با عزت نفس ورزشکارانمان چه کردهایم؟
به بهانه تحصن تعدادی از ورزشکاران مقابل ساختمان وزارت ورزش
هیوا یوسفی
صبح تا شب درباره فضایل اخلاقی شعار میدهیم. در تلویزیون و روزنامه و مدرسه و اینجا و آنجا. 50سال است در سالروز تولد و سالمرگ تختی که مجسمه اخلاق در ورزش ایران بود، ملت را جمع میکنیم و حرفهای قشنگقشنگ میزنیم. خاطراتش را مرور میکنیم که چقدر عزتنفس داشت و چقدر مواظب بود که عزتنفسش را با زر و زور تاخت نزند.
نتیجه همه آن شعارها، همه کمیتهها و معاونتهای فرهنگی در فلان فدراسیون و بهمان وزارتخانه، کلاسهای پرورشی مدرسه، برنامههای بیشمار رادیو و تلویزیون که به خیال خودشان دارند ترویج اخلاقمداری میکنند، تریبونهای رسمی و غیررسمی، همه و همه، همین عکسی است که دیروز عکاسها از ورزشکاران معلول و جانباز جلوی ساختمان وزارت ورزش گرفتند؛ با پلاکاردهایی در دستشان که سکههای ما را چرا نمیدهید.
در میان متحصنین از همه سرشناستر مرتضی مهرزاد بود، ستاره تیم والیبال نشسته که 2متر و چهل و خردهای قد دارد و بلندقدترین مرد ایران است.
مرتضی آنطور که خودش و خانوادهاش در چند مصاحبه پراکنده گفتهاند، تا قبل از سال1391 خانهنشین بوده. بهخاطر مریضیاش خجالت میکشیده از خانهشان در یکی از روستاهای اطراف چالوس بیرون بیاید. فدراسیون ورزشهای جانبازان و معلولان فراخوان میدهد و خدا درهای جهانی متفاوت را به روی او باز میکند. با فاصله کمی وارد یک تیم باشگاهی در لیگ والیبال نشسته میشود و بعد هم سر از تیم ملی درمیآورد.
در پارالمپیک ریو، بازیهای آسیایی جاکارتا و مسابقات جهانی هلند قهرمان شد. طبق آییننامه، او برای مدال پارالمپیک ریو 150سکه طلا گرفت. ورزشکاران جانباز و معلولی که در اردوی بازیهای آسیایی بودند، آنطور که یکی از نزدیکان به کمیته پارالمپیک میگوید، بین 4 تا 9میلیون تومان حقوق ماهانه میگرفتهاند. اینها جدا از پولی بوده که اسپانسر قرار بوده به آنها بدهد.
در دنیای جدید مرتضی مهرزاد هیچچیزی شبیه گذشته نیست. پس طبیعی است اگر فکر کنیم او از زندگی جدیدش و شرایط متفاوتی که پیدا کرده، راضی باشد. اما تحصن دیروز نشان داد راضی نیست. میگوید برای بازیهای آسیایی قرار بوده 80سکه بگیرد اما حالا وزارت ورزش، بیپولی مملکت و مشکلات ناشی از تحریم را بهانه کرده و میگوید سکهها را به قیمت روز (نزدیک به 2میلیون تومان) حساب میکند.
نهتنها مرتضی مهرزاد که بسیاری از قهرمانان دیگر هم راضی نیستند. تقریبا روزی نیست که سایتهای خبری یا برنامههای تلویزیونی، گلایه یک قهرمان ورزشی را تیتر نکنند. توضیح اینکه شرایط کشور بحرانی است، اینکه وقتی بسیاری از رشتههای ورزشی تماشاگر ندارند، طبیعی است اسپانسر و پول کافی هم نداشته باشند، هیچکدامشان را قانع نمیکند. میگویند دولت به ما قول داده پس باید سر قولش بماند. بودجه ورزش نصف شده؟ مشکل ما نیست. کشور بحران اقتصادی دارد و بیکاری زیاد شده؟ مشکل ما نیست. حتی در بسیاری از کشورهای توسعهیافته هم دولتها به ورزشکاران رشتههای مهجور پاداش قهرمانی نمیدهند، با این استدلال که بزرگترین پاداش پوشیدن لباس تیم ملی است؟ اینها هم به ما ربط ندارد!
واقعیت ورزش ایران و قهرمانانش به همین دردناکی است. کاری کردهاند که ورزشکاری که در شعار تختی را الگوی خودش میداند، بیتوجه به مشکلات مملکت، تحصن میکند و پاداشش را میخواهد. کاری کردهاند که قهرمان ما -از هر رشتهای که باشد- سخت بتواند 4جمله مصاحبه کند بدون آنکه از مشکلات مالی بنالد و دستمزد عقبافتادهاش را طلب کند.
این نتیجه سالها مدیریت افراد بیکفایت بر ورزش ایران است. کسانی که به ورزشکاران مملکت چیزی یاد ندادند؛ جز اینکه مدال بیاور و سکه بگیر.