همراه با «رامین اعتمادیبزرگ» مجسمهسازی که مجسمه دستهای بزرگان هنر را میسازد
خالق دستهای ماندگار
پرنیان سلطانی
«دستهای اصغر فرهادی ساخته شد»؛ این خبری است که به تازگی در رسانههای مختلف منعکس شده و بار دیگر نام رامین اعتمادیبزرگ، هنرمند مجسمهساز کشورمان را بر سر زبانها انداخته. رامین اعتمادی یکی از فعالان عرصه هنر است که کار هنری را با مینیاتور آغاز کرده، در دانشگاه نقاشی خوانده، در ادامه مجسمهسازی کرده و در تازهترین فعالیتش در این عرصه به ساخت مجسمه دستهای هنرمندان پرداخته است. او که تاکنون دستهای اساتید دنیای هنر از جمله آیدین آغداشلو، کیهان کلهر، محمود دولتآبادی، علیاکبر صادقی، لوریس چکناواریان، اصغر فرهادی و... را ساخته، میگوید قصد دارد در آینده «دستهای ماندگار»ش را به موزه برده و در معرض دید علاقهمندان به هنرهای تجسمی قرار دهد. در این شماره با این هنرمند جوان و خالق مجسمه دستهای اساتید و بزرگان هنر همراه شدیم تا برایمان بیشتر از کارهای متفاوت و ماندگارش در این عرصه بگوید.
اطلاعات فوری
نام: رامین اعتمادیبزرگ
تاریخ تولد: 1356
مدرک تحصیلی: کارشناسی نقاشی از دانشکده هنر و معماری
حرفه: هنرمند هنر مفهومی، طراح، نقاش، مجسمهساز و مدرس هنر
ویژگی: ساخت مجسمه دستهای سرشناسان عرصه هنر با عنوان «دستهای ماندگار»
چطور با اینکه در دبیرستان ریاضی خواندید، سر از دنیای هنر درآوردید؟! مشوق اصلیتان برای ورود به این عرصه چهکسی بود؟
من از بچگی عاشق نقاشی بودم. اما آن زمان این اعتقاد وجود داشت که هنر شغل مناسبی نیست و فقط یک کار تفننی بهحساب میآید. در نتیجه برای آمدن به عرصه هنر مشوقی که نداشتم هیچ، اتفاقا همه سعی میکردند من را از گام برداشتن در این مسیر منع کنند. اما من لجبازتر و مصممتر از این حرفها بودم که بخواهم از علاقهام دست بکشم! برای همین وقتی قانع شدم به جای رفتن به هنرستان هنر، ریاضی بخوانم، درخواست یک جایزه کردم و آن هم این بود که اجازه بدهند به کلاس آموزش مینیاتور بروم! خلاصه به این روش پایم به دنیای هنر باز شد و بعد از اینکه دیپلمام را گرفتم، به دانشکده هنر و معماری رفتم و نقاشی خواندم.
پس چرا با وجود علاقهای که به نقاشی داشتید، بعد از فارغالتحصیلی آن را ادامه ندادید و به سمت مجسمهسازی و پرفورمنسآرت کشیده شدید؟
اینطور نیست که نقاشی را کاملا کنار گذاشته باشم. نقاشی بهمعنای کلاسیکش برایم کمرنگتر شد. وقتی دانشجوی نقاشی بودم، با هنر معاصر از جمله چیدمان، ویدئوآرت و پرفورمنسآرت آشنا شدم. بعد از فارغالتحصیلی احساس کردم محدود شدن به یک رسانه هنری مثل نقاشی اجازه نمیدهد آنطور که میخواهم بتوانم تمام ایدههایم را ارائه کنم، چون هر ایده رسانه خودش را لازم دارد. برای همین مجسمهسازی را شروع کردم. در واقع «ایده» برای من همهچیز بود و رسانههای هنری مختلف را در خدمت این ایده میدیدم. اگر به مجموعه آثارم از همان سالها نگاه کنید، میبینید که محور اصلی آثارم ایده است و رسانهای که با آن اثر خلق شده، متفاوت و گاهی ترکیبی است. بهعنوان مثال مجموعه مجسمههای مومی «شهر شطرنجی» که به «کارتنخوابها» معروف شده، چیدمانی ترکیبی از مجسمهسازی، نقاشی، گریم، طراحی لباس و طراحی صحنه است. من آثار زیادی دارم که بین مجسمه، پرفورمنسآرت، نقاشی، عکس، چیدمان و... در نوسان است و با این حساب میتوان گفت در تمام این سالها نقاشی هم کردهام.
