
مخاطبان خاموش و متون بازیگوش

عبدالله کوثری ـ مترجم
در دهه40 خورشیدی، یک دوره درخشان از ترجمه آثار کلاسیک آغاز شد. در کنار ناشران خوبی که در این زمینه فعال بودند، انتشارات جیبی با ویژگیهایی که در کار خود داشت، کتابهای درخور با ترجمههای معتبر و قیمت مناسب به بازار کتاب ارائه کرد.
پس از این دوره، ترجمه افتوخیزهای زیادی را از سر گذراند. معمولا هر 30سال یکبار کتابهای پرخواننده بهدلیل عوض شدن نسل مخاطبان و نیز تغییر و تحولاتی که در زبان رخ میدهد، ترجمه مجدد میشوند. البته این یک الزام ادبی نیست. اگر کتابی مانند دن کیشوت با ترجمه محمد قاضی یا حاجیبابای اصفهانی با ترجمه زندهیاد حبیب اصفهانی بهدلیل کیفیت بالای ترجمه همچنان خواندنی و محبوب باشند، دیگر نیازی به ترجمه مجدد احساس نمیشود؛ بنابراین مترجم دیگری سراغ آن نمیرود.
اما ممکن است کتابهای دیگری باشند که تصور شود میتوان ترجمه بهتری از آنها ارائه داد؛ یعنی یک قانون نانوشته در این زمینه وجود دارد و شرط ضمنی ترجمه مجدد یک اثر این است که ترجمه جدید بهتر باشد. با این حال در موارد متعددی میبینیم که چنین نیست.
طبیعتا کسی حق ندارد دیگری را از ترجمه مجدد یک اثر بازدارد. هرکس میتواند هر مطلبی را که دوست دارد، ترجمه کند اما این متن تا زمانی که در دست خود مترجم است، سود و زیانی را متوجه دیگران نمیکند. بنابراین زمانی که به ناشر سپرده میشود و پس از آن عنوان کتاب را میگیرد، مورد ارزیابی عمومی قرار خواهد گرفت و بر این اساس مسئولیتهای آن با ناشر است. یکی از دلایل آشفتگی در حوزه ترجمه، تعدد ناشرانی است که بدون اینکه صلاحیتشان محرز باشد - البته بههیچوجه منظورم رد یا تأیید سازمانی نیست - به کار نشر کتاب مشغولند. در اینجا باید این گلایه را با مخاطبان و خوانندگان کتاب مطرح کرد که چرا در این زمینه اینقدر با انفعال عمل میکنند.
اگر کسی میوه بیکیفیت بخرد، آن را برمیگرداند، به فروشنده خرده میگیرد و احتمال دارد خرید از او را متوقف کند اما درباره کتاب کمتر شاهد چنین واکنشی هستیم. سؤال اساسی من از خوانندگان کتابهای ترجمه این است که چرا وقتی با ترجمه سرسری، غیردقیق و ناهمخوان مواجه میشوند، ماجرا را مسکوت میگذارند. حتی اگر کسی تمایل یا توان نقد فنی را نداشته باشد، میتواند ترجمه یکدست و روان را از متنی که بازیگوش و شلنگتختهانداز است، تشخیص دهد و با یک ایمیل، پیامک یا تماس تلفنی نظر خود را به ناشر منتقل کند. در غیر این صورت بدون اینکه بخواهیم به کار مترجم و بدتر از آن به بیدقتی ناشر در سپردن کار به مترجمی ناآشنا با اصول فنی صحه گذاشتهایم. اگر هر ناشری از واکنش - منفی یا مثبت - خوانندگان مطمئن باشد، شاهد چنین وضعی نخواهیم بود که چند مترجم در ترجمه یک اثر با هم مسابقه بگذارند و کیفیت را فدای سرعت کنند تا در رساندن اثر به ویترین کتابفروشیها اول شوند.