• جمعه 28 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 9 ذی القعده 1445
  • 2024 May 17
یکشنبه 5 خرداد 1398
کد مطلب : 57010
+
-

چند کلام درباره سرقت ادبی در شعر

اشتباه حافظه یا تقلب؟

موسی علوی

شعر و شاعری دنیای خاص خودش را دارد. به واقع شعر و شاعری کار هر کسی نیست. روزگاری هوشنگ گلشیری، گفته بود که با تمرین و آموزش شاید بشود نویسنده تربیت کرد در حد و قواره خوب ولی یک شاعر خوب و عالی همینطوری تربیت نمی‌شود و شاعری، کاری سخت‌تر است. شعر را، بالاترین حد یک زبان می‌دانند؛ و بعد از آن، نثر می‌آید و محاوره و امثالهم. به همین نسبت سخت و صعب و شاذ بودنش، معمولا کپی‌ها و تقلب‌هایی هم در آن صورت می‌گیرد؛ تقلب‌هایی که گاه سر به رسوایی می‌زند و گاه، برای همیشه پنهان می‌ماند.

بوده، نبوده؟
یکی از معروف‌ترین بحث‌های سرقت ادبی، مربوط به شعر معروف «علی‌‌ ای همای رحمت» شهریار است. سال‌ها پیش مطرح شد که این شعر، قبلا با شباهت زیاد توسط شاعران دیگر سروده شده. جواد محقق در این زمینه از مفتون همدانی صحبت کرده که شعری شبیه به این، در دیوانش حضور داشته. جالب اینکه مفتون همدانی از شاعران معاصر شهریار و از دوستان او نیز بوده. البته چند تن دیگر، از شاعران دیگر و شعرهایی دیگر نیز صحبت کرده‌اند. با مطرح شدن این بحث، دیگران نیز وارد این قصه شدند. در نهایت نیز اشاره شد که این امر، نه سرقت ادبی، بلکه به استقبال یک شاعر دیگر رفتن است؛ که نوعی صنعت ادبی محسوب می‌شود. در شعر مفتون همدانی آمده است: «علی ‌ای همای وحدت تو چه مظهری خدا را / که خدا نمود زینت به تو تخت انّما را/... تو اگر ز کعبه بت‌ها به زمین نمی‌فکندی/به خدا کسی به عالم نشناختی خدا را...».

سری‌دزدی از حزین لاهیجی
یکی از دزدی‌ها و تقلب‌های بزرگ در شعر فارسی را به فردی با نام کاظم غواص مربوط می‌دانند. این سرقت ادبی، البته شکل و شمایلی عجیب داشت. ماجرا بدین منوال بود که در روزگار این فرد، از شاعر بزرگ ایرانی یعنی حزین لاهیجی، نسخه‌های چاپ شده قابل‌دسترسی وجود نداشته یا کمتر وجود داشته. کاظم غواصهم با علم به این ماجرا، اشعار این فرد را به نام خود نشر می‌داده اما با این تفاوت که به جای تخلص حزین، تخلص «غواص» را در شعر می‌نشانده. گفته‌اند که در این کار نیز تبحری خاص داشته. کار این شاعرنما یا شاعردزد به قدری بالا گرفت که حتی نیمای بزرگ نیز به دیدارش شتافت و شهریار نیز برای او شعرها سرود. حتی استاد شفیعی کدکنی نیز در روزگار جوانی از علاقه‌مندان شعر او بوده. تا اینکه همین شفیعی کدکنی و به اتفاق، در یکی از پژوهش‌های ادبی خود متوجه شعردزدی‌های اساسی و بنیادین این فرد شده و موضوع را به سمع‌و‌نظر جامعه ادبی ایران رساند و این پرونده نیز برای همیشه بسته شد. جالب اینکه شفیعی کدکنی اشاره می‌کند شعردزد محترم، برای توجیه کار خود اشاره کرده بود که من حزین را در خواب دیده‌ام. به من گفته سخت گمنام هستم و تو که مردی اهل طریق و سلوک و... هستی، شعرها را به نام خود نشر بده و وقتی معروف شدی، برو و اقرار کن که اینها از آن حزین لاهیجی بوده!

مولانا، سنایی و چند علامت‌تعجب بزرگ
از معروف‌ترین کتاب‌های آموزش شعر و شاعری، کتاب «چهارمقاله» نظامی عروضی است. در این کتاب آمده که شاعری اگر می‌خواهد به بزرگی رسد، باید که 20هزار بیت شعر از گذشتگان حفظ داشته باشد و 10هزار بیت از متأخران. مدام هم باید دیوان شاعران را بخواند. گروهی می‌گویند با چنین توصیه‌ای، طبیعی است که گاهی در قلم شاعران گذشته، از شعرهایی که در ناخودآگاه داشته‌اند نیز چیزی بیرون بیاید. مولانا غزلی معروف دارد با این مطلع که «معشوقه بسامان شد، تا باد چنین بادا/ کفرش همه ایمان شد، تا باد چنین بادا.» حتما این شعر را به یاد دارید؛ خیلی معروف است، چرا که علیرضا عصار هم روزگاری آن را خوانده بود و حسابی به گوش مردم می‌رسید. بد نیست بدانید که سنایی غزنوی، شاعر بزرگ ایرانی نیز، شعری دارد با این مطلع که «معشوقه بسامان شد، تا باد چنین باد/ کفرش همه ایمان شد، تا باد چنین باد.» خود مولانا به این اقرار می‌کند که به‌شدت تحت‌تأثیر سنایی بوده است و گروهی معتقدند که شاید این سهو زبانی و شعری، از حضور اشعار سنایی در حافظه مولانا ناشی شده باشد؛ آنگاه که در اوقات بی‌خودی شاعری می‌کرده است. 

این خبر را به اشتراک بگذارید