پس جز طراحی، نقاشی و مجسمهسازی که رشتههای هنری تخصصیتان هستند، در شاخههای دیگر هنر هم فعالیت دارید. درست است؟
بله، دقیقا. همانطور که پیش از این هم گفتهام من برای خلق اثر هیچ محدودیتی قائل نیستم و تا امروز علاوه بر نقاشی و مجسمه چیدمانهایم، 24پرفورمنسآرت اجرا کردهام و دهها ویدئوآرت و اثر بین رشتهای ساختهام.
بیشتر آثارتان در کدامیک از این رشتههای هنری است؟ در واقع میخواهیم بدانیم شما را بیشتر با کدامیک از آثارتان میشناسند؟ مجسمههایتان؟
بله. از نظر تعداد در این سالها بیشتر مجسمه ساختهام و همین موضوع هم باعث شده که مجموعهدارها و خریداران آثار هنری بیشتر با این بخش از کارهایم آشنا شده باشند.
کمی هم برایمان درباره سبک کار و موضوع آثارتان بگویید. در یکی از مصاحبههایتان گفته بودید که معضلات اجتماعی، سربازان گمنام و عشق، موضوع کارهایتان است. اساسا چطور از محیط پیرامونتان برای خلق اثر ایده و الهام میگیرید؟
من همیشه در کارهایم داستانهای واقعی را روایت میکنم؛ داستانهایی که یا شخصا برای خودم اتفاق افتاده یا من را بهگونهای دچار چالش کرده است. در واقع من داستانهایی را که برای همه آشناست، با جزئیات دقیق بازخلق کرده و بعد آنها را در محیطهای متفاوت به نمایش میگذارم که همین باعث تغییر در برداشت مخاطب میشود. در یک کلام من سالهاست از همهچیز «سند» میسازم؛ از سادهترین و خصوصیترین مسائل مثل عاشقانهها بگیرید تا موضوعات مهم اجتماعی، سیاسی و فرهنگی. این سندها گاهی کاملا واقعی هستند و گاهی من آنها را خلق میکنم تا مفهومی که میخواهم را ایجاد کنم.
تاکنون در دهها نمایشگاه انفرادی و گروهی شرکت کردهاید. اما از «سهگانه عشق»تان که شامل 3 نمایشگاه «ما عشق را رعایت کردهایم»، «ویس و رامین» و «دستهای من جهان تو را تغییر میدهد» است، بیشترین استقبال صورت گرفت. فکر میکنید علتش چه بود؟
میتواند دلایل مختلفی داشته باشد. مثل اینکه موضوع این نمایشگاهها بسیار لطیف و خوشایند بود و احتمالا تعداد زیادی از مخاطبین میتوانستند با آن همذاتپنداری کنند. یا اینکه متأسفانه ما ایرانیها از گذشتههای دور عشق را در لفافه میدیدیم و صحبت از عشق برایمان همیشه بهصورت پنهانی صورت میگرفت. برای همین دیدن روایتهای عاشقانه برایمان جذاب است. به همین دلیل شاید یکی از دلایل استقبال از این نمایشگاهها هم همین باشد؛ اینکه ما در ایران کمتر شاهد ارائه عاشقانهها به شکل مجسمه هستیم؛ مخصوصا اگر رئال باشند. یکی از مهمترین دلایل دیگری هم که به ذهنم میرسد این است که این روزها اطرافمان پر از خشونت و بیمهری شده. هر طرفی را که نگاه میکنیم و به هر رسانهای که سر میزنیم، فقط اخبار ترسناک و تکاندهنده از خشونت و جنگ میبینیم. در این میان واقعا جای دیدن شفقت، محبت و عشق خالی است؛ درحالیکه دیدن این زیباییها میتواند دل را برای چند لحظه هم که شده، آرام کند. من در سهگانه عشقم سعی کردم این کار را انجام بدهم و بهنظر میرسد که شکر خدا جواب هم داده است.
