• شنبه 26 مهر 1404
  • السَّبْت 25 ربیع الثانی 1447
  • 2025 Oct 18
چهار شنبه 4 بهمن 1396
کد مطلب : 5100
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/g5Or
+
-

واکنش‌های مجازی به اتفاق‌های واقعی

واکنش‌های مجازی به اتفاق‌های واقعی

 

می‌گویند هر معلولی، علتی دارد و هیچ پدیده‌ای بدون علت نیست؛ به همین نسبت باید گفت هر اتفاقی، در فضای مجازی واکنشی دارد؛ واکنشی که گاه از خود کنش و اتفاق، پررنگ‌تر می‌شود؛ به همین دلیل موضوع این هفته را اختصاص داده‌ایم به واکنش‌های [فضای] مجازی به اتفاق‌های [دنیای] واقعی.

 

 

تشکر سلبریتی‌ها و غیرسلبریتی‌ها از وزیر ارتباطات

زندگی نوین با ادبیات کهن

علی مرسلی:

 

چند سال پیش تلگرام نبود. چندین سال پیش فیسبوک، اینستاگرام و حتی اینترنت و پیامک هم نبود. شاید بعضی‌ها فکر کنند آن‌وقت‌ها وقتی ساختمانی فرومی‌ریخت، کشتی‌ای آتش می‌گرفت و غرق می‌شد یا زلزله‌ای می‌آمد، مردم چون نمی‌توانستند عکس پروفایل‌شان را عوض کنند از غمباد دق می‌کردند یا سر به بیابان می‌گذاشتند یا اینکه اصلا برای کمک به حادثه‌دیدگان اقدام عملی می‌کردند ولی متأسفانه یا خوشبختانه این‌طور نبوده است. پس قدیم‌ها که بیو و عکس پروفایل نبود مردم چطور غمگین می‌شدند یا لااقل در ظاهر نشان می‌دادند که غمگین هستند؟

حکیم عمر خیام که از اول، تکلیفش با خودش مشخص بوده و خودش هم گفته: می خور! مخور اندوه که فرمود حکیم / غم‌های جهان چو زهر و تریاقش، می

فردوسی هم البته تزی که می‌دهد دست‌کمی از خیام ندارد:

بدین شادمانی کنون می خوریم / به می، جان اندوه را بشکریم

برای فهم درست اشعار بالا، این توضیح ضروری به نظر می‌رسد که در اشعار 99درصد شعرا منظور از می‌ (همان‌طور که در کتب درسی هم خوانده‌ایم) می ‌آسمانی یا حداکثر، الکل با مصرف طبی جهت استعمال خارجی‌است!

خوب است گاهی به این سؤال فکر کنیم که «اگر نصف مردم دنیا زیر آوار بمانند، آیا ما وظیفه‌داریم که حتما واکنش مجازی داشته باشیم یا اینکه می‌توانیم بعضا اندوه، غم و نگرانی را برای دل خودمان نگه‌داریم و کسی از ما انتظار ندارد که حتما در این موارد نظری (آن هم کپی یا عاریتی) ابراز کنیم؟». حتی شاید از یک هنرپیشه، ورزشکار، خواننده و... هم انتظار نرود که در مورد همه‌چیز نظری داشته باشد و آن را به هر شکل و قیمتی در شبکه‌های مجازی منتشر کند.

خاقانی ـ شاعر قرن ششم ـ از آنجا که نمی‌توانسته در گروه‌های تلگرامی، اندوه و غصه خود را ارسال کند، تصمیم می‌گیرد که کلا با غم دوست شود: ما به غم خوکرده‌ایم ‌ای دوست ما را غم فرست / تحفه‌ای کز غم فرستی نزد ما، هر دم فرست

البته امروزه به این حالت آقای خاقانی، بیماری افسردگی می‌گویند! برنامه‌ریزان باتدبیر ما هم امروز دیگر متوجه عواقب وخیم فیلترینگ شده‌اند. فقط یک لحظه تصور کنید که مثلاً در جریان غرق‌شدن کشتی، سلبریتی‌ها و آدم‌های عادی مملکت نمی‌توانستند تصویر پروفایل عوض کنند یا تسلیت مجازی بگویند؛ تصورش هم وحشتناک است! حتی ممکن بود به پیشنهاد شعرای قدیم خدای‌ناکرده از اندوهی چنین ژرف دست به خودکشی هم بزنند:

