• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
پنج شنبه 13 تیر 1398
کد مطلب : 63679
+
-

سرقت طلاهای مادر برای فرار از ازدواج اجباری

تینا دختری 24ساله بود که برای فرار از ازدواج اجباری، طلاهای مادرش را سرقت کرد و خود را به لب مرز رساند تا به کشور ترکیه برود اما وقتی فهمید مادرش در بیمارستان بستری شده به تهران بازگشت.
به گزارش همشهری، چند وقت پیش مردی به دادسرای امور جنایی تهران رفت و خبر از ناپدید شدن دخترش داد. وی گفت: دختر24 ساله‌ام به نام تینا برای رفتن به دانشگاه و امتحان دادن از خانه خارج شد اما دیگر بازنگشت. هرچه به موبایلش زنگ می‌زنیم پاسخمان را نمی‌دهد؛ حتی دوستانش هم از او بی‌اطلاع هستند و احتمال دادیم که او را ربوده باشند.
با این شکایت، تحقیقات در این‌باره آغاز شد اما فرضیه آدم‌ربایی خیلی زود رنگ باخت؛ چراکه پدر تینا بار دیگر راهی دادسرا شد و گفت احتمالا دخترش به همراه پسر مورد علاقه‌اش از خانه فرار کرده است. وی این‌بار با شکایت از دخترش گفت: 24ساعت پس از ناپدید شدن دخترم درحالی‌که به‌شدت نگران وضعیت او بودیم متوجه شدیم که او تمام طلاهای مادرش را که داخل صندوقچه‌ای بوده سرقت کرده و متواری شده است. وی ادامه داد: همسرم که به‌دلیل استرس و نگرانی از گم شدن دخترمان در بیمارستان بستری شده وقتی شنید که دخترمان سرقت کرده است، حقایقی را نزد من فاش کرد. او گفت به‌تازگی تینا با پسری به نام فرهاد در شبکه اجتماعی آشنا شده و احتمالا پس از سرقت با او فرار کرده است. حالا ماجرا کمی فرق کرده و من از دخترم به اتهام سرقت طلاهای مادرش شکایت دارم.

بازگشت به پایتخت 
با شکایت پدر تینا، ردیابی‌ها برای بازداشت دختر جوان شروع شد اما در کمتر از یک هفته تینا به خانه برگشت و وقتی شنید پدرش از او شکایت کرده راهی دادسرا شد و خودش را معرفی کرد. او در بازجویی‌ها گفت: یک سال پیش با فرهاد آشنا شدم و آرزویم ازدواج با او بود اما خانواده‌ام اصرار داشتند که با پسر یکی از دوستان پدرم ازدواج کنم. من راضی نبودم و هر بار بهانه‌ای می‌آوردم تا مراسم خواستگاری را به تعویق بیندازم. با این حال پدرم دست‌بردار نبود و می‌گفت باید هرچه زودتر مراسم عقدمان با پسر دوستش را بر پا کند.
وی ادامه داد: چند روز پیش شنیدم که برای آخر هفته قرار خواستگاری گذاشته و حتی با عاقد هم هماهنگ کرده تا برای خواندن خطبه عقد به خانه‌مان بیاید. این را که شنیدم فکر فرار به سرم زد چون به هیچ عنوان نمی‌خواستم پای سفره عقد با مردی بنشینم که اصلا علاقه‌ای به او ندارم. اما دست خالی کجا می‌توانستم بروم؟ این شد که تمام طلاهای مادرم را سرقت کردم و یک ساعته همه‌شان را فروختم. با پول فروش طلاها به صرافی رفتم و دلار خریدم. پس از آن راهی شهرهای مرزی شدم تا از راه زمینی خودم را به ترکیه برسانم.
وی ادامه داد: موضوع را فقط برای فرهاد، پسر مورد علاقه‌ام و یکی از دوستانم تعریف کرده بودم و قرار بود هفته بعد هم فرهاد کارهایش را انجام دهد و خودش را به ترکیه برساند تا در آنجا با هم ازدواج کنیم اما وقتی از دوستم شنیدم که مادرم از ناپدید شدن ناگهانی من در بیمارستان بستری شده و با شکایت پدرم اینترپل در تعقیبم است، منصرف شدم و از لب مرز دوباره به تهران برگشتم.
پس از اعتراف این دختر جوان، قاضی جنایی برای او قرار قانونی صادر کرد اما پدر و مادر وی در دادسرا حاضر شده و او را بخشیدند. به این ترتیب، با بخشش شاکی، ‌دختر جوان آزاد شد.

این خبر را به اشتراک بگذارید