اتفاقا میخواستیم همین سؤال را بپرسیم. اینکه چطور در جهان پرتلاطم امروز تصمیم گرفتید به مفهوم عشق بپردازید. در واقع ایده اجرای این سهگانه چطور در ذهنتان نقش بست؟
اتفاقا من هم تا همین 10سال پیش برای خلق آثارم بیشتر روی مسائل روز تمرکز میکردم. همانطور که خودتان هم اشاره کردید از آسیبها و معضلات اجتماعی برای ایده کارهایم بهره میبردم. اما اواخر سال88 که خاورمیانه پر از جنگ و خشونت بود و خشم همه جا را فرا گرفته بود، بهخودم آمدم و گفتم دیگر این همه خشونت کافی است. اگر میخواهیم کاری اساسی انجام بدهیم باید به ریشه همه این اتفاقها فکر کنیم. همان موقع بهنظرم آمد که «عشق» گمشده این روزهای ماست و دلیل این همه جنگ و خشونت دقیقا همین است که ما دچار کمبود عشق هستیم و متأسفانه چنان درگیر مسائل اطرافمان شدهایم که این اصل را فراموش کردهایم و شاید حالا یکی باید اهمیت این موضوع را برایمان یادآوری کند. این شد که عاشقانهها را با مجموعه «ما عشق را رعایت کردهایم» شروع کردم. بعد در ادامه متوجه ضعف تاریخیمان در پنهان کردن عشق شدم و با برخورد به قدیمیترین داستان عاشقانه ایران که اتفاقا اسم من هم از آن گرفته شده، ویس و رامین را کار کردم؛ داستانی که به خاطر روایت بیپروای عشق سالهای بسیاری مطرود شده بود و هرگز تصویری از آن وجود نداشت. بعد هم نمایشگاه دستهای من جهان تو را تغییر میدهد را کار کردم. من اعتقاد دارم عشق را هم باید مثل مسواک زدن بچهها، دائم یادآوری کنیم؛ چون بهنظرم ریشه همه مشکلات دنیا همین نبود عشق است.
برسیم به جدیدترین کارتان که ساخت مجسمههای دست اساتید و بزرگان کشور در حوزه هنر است. آن هم در شرایطی که بیشتر هنرمندان مجسمهساز به ساخت تندیس و سردیس گرایش دارند. جرقه ساخت این کار متفاوت چطور به ذهنتان زده شد؟
من همیشه اول از هر چیز دست آدمها را میبینم. دستها برای من محل ارتباط هستند و بهنظرم همه ما آنچه را فکر کرده یا احساس میکنیم، با دستهایمان تحقق میبخشیم. اگر به آثارم نگاهی بیندازید میبینید که بیشتر از هر بخشی از بدن، دست کار کردهام. پس میتوانم بگویم ایده اینکه دستها به جای تندیس و پرتره ساخته شوند، از یک علاقه شخصی شروع شد. اما جنبههای دیگری هم داشت. تمامی هنرمندانی که در این پروژه هستند، با دستهایشان آثار ماندگاری ساختهاند و من سعی کردهام این دستها را با جزئیات کاملا دقیق ثبت و حفظ کنم. ایده کار هم از سال 1388و بعد از ساخت مجسمه کمالالملک به سفارش موزه ملک برایم شکل گرفت. از همان زمان کار ساخت دستها را آغاز کردم و نام این مجموعه را «دستهای ماندگار» گذاشتم.
پس هدفتان از ساخت این مجسمهها، ماندگار کردن دستهایی است که با آنها اثرات هنری ارزشمندی خلق شده است. درست است؟
مجسمه دستها یا به طور کلی یادمانها پاسداشتی جاودان به حساب میآیند که به ما که تاریخ را کمتر ورق میزنیم کمک میکنند تصویر واقعی هنرمندانمان را فراموش نکرده و از داشتن آنها بهخود و اجتماعمان ببالیم. در واقع مجسمههای یادمان همچنان که تشکر و قدردانی از اشخاص برجسته است، یک وجه دیگر هم دارد و آن پز جوامع به افراد فرهیختهاش است. از نظر شخصی هم ساخت این مجموعه دغدغه شخصی من است و در ادامه ایده سندسازیهایم پیش میرود. نوعی ادای دین و احترام به اساتیدم هم هست و دلم میخواهد با این کار در زمان حیاتشان از آنها تشکر و قدردانی کنم.
شما نخستین هنرمند ایرانی هستید که به این حوزه ورود کردهاید یا پیش از شما هم این مجسمهها با این شکل و رویکرد در کشورمان ساخته میشد؟
اولین را نمیدانم. اما میدانم که من در قالبگیری و ساخت دقیق مجسمه و سندسازی تخصص دارم و این موضوعی است که مجموعه دستهای ماندگار را با هر چه شبیه است متفاوت میکند. این مجموعه از کیفیت بسیار بالایی در انتخاب، تکنیک و اجرا برخوردار است که بهخودی خود ارزشمند است و به همین دلیل واژههایی مثل اولین، تنها، آخرین و... نه میتوانند چیزی به آن اضافه کرده و نه چیزی از آن کسر کنند. من همیشه از این واژههای خطرناک دوری میکنم، اما مطمئنم مجموعهام، مجموعه منحصر بهفردی است.