باز خود را سرنگون از کوه او/ می‌فکندی از غم و اندوه او (مولانا)

ما خیلی خوش‌شانس هستیم که در دوران واکنش صرفا مجازی، عوض‌کردن عکس پروفایل و پیام تسلیت در گروه‌ها و کانال‌ها به ‌سر می‌بریم والّا به سبک بعضی قدما ـ زبانم لال ـ چه‌بسا الکلی و تریاقی شده بودیم یا افسردگی گرفته بودیم و حتی خودمان را از کوه پرت کرده بودیم پایین. بنابراین وزیر ارتباطات عزیز مچکریم!

 

 

مردد روی گزینه دال

از سیر تا پیاز «شهروند- خبرنگار»

مهناز محمدی:

 

وقتی گوشی‌ها می‌توانند این‌قدر قشنگ عکس و فیلم بگیرند، وقتی می‌توان در هر سوراخی سرک کشید، وقتی می‌توان با صدای جداً جدی توضیح داد که چی شده و چی نشده، اسم خودشان را می‌گذارند «شهروند ـ خبرنگار». حالا اینکه اصلا شهروند ـ خبرنگار در اصل چه معنی‌ای می‌دهد احتمالا خیلی برایشان مهم نیست. پس شما فعلا به این چند سؤال، جواب «دال» بدهید تا متوجه شوید.

 

1- در این سال‌ها ترکیب شهروند- خبرنگار را زیاد شنیده‌ایم؛ این شخص، دقیقا کیست؟

 

الف) خبرنگاری که تخصص‌اش گزارش‌گرفتن از فروشگاه‌ شهروند است.

ب)‌ کسی‌است که تا دیروز خبرنگار بوده ولی به دلیل تخته‌شدن در روزنامه‌اش حالا تبدیل به یک شهروند بی‌پول شده است.

ج) خبرنگاری‌است که درآمدش خوب است و می‌تواند به‌ عنوان یک شهروند، با پول به زندگی خودش ادامه بدهد.

د) کسی‌است که حافظه موبایلش زیاد است و از همه‌چیز فیلم می‌گیرد.

 

2- وقتی ساختمان بزرگی آتش می‌گیرد، وظیفه ما به‌عنوان یک شهروند ـ خبرنگار چیست؟

 

الف) از پسرعمویمان کارت خبرنگاری‌اش را قرض بگیریم و به دل حادثه برویم.

ب) کمپین «هموطن پاشو آب بیار» راه بیندازیم و جماعت را به محل آتش‌سوزی دعوت کنیم.

ج) نفری یک سطل آب برداریم، بدوبدو به محل حادثه برویم و آتش‌نشان‌ها را قسم بدهیم که به چیزی دست نزنند.

د) با رفتن روی یک بلندی، جوری که نصف صورتمان در کادر باشد، از آتش‌سوزی فیلم‌ بگیریم.

 

3- در حادثه سانچی که امکان حضور در محل حادثه به‌دلیل دوربودن راه و دیرصادرشدن ویزا وجود نداشت، چطور می‌توانستیم شهروند ـ خبرنگاری خود را ثابت کنیم؟

 

الف) بگوییم از یک منبع آگاه که خواست اسمش فاش نشود شنیده‌ایم که کشتی می‌خواسته برود یک‌ور دیگر و یک عالم لایک دریافت کنیم.

ب) چون این حادثه نزدیک چین اتفاق افتاده، خرید کالای چینی را تحریم کنیم.

ج) به دلیل عدم‌موفقیت در ربط‌دادن این حادثه به پدیده هارپ، فعلا به جای عکس پروفایل‌مان، یک علامت سؤال بگذاریم تا یک شایعه داغ از راه برسد.

د)‌ تصاویر غمگینی را از جنگ جهانی اول گرفته تا زلزله کرمانشاه پیدا کنیم و به کشتی سانچی ربط بدهیم.

