نگاهی به رمان «اتفاق» از گلی ترقی
چنگ زدن به خاطرات
فرزانه فهیمیان
هاروکی موراکامی در کتاب «پس از تاریکی» از زبان شخصیت مرد داستان مینویسد: « بگذار چیزی بهت بگویم، ماری. زمینِ زیر پای ما خیلی محکم بهنظر میرسد، اما اگر اتفاقی بیفتد، زیر پایت راحت خالی میشود. اگر این بلا به سرت بیاید، کارت زار است. دیگر هیچی مثل سابق نیست. آن وقت تنها کارت این است که آن زیر تک و تنها توی تاریکی سر کنی.»
همین چند سطر نشان میدهد که اتفاقهای به ظاهر ساده چگونه میتوانند مسیر زندگی انسانها را برای همیشه تغییر دهند. گلی ترقی، با به تصویر کشیدن زندگی خواهر و برادری دوقلو از لحظه تولد تا میانسالیشان به تأثیر اتفاقها و عکسالعمل آنها در جریان زندگیشان میپردازد. نویسنده، در کنار شخصیتهای اصلی داستان، به شخصیتهای دیگری که تأثیر بسزایی در زندگی آنها دارند نیز پرداخته است. رمان «اتفاق» از هفت فصل تشکیل شده است. در ابتدا میبینیم که نویسنده طرح کلی از زندگی شادبانو به تصویر کشیده است. زنی که سالهاست با صبر و حوصله منتظر بازگشت برادر دوقلویش نادر است و بزرگترین آرزویش رفتن به آمریکا برای پیدا کردن اوست. شادبانو با اینکه « زندگی حسود پوستش را کنده و هزاران نیش به جسم و روحش زده است» هنوز با نوعی خوشبینی ذاتی به زندگی نگاه میکند.
نویسنده در فصل بعد به جزئیات خانواده دوقلوها میپردازد؛ خانوادهای که تا قبل از اینکه نادر عاشق شود، خانوادهای خوشبخت و شاد بودند. تا اینکه نادر در 16 سالگی عاشق میشود و پس از شکست در عشق وضعیت روحیاش چنان به هم میریزد که خانواده بعد از مشورت با هم تصمیم میگیرند نادر را به خارج بفرستند. و این اتفاق سرآغازی برای جدایی دوقلوها برای سالها از هم میشود. با رفتن نادر و مرگ پدر شادی مسئولیت مادر مریضش و بیبی -خدمتکارشان- را برعهده میگیرد.
ترقی انسانهای محکوم و فاقد اراده را در قالب شخصیت نادر به تصویر میکشد. بهطوری که میبینیم نادر در آمریکا با دختری به نام شیلا آشنا میشود و بهرغم میل خود با او ازدواج میکند. شیلا همیشه به جای نادر فکر میکند و تصمیم میگیرد. نادر، شهامت ایستادگی در برابر خواستههای شیلا و دیگران را ندارد و زود عقبنشینی میکند. بعد هم با خودفریبی به زندگی حقارت بار خود ادامه میدهد. او که به نوعی تبعید خودخواسته تن داده است بارها از خود میپرسد، « اینجا کجاست و من اینجا چکار میکنم؟»
« اتفاق» داستان انسانهای سرگشتهای است که راهی برای خلاصی از سرنوشت خود نمیبینند و برای فرار از آن، چنگ به خاطرات گذشته میزنند. نادر هر بار با خودش میگوید، نمیتوانم از گذشته فرار کنم. کاش میتوانستم ذهنم را از همه اتفاقهایی که برایم افتاده خالی کنم. از حالا شروع کنم. در داستان «اتفاق» نادر پس از فراز و نشیبهای بسیار به دیدگاهی کافکایی میرسد و بهخودش میگوید، مهم نیست این جاده به کجا میرود. مهم این است که وقت آن رسیده که به «جایی دیگر» برود و بالاخره تصمیم میگیرد به ایران برگردد و به انتظار چند ساله شادی پایان بدهد. نادر پس از برگشت به ایران و پیدا کردن نیمه گمشده خود به یاد گذشته میافتد اما دلتنگ جایی و کسی نیست و زندگی در لحظه برایش معنا پیدا میکند.
داستان فرعی دیگری که در دل داستان اصلی جا داده شده داستان زری خانم مادر پوشکین است که زنی بدون گذشته است و تصوری نامفهوم و مجهول از آینده دارد. او با ورود به خانه پسرش و بر اثر همنشینی با شادی و با نقب زدن به گذشته تحولی در او ایجاد میشود و به جست و جوی اقوامش که سالها از آنها خبری ندارد میپردازد. زری خانمی که تا امروز اهل خانواده نبود تا برسد به خویشاوندان، برای سفر بار میبندد و راهی باکو میشود و مثل پرندهای که از قفس رها شده باشد برای نخستین بار افقی دیگر را میبیند.
نویسنده، در قالب یک داستان ساده، شخصیتهای مختلف را از بُعد روانشناختی مورد بررسی قرار داده است. گلی ترقی این بار برخلاف اکثر داستانهایش که به شیوه خاطرهنویسی نوشته شدهاند، دست به خلق شخصیتها زده. پرداخت شخصیتها خوب و واقعی است و توصیف حالات روحی شخصیتها انطباق زیادی با شخصیتهای واقعی در جهان دارد. با اینکه داستان ساده و در عین حال واقعگرایانه است رگههایی از طنز در آن وجود دارد که نویسنده به عمد وارد داستان کرده است، هر چند گاهی در فضاسازی دست به مبالغه زده است؛ مثل ماجرای عقد شادی یا ماجرای وارد کردن فریبا پرستار سابق بیمارستان و علی یک دست که بهنظر خواننده غیرواقعی میآید. یا فصل آخرو رفتن به شمال که درفضاسازی آن مبالغه شده است. از دیگر نقاط ضعف داستان خروج ناگهانی بیبی خدمتکار باوفای خانواده پس از ازدواج شادی و پوشکین است، بدون اینکه خواننده بفهمد چه اتفاقی برای او افتاده است.