نخستین مجسمه دستی که ساختید، دست کدامیک از بزرگان هنر بود؟
برای نخستین مجسمه، دستهای استاد صادق بریرانی، پیشکسوت گرافیک، طراحی و نقاشی را ساختم؛ مرد بینظیری که جدا از هنر ماندگارش، انسانی بسیار شریف و دوستداشتنی است. ایشان که متولد سال1302 است و در آمریکا زندگی میکند، تابستان 7سال پیش در سفری که به ایران آمده بود، به آتلیه شخصی من آمد و با ساخت مجسمه دستهای ایشان رسما کار پروژه دستهای ماندگار آغاز شد.
تاکنون مجسمه دست کدام بزرگان را ساختهاید؟
اساتید بزرگواری همچون اصغر فرهادی، آیدین آغداشلو، محمود دولتآبادی، کیهان کلهر، ایران درودی، علیاکبر صادقی، لوریس چکناواریان، صادق بریرانی، فرهاد ناظرزاده کرمانی، کامبیز درمبخش، محمود حسینیزاد، هاس زارع و...
ظاهرا این نخستین مجموعه دستهای ماندگار شماست. قرار است این مجموعه تا کجا پیش برود و در ادامه مجسمه دست چند هنرمند دیگر به آن اضافه شود؟
این مجموعه تازه شروع شده و تا آنجا که توان داشته باشم، ادامه خواهد داشت. دستهای ماندگار زیادی باقی مانده که باید ثبت شوند.
برنامهتان برای این مجسمهها چیست؟ قرار است برای نمایششان موزهای برپا کنید؟
بله، قصد دارم این مجموعه بینظیر را که تا اینجا با هزینه شخصی ساخته شده، در یک جا بهصورت موزه به نمایش بگذارم. اما این کار مستلزم جذب سرمایهگذار است. طی این سالها با اشخاص و نهادهای مختلفی صحبت کردهام که اتفاقا بسیار هم مشتاق به سرمایهگذاری روی این پروژه بودند؛ اما متأسفانه یا درخواستهایشان غیرحرفهای بود، یا میخواستند در روند انتخاب اساتید مداخله کنند یا فقط به فکر سود کوتاهمدت شخصیشان بودند و درک درستی از مفهوم پروژه نداشتند. بنابراین برای ساخت موزه عجلهای ندارم؛ چون میخواهم یک مجموعه باکیفیت و باشکوه جمعآوری کنم و اطمینان دارم این پروژه سرانجام بینظیری خواهد داشت. ضمن اینکه این پروژه بخش مهم دیگری هم دارد. خانم دکتر «اشا صدر» کارگردانی و ساخت فیلم مستندی از مراحل قالبگیری و ساخت دستها را برعهده دارد که قرار است زمان نمایش آثار در موزه، کنار هر اثر، مستند مربوط به همان کار هم پخش شود و به این ترتیب مجسمهها را کامل کند.
ساخت هر کدام از این مجسمهها چقدر زمان میبرد؟
کاملا متغیر است؛ اما بهطور میانگین هر کدام بین 2، 3ماه تا 6ماه زمان میبرد. البته با حساسیتی که برای کیفیتشان دارم، گاهی این زمان بیشتر هم میشود. بهعنوان مثال مجسمه دستهای استاد آغداشلو نزدیک به 8ماه طول کشید.
بزرگترین مشکلی را که امروز در حوزه مجسمهسازی کشورمان وجود دارد، چه میدانید؟
بهنظر من مشکل امروز مجسمهسازی، مدیریتهای غلط و سپردن کار بهدست افراد غیرمتخصصی است که در نهایت یادمانهای نازل خلق میکنند؛ یادمانهایی که بیشتر به یک توهین شبیهاند تا یک اثر هنری! واقعا اگر میخواهیم جایگاه این هنر در کشورمان را به جایگاه رفیع گذشته برگردانیم، باید قبل از هر چیز کار را به افراد متخصص بسپاریم.
و بهعنوان آخرین سؤال این روزها بیشتر به چه کاری مشغولید و وقتتان را بیشتر به چه کاری اختصاص میدهید؟ خلق اثر، تدریس، برپایی نمایشگاه یا...؟
بیش از 20سال است که تمام وقت مشغول کار هنری هستم و در کنار طراحی و ساخت مجموعههایم، از سال1377 تا امروز بدون وقفه تدریس هم داشتهام. البته سالهاست سفر، برگزاری ورکشاپها، ساخت ویدئوآرتها، پرفورمنسآرتها و آرتیستتاکها در کشورهای مختلف هم به بخشی از روند ثابت کاریام تبدیل شده است. همین حالا هم در حال سفر هستم تا در کنار دیدن آثار هنری و ملاقات با هنرمندان، از دست اساتیدی که خارج از ایران کار یا زندگی میکنند، برای مجموعه دستهای ماندگار قالبگیری کنم.