 

4- به‌نظر شما دغدغه یک شهروند ـ خبرنگار چه باید باشد؟

 

الف) فیلم‌گرفتن بدون اجازه از مردم و منتشرکردن در فضای مجازی

ب) فیلم‌گرفتن از مشکلات مردم و اینکه آخر ویدئو با صدای بچگانه بگوییم: «اینجا همه‌‌چی درهمه»

ج) دشنام‌شنیدن به جای خبرنگاران رسمی

د) نساختن شایعه و خودداری از بازنشر آن

 

 

کی می‌دونه مث چی می‌مونه؟

گوجه‌ها همه‌جا هستن

عباس تربن:

 

می‌دانید که «واکنش آدم‌ها نسبت به اتفاق‌های واقعی در فضای مجازی» مثل چی می‌ماند؟ مثل گوجه‌های همیشه‌ حاضر در کنار کوبیده یا جوجه. شما در سفارش غذا به رستوران صرفا می‌گویید: «یک پرس جوجه» یا «یک پرس کباب برگ» اما گوجه‌ها وظیفه خود می‌دانند در خیلی از غذاها حضور داشته باشند؛ مثل خیلی‌ها که منتظر عروسی‌ای، تولدی، چیزی هستند که به بهانه‌اش حضور خود را با صدای بلند تحمیل و اعلام کنند؛ آن‌قدر بلند که از یک‌جاهای مجلس به بعد، دیگر صدای صاحب مجلس شنیده نمی‌شود! آدم‌ها هم خیلی‌هایشان معمولا خود را موظف می‌دانند که در صفحه مثلا اینستاگرام‌شان به شکل‌های مختلف (از تغییر عکس پروفایل گرفته تا بازنشر متون سوزناک و همدردی‌های بی‌زحمت تصنعی مشمایی) به هر اتفاق و نااتفاقی واکنش نشان دهند. دسته‌ای البته جزو چهره‌های معروف و به‌اصطلاح سلبریتی‌ها هستند که مردم کلا نگاهشان به آنهاست و حسابشان احتمالا جداست؛ مثلا همین همکار فرهیخته‌مان در مؤسسه همشهری، فرهاد حسن‌زاده که تازگی‌ها به‌جمع 5نامزد نهایی جایزه هانس کریستین اندرسن 2018 هم راه پیدا کرده واکنش‌اش احتمال دارد توجه آدم‌های به‌خصوص فرهنگی و ادبی را جلب کند، رفتارشان را در جهت خوب تغییر دهد و حتی همراهی‌شان را در امور خیریه موجب شود؛ مثل کار ارزشمندی که جواد خیابانی یا علی دایی در جریان زلزله کرمانشاه کردند. البته ما آن‌بخش از صحبت‌های دایی خطاب به خبرنگاران را در مسابقات ورزشی مثل «متأسفم که امثال شما به‌عنوان خبرنگار می‌یای می‌شینی اینجا» یا «تو اصلا تو اون حد و عددی نیستی که بخوای اینجا شروع بکنی این حرف‌ها رو زدن!» جزو کارهای کمترارزشمندش می‌دانیم. اما بعضی‌ها فوتبالیست نیستند؛ بازیگر، مدل یا حتی شاعر هم نیستند که این‌روزها همه هستند و فکر می‌کنند مخاطب میلیونی هم دارند. دلیل اصرار این دسته بر واکنش‌نشان‌دادن به اتفاقات ریز و درشت، قفلی‌است که بشر هنوز موفق به یافتن کلیدش نشده است. تا پیداشدن کلید، خوب است گوجه‌ها به این نکته توجه داشته باشند که ما قدردان حضورشان در پرس‌های غذا هستیم اما لطف کنند فاصله ایمنی‌شان را با اصل غذا حفظ کنند و ترجیحا همان بغل باقی بمانند که حسابشان با کباب و جوجه، خیلی هم قاطی نشود.

 

 

گفت‌وگوهای مجازی واقعا مجازی

آآآی «دانای کل»های خبرتکذیب‌کن!

پگاه شفتی:

 

«توجه! توجه! لطفا به این آدرس بروید و این پتیشن [(دادخواست)] را امضا کنید. اگر تعداد امضاها به یک‌میلیون برