خداحافظ فرمانده» بارها در رسانه ملی به نمایش درآمده است. در ادامه گفتوگوی همشهری را با این فیلمساز جوان بخوانید.
چطور وارد دنیای هنر و فیلمسازی شدید؟
پانزده، شانزده سال بیشتر نداشتم که به شکل اتفاقی به انجمن سینمای جوان ایران در آبادان وارد شدم. در آن زمان دوره فیلمسازی 18 ماهه را گذراندم. ماجرا از این قرار بود که برادر بزرگتر من چون کار میکرد و مستقل بود در دوره فیلمسازی ثبتنام کرد. یکی، دو جلسه رفت اما وقتی دید که علاقهای به این کار ندارد، به من پیشنهاد داد که من به جایش به کلاسها بروم و این شد که من آن دوره را رفتم.
البته من هم به خاطر اینکه پول برادرم هدر نرود به این کلاس رفتم. کاری را شروع کردم که برایم در آن زمان زحمت بود، اما علاقه در من زیاد بود. زحمت به خاطر اینکه ما در شهر خرمشهر ساکن بودیم و من باید مسافت 15 کیلومتری تا آبادان را 3 روز در هفته که با گرمای درجه بالای استان خوزستان همراه بود، با اتوبوس طی میکردم. رفتن من به محل برگزاری کلاس روزی 5/1 ساعت طول میکشید. در آن روزها متنها، طرحها و فیلمنامههای کوتاه و مستند من همیشه در کلاسها میدرخشید و علت این درخشیدن تنها در پشتوانه مطالعاتی خوب من بود.
چرا از دنیای فیلمسازی فاصله گرفتید؟
به خاطر هزینه آن. سال 1380 وارد دوره فنی و حرفهای تعمیرات الکترونیک شدم و جزو 57 شرکتکنندهای قرار گرفتم که آموزش این رشته را فرا گرفتند. در آن سال از دنیای ساخت فیلم و عکاسی به مدت 10سال فاصله گرفتم. حال آنکه من با هدف اینکه بتوانم هزینههای عکاسی را فراهم کنم، وارد دنیای الکترونیک شدم. در آن زمان عکاسی خیلی بیشتر از امروز هزینهبردار بود. خلاصه به طور کامل از فضای فیلمسازی جدا شدم، آنقدر که یادم رفت کی هستم و برای چه وارد حرفه الکترونیک شدم.
درگیری با کار فنی باعث شد که از علاقهتان فاصله بگیرید؟
بله؛ حدود 10سال کار تعمیرات الکترونیک را انجام دادم و یک مغازه هم زدم، اما هیچگاه از مطالعه دست نکشیدم. تعمیرگاه پر از کتابهای مختلف بود تا اینکه یک روز به طور اتفاقی با استاد «عیسی حاج» عکاس پیشکسوت شهر آشنا شدم. ایشان سوالاتی از من کردند و در پایان به من گفتند که استعداد زیادی در رشته فیلمسازی دارم و این بود که بار دیگر جرقه ساخت فیلم در ذهنم زده شد و وارد فضای فیلمسازی شدم و کار الکترونیک را رها کردم.
تا به حال چند اثر ساختهاید و کدام اثر برای خودتان ارزشمند است؟
از سال 90 تا امروز 40 فیلم ساختهام یا مشارکت جدی در ساخت آنها داشتهام که بیشتر آنها مستند بودهاند. در 6 کار با شبکه مستند همکاری موفق داشتهام. همچنین چندین بار با شبکه خبر و شبکههای استانی همکاری کردهام. از اثر «روزی روزگاری یک مسجد» بسیار راضی هستم، چراکه توانسته در 25 دقیقه کرمانشاه و مسجد عمادالدوله را به ایران معرفی کند. این فیلم بارها از تلویزیون پخش شده است.
اثری در دست تولید دارید؟
در حال حاضر یک فیلم داستانی کوتاه با موضوع «امید» در دست ساخت دارم. این فیلم قرار بود 2 سال پیش ساخته شود که بر اثر یک اشتباه محاسباتی در برآورد بودجه ساخته نشد.
