• دو شنبه 12 آبان 1404
  • الإثْنَيْن 12 جمادی الاول 1447
  • 2025 Nov 03
یکشنبه 11 آبان 1404
کد مطلب : 266242
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/9Q9Px
+
-

خاطرات 10 سال اسارت

مرور خاطرات جانباز آزاده حسین صادقی معروف به حسین گاردی در برنامه «جان ایران» از تلویزیون همشهری

گزارش
خاطرات 10 سال اسارت

الناز عباسیان | روزنامه‌نگار 

کتاب «حسین گاردی» به قلم محمدهادی زرگری، زندگی مردی را روایت می‌کند که عضو گارد شاهنشاهی بود، در جنگ ظُفار حضور داشت و پس از پیروزی انقلاب به کمیته انقلاب اسلامی و سپس سپاه پاسداران پیوست. او که روزهای آغازین جنگ تحمیلی به اسارت درآمد، در فاجعه منا نیز به‌عنوان خادم حجاج ایرانی حاضر بود. قهرمان این کتاب، یعنی حسین صادقی معروف به حسین گاردی چندی پیش مهمان برنامه «جان ایران» بود. در ادامه بخش‌هایی از صحبت‌های این جانباز و آزاده را مرور می‌کنیم.

از ورود به گارد شاهنشاهی تا ماجرای ازدواج
حسین صادقی از خدمت سربازی، وارد گارد شاهنشاهی اما تحت‌تأثیر صحبت‌های اطرافیان پشیمان شد. او که برای استعفا راه به جایی نبرد در همان سال‌ها تصمیم به ازدواج گرفت. تشکیل خانواده او ماجرایی دارد که خودش اینطور تعریف می‌کند: «وقتی قصد ازدواج با دختر فامیل را داشتم، باید خانواده او توسط ضد‌اطلاعات ارتش تأیید می‌شد. فرایند تحقیقات بسیار سخت‌گیرانه بود؛ یعنی باید دختری را که قصد خواستگاری از او داشتیم تمام فامیل و بستگانش تا دو پشت آن‌طرف‌تر را به اداره معرفی می‌کردیم و درصورتی که آنها تأیید می‌کردند، اجازه داشتیم برای ازدواج اقدام کنیم. ضد‌اطلاعات بعد از معرفی دختر، تحقیقات را شروع می‌کرد و اگر مثلا پسردایی دختر، کتاب دکتر شریعتی  یا شهید مطهری را خوانده بود، مجوز ازدواج صادر نمی‌شد! خودمان هم حق نداشتیم بخوانیم. من هم از مدت‌ها قبل اسم و مشخصات نوه خاله پدرم و خانواده‌اش را به ضد‌اطلاعات داده بودم اما هر چه منتظر ماندم، خبری نشد. موضوع را با پدرم در میان گذاشتم و به دور از چشم گارد، نامزد کردیم.»

حامی مردم در میدان ژاله
این افسر گارد شاهنشاهی در حادثه 17شهریور سال 57حضور داشته و از برخوردش با یک گروهبان بی‌رحم اینطور تعریف می‌کند:«تازه شروع به حرکت کرده بودیم که صدای تیراندازی از سمت میدان ژاله و خیابان شهباز بلند شد و بلافاصله جمعیت زیادی که در حال فرار بودند، وارد خیابان شکوفه شدند. من مسئول این خیابان بودم. اسلحه‌دار تیم ما گروهبان بدجنسی بود. هر چه صحبت می‌کردیم که با مردم بد برخورد نکند، گوش نمی‌کرد. آن روز وقتی جمعیت در حال فرار را دید، افتاد جلوی گروه تا راه مردم را ببندد. یک خانم می‌خواست عبور کند که این مرد با اسلحه جلویش را گرفت. حالم خیلی بد شد. اصلا انگار دنیا روی سرم خراب شده بود. از خودم بدم می‌آمد. سریع خودم را به آنها رساندم و با عصبانیت جلوی این گروهبان ایستادم.»

اسارت در روزهای نخست جنگ
صادقی با پیروزی انقلاب اسلامی، وارد کمیته شد‌ و بعد از تاسیس سپاه، لباس سبز آن را به تن کرد. پیش از شروع جنگ تحمیلی در کردستان فعالیت داشت‌ و فقط چند روز پس از شروع رسمی جنگ، به‌شدت مجروح و اسیر شد. او از 10سال اسارت خود خاطراتی را تعریف می‌کند که نقطه عطف آن، صبوری حجت‌الاسلام حاج سیدعلی اکبر ابوترابی‌فرد است. خودش می‌گوید: «یک‌بار پس از آزار شدید اسرا و مجروح‌شدن حاج آقا ابوترابی، نمایندگان صلیب سرخ از اردوگاه بازدید کردند. با وجود اصرار آنان، حاجی از نگهبانان شکایتی نکرد و به عراقی‌ها گفت: «ما مسلمونیم، شما هم مسلمونید. مسلمون شکایت مسلمون رو پیش یه مسیحی نمی‌بره.»

 تغییر رفتار عربستان در منا با سخنرانی رهبر
صادقی، خادم با سابقه حجاج که در حادثه منا در سال 94حاضر بود، شرح می‌دهد که‌ ابتدا مقامات سعودی با بی‌توجهی فقط به جمع‌آوری سریع اجساد (حتی با قرار دادن آنها روی هم در کانتینر) اقدام کردند و همکاری لازم با وزیر بهداشت ایران را نداشتند. خودش می‌گوید: «وضعیت بسیار بد بود و همه مستاصل بودیم. تا اینکه با سخنرانی حضرت آقا و تهدید عربستان، وضعیت به‌طور کامل تغییر کرد و از آن لحظه، مقامات سعودی همکاری کامل را آغاز کردند.»





 

این خبر را به اشتراک بگذارید