ساخت دستهای ماندگار با برنز
رامین اعتمادیبزرگ که کار ساخت مجسمه دستهای اساتید و بزرگان دنیای هنر را از 7سال پیش آغاز کرده، تاکنون دستهای بیش از 01 هنرمند را ماندگار کرده است؛ بزرگانی چون آیدین آغداشلو، محمود دولتآبادی، کیهان کلهر، اصغر فرهادی و... در این فهرست جای دارند. اما اینکه این هنرمند هنرهای مفهومی چطور این مجسمهها را میسازد و در ساخت آنها از چه متریالی استفاده میکند، سؤالی است که از رامین اعتمادیبزرگ میپرسیم و اینطور جواب میگیریم: «روند کار ساخت مجسمه دستها به این صورت است که ابتدا فرم دستها را براساس شخصیت و آثار هر هنرمندی انتخاب میکنم. بعد از دست آنها قالبگیری کرده و مدل گچی دستشان را میسازم. وقتی این مدل ساخته شد، روی آن کار کرده و ریزهکاریهایی ازجمله نقش و نگارها و خطوط دست را انجام میدهم تا بتوانم مجددا آن را قالبگیری کنم».
در این قالبگیری از برنز استفاده میشود؛ فلزی که هرگز از بین نمیرود و از اینرو به گفته اعتمادیبزرگ با مفهوم دستهای ماندگار همخوانی دارد؛ «قرار است این دستها ماندگار شوند. برای همین قالبگیری مجسمهها را با برنز انجام میدهم که فلزی مقاوم است و در گذر زمان از بین نمیرود. بعد از اینکه قالبگیری با برنز هم انجام شد، مجسمه نهاییشده را روی پایه نصب کرده و نام هنرمندی که دست به او تعلق دارد، زیر آن درج میشود تا به این ترتیب دستهایی که یک عمر آثار ارزشمند هنری خلق کردهاند، ماندگار شوند.»
دستها برای من محل ارتباط هستند و بهنظرم همه ما آنچه را فکر کرده یا احساس میکنیم، با دستهایمان تحقق میبخشیم. تمامی هنرمندانی که در این پروژه هستند، با دستهایشان آثار ماندگاری ساختهاند و من سعی کردهام این دستها را با جزئیات کاملا دقیق ثبت و حفظ کنم
گاهی به همه دستهای ماندگار
از آغداشلو تا فرهادی
تصور کنید وارد موزهای میشوید که در آن به جای تندیس و سردیس هنرمندان، مجسمه دستهای آنها را ببینید. جالب است، نه؟ وقتی بدانید این تصور قرار است رنگ واقعیت بگیرد و در آینده موزهای از مجسمه دستهای هنرمندان ایجاد شود، موضوع جالبتر هم خواهد شد. اینطور که خالق مجسمههای دستهای ماندگار میگوید، قرار است بعد از تکمیل این پروژه، مجسمه دستهای بزرگان و اساتید دنیای هنر در موزهای به نمایش گذاشته شوند. اما رامین اعتمادیبزرگ تا زمان ایجاد این موزه خاص و منحصر به فرد، تصویر چند اثرش را در اختیارمان قرار داد تا پیش از اینکه بهطور جامع در معرض دید علاقهمندان قرار بگیرند، از همینجا برای مخاطبانش به نمایش گذاشته شود. این شما و این هم دستهای ماندگار هنرمندان سرشناس و نامی کشور؛ از آیدین آغداشلو تا اصغر فرهادی.
کیهان کلهر؛ آهنگساز و نوازنده سازهای ایرانی
فرهاد ناظرزاده کرمانی؛ پدر تئاتر دانشگاهی ایران
آیدین آغداشلو؛ نقاش، طراح، گرافیست، نویسنده، منتقد فیلم و پژوهشگر تاریخ هنر
کامبیز درمبخش؛ کاریکاتوریست، طراح و گرافیست
علیاکبر صادقی؛ نقاش و فعال در حوزههای پویانمایی، کارگردانی فیلم و تصویرسازی
ایران درودی؛ نقاش سور رئالیسم، نویسنده، کارگردان، منتقد هنری و استاد دانشگاه در رشته تاریخ هنر
اصغر فرهادی ؛ کارگردان، فیلمنامهنویس و تهیهکننده
محمود دولتآبادی؛ نویسنده، نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویس
صادق بریرانی؛ گرافیست و نقاش