نگار حسینخانی
دست دوستش را میگیرد و به زور از میان جمعیت بیرون میکشد. صدای چند نفر درمیآید و شال یکی روی شانههایش میافتد. اینجا متروی هفتتیر است؛ یکی از ایستگاههای پر ازدحام مترو که زندگی را برای مسافرانش دشوار کرده است. کافی است مسیر روزانهتان یکی از همین ایستگاههای شلوغ باشد تا پس از مدتی عطای مترو سواری را به لقایش ببخشید. مثلا ایستگاه دروازه دولت که باید پس از گذر از ردیف دستفروشان روی سکو که به خط ایستادهاند و راسته لباس زیر و لوازم آرایش تشکیل دادهاند از خیل جمعیتی که پیاده میشوند مثل قزلآلا به سمت مخالف شنا کنید و کتفهایتان دیگر از آن خودتان نباشد. بعد خود را به داخل واگن بیندازید و دوباره به آنچه بر تن کردهاید نظاره کنید شاید دیگر به همان شکلی که داخل مترو شده بودید نباشید و شاید هیچگاه با آن لباسها به آن لحظه پیش از سوار شدن برنگردید. اما مسافرت و گذران زندگی روزمره در کدام ایستگاهها دشوارتر است؟
ایستگاه امامخمینی(ره)
میگویند پرازدحامترین ایستگاه مترو، ایستگاه امام خمینی است که روزانه بیش از نیم میلیون مسافر در آن تردد دارند. در این ایستگاه، مسافران از آنچه فکر میکنید به شما نزدیکترند. در نزدیکترین حالت بهصورتتان نفس میکشند و صدای نفسهای به شماره افتادهشان را میشنوید. گاهی تکسرفه یک نفر روزتان را به هم میریزد و تا شب حس سرماخوردگی رهایتان نمیکند. گرما بوی تنها را در هوای واگن آزاد میکند و سرما بوها را روی لباسها میچسباند تا خیالتان راحت باشد به این زودیها از این بو رها نخواهید شد. این ایستگاه اما یکی از ایستگاههای مهم و رابط چند خط قطار داخل شهری است که در قدیمیترین نقطه این شهر و در جوار بازار همچنان سیل جمعیت را در هر چند دقیقه پر، خالی و بین دیگر خطوط تقسیم میکند. شاید مهمترین حس این ایستگاه این باشد که بافت قدیم تهران همچنان در دل خود از جنبش خالی نشده است.
ایستگاه پانزده خرداد
اینجا ایستگاه پانزده خرداد است؛ از شلوغترین خطوط متروی داخل شهری و متصلترین ایستگاه به بازار تهران. صدای ما را از زیر حجم وسایل خرید شدهای میشنوید که روی سرها به داخل واگن هدایت شده تا صاحبشان مسافر این قطار باشد. هر مسافر در این ایستگاه حداقل جای چند نفر را اشغال میکند و مانع از رفتوآمد درست به واگن میشود. اینجا ایستگاه تازه عروسان است که آمدهاند رخت بخت خود را بخرند و به امید ارزانها راهشان را از دورترها به این نقطه کشاندهاند. مسافران ثابت این ایستگاه حتما چندبار از این ازدحام آدم و وسیله آسیب دیدهاند. آنهایی که تا امروز نیز پایشان به این ایستگاه باز نشده سعی کنند زمان خریدهای مفرح که به پایان رسید، با وسیله نقلیه دیگری عازم خانه شوند. پانزدهخرداد، ایستگاه «سردرگمهای کجا بروم است» که همیشه جلوی پای مسافران دیگر دور خود میچرخند تا درها بسته میشود، قطار میرود و مجبورند منتظر قطارهای بعد بمانند.
ایستگاه صادقیه
صادقیه ایستگاه نفس تازه کردن برای مسافرانی است که هنوز باید بروند حتی اگر قطارهای داخل شهری به ایستگاه پایانی رسیده باشند و به پارکینگ منتقل شوند. این ایستگاه مخصوص مسافران کرج است و همیشه شلوغ، پرازدحام، دعوا و سوتها و دادهای جمعی؛ ایستگاهی که مسافران فوتبالدوستش را به ورزشگاه میرساند و باقی را گاهی چند متر با خود میکشاند تا در باز کند؛ با ایستگاه دستهای شکسته و پاشنههای فرو رفته بین خط و قطار؛ ایستگاه دستفروشان. بین شهری که حسابی فرصت دارند در واگنها غلت بخورند و بالا و پایین بروند. ایستگاه صادقیه همانجاست که مردانش روی سکوها و در گوشهای میتوانند سیگار بکشند و راهبان را با هویی صدا کنند که در بگشاید تا قطار شهری دیگری نرسیده تا بتوانند صندلی پیدا کنند و خود را روی آن جای دهند. تنها ایستگاهی که به قطارهای سریعش شهره است. ایستگاه موعود تهرانیها و ابتدای راه کرجیها. ایستگاه سختجانی که از ابتدا بوده و هنوز نفس میکشد. اما ایستگاههای دشوار برای زندگی روزمره به همینجا ختم نمیشود. مثلا میشود از ایستگاه تجریش نوشت که هر چه بروید تمام نمیشود یا ارم سبز که کش میآید و پیادهروی طولانی دارد و در نهایت به قطارهای مملو از مسافری میرسد که جای مسافر جدید ندارد. ماجرای ایستگاههای دشوار به همینجا ختم نمیشود. هنوز هست. مترو در کنار راحتیهایش آزمون سختی است از رسیدن.
یکشنبه 22 اردیبهشت 1398
کد مطلب :
55661
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved