رفاه یا جانکاه
فرهاد غریب/ زمینشناس
رفاه، واژهای پرکاربرد در زبان ماست. با این حال به خصوص در سالهای اخیر به نظر میرسد تعاریف متفاوتی از آن – گاهی هم متناقض – در دست است. مثلا تصور بفرمایید یکی از ماها بخشی از جنگل، شالیزار، مرتع و ... را تغییر کاربری میدهد و تبدیل به ویلا میکند. آن هم برای اینکه چند روز از سال در آنجا به سر ببرد و در رفاه باشد. حالا این سوال پیش میآید که این چگونه رفاهی است که موجب از بین رفتن طبیعت و نابودی منابع طبیعی میشود. اگر قرار باشد همه آدمها از چنین رفاهی برخوردار شوند، دیگر باید با سبزه و درخت در خواب ملاقات کنیم.
چند وقت پیش دوستی درباره دورریزها تحقیق کرده بود. در بخشی از تحقیقات مکتوبش آمده است که میزان دورریز مواد غذایی در محلههای مرفهنشین بیشتر از بقیه محلههاست. خواننده و شنونده این جملات با خود میاندیشد چه رابطهای میان رفاه و تبدیل مواد غذایی – که تعداد قابلتوجهی از افراد جامعه ما دسترسی کامل و راحتی به آن ندارند – به دورریز و پسماند برقرار است. به نظر میرسد یکی از نیازهای جدی جامعه ما بازتعریف واژه رفاه است. بازتعریف و رسیدن به تعریف تازهای که مفهوم واقعی رفاه را برساند؛ تعریفی که براساس آن ضرررسانیدن به جمع و جامعه، رفاه تلقی نشود و ظلم و ستم به موجودات الهی، نام واقعی خود را داشته باشد؛ چراکه خشکاندن درخت و بیاستفادهکردن غذا هرچه که باشد، از مظاهر رفاه نیست. چنین کاری بیشتر میتواند خیانت به نسلهای آینده، خودخواهی، بیعقلی و دورافتادن از مسیر وجدان و انسانیت باشد.