درباره داستان «خداحافظ فرمانده» برای مخاطبانمان بگویید.
این فیلم مستند داستان فرماندهی است که 3 سال پیش در سوریه شهید شد. در واقع داستان این اثر به زمانی بازمیگردد که من در نوجوانی خوزستان بودم و پاتوقم مسجد خرمشهر بود. با شخصی به نام «مرتضی عسکریفرد» دوست بودم که بعدها فرمانده سپاه آبادان شد.
2 سال پیش در سوریه شهید شد و خبر شهادتش به گوش رسید. بچههای خوزستان برای ساخت مستندی درباره این شهید با من تماس گرفتند که من به همراه سامان آرایانفر تصویربردار و امین سلیمی از کرمانشاه برای ساخت این مستند به خوزستان رفتیم و این فیلم را با کمک انجمن سینمای جوان خوزستان ساختیم. از این فیلم استقبال شد. به مدت 6 روز در خرمشهر اکران و 3 بار در سیمای خوزستان به نمایش درآمد. این مستند در سال 95 ساخته شد و توانست در چندین جشنواره از جمله جشنواره ققنوس شایسته تقدیر شود.
تا چه حد در کارتان موفق عمل کردهاید؟
من خود را یک فرد موفق میدانم و این موفقیت را قبل از هر چیز مدیون انجمن سینمای جوان ایران هستم. موفقیت یک فیلمساز یا عکاس برای یک شهر بسیار تاثیرگذار است. برایتان مثالی میآورم. سال 92 من تحقیقی را درباره مساجد کرمانشاه شروع کردم. در این تحقیق با مساجدی روبهرو شدم که جدا از موضوع مهم زیبایی در هنر معماری دارای قصه بسیار جالبی هم بود. با کمک انجمن فیلمسازان جوان ایران در کرمانشاه و اساتیدی چون استاد اردشیر کشاورز، فرشید یوسفی با هزینه جزئی فیلمی درباره مسجد عمادالدوله ساختیم. این کار مطالعاتی قوی 2 روز تصویربرداری و یک روز تدوین داشت و بارها از رسانه ملی پخش شد. این امر باعث شد این اثر هنری زیبا که ناشناخته مانده بود، برای بسیاری از مردم ایران شناخته شود و در ایام مختلف سال گردشگران علاقهمند را به سوی خود بکشاند. در واقع ساخت این فیلم کمک کرد که مسجد عمادالدوله در هدف مقاصد شرکتهای گردشگری قرار گیرد.
وضعیت فیلمسازان در کرمانشاه چطور است؟
فیلمسازی زحمت زیاد دارد و درآمدش نسبت به زحماتش ناچیز است. از بیمهریهای شبکه زاگرس که بگذریم، هیچ امیدی به هیچ نهاد دیگری هم نیست. بسیج هنرمندان، شهرداری، میراث فرهنگی، اوقاف و... همگی به عنوان متولیان فرهنگ و هنر کوچکترین قدمی برای ساختن فیلم و مستند در شهر برنمیدارند. با وجود اینکه هنر فیلمسازی در معرفی و دیده شدن یک شهر تاثیرگذار است ولی دریغ از کوچکترین نیمنگاهی از طرف مسئولان کرمانشاه برای معرفی استانی که هزاران افتخار تاریخی و زیبایی طبیعی داشته است. فیلمسازان این دیار در ایران و جهان شناخته شدهاند، اما درهای صداوسیمای مرکز زاگرس بر آنان همیشه بسته است.
این استان بیشترین ظرفیت داستانی و تصویری را دارد که مسکوت مانده است. ناگفته نماند در این میان از مساعدتهای اداره ارشاد بابت برگزاری 2 جشنواره باید قدردانی کرد، اما بدون تردید جای خالی دیگر ارگانها بهشدت پیداست و این مساله را یک فاجعه برای استان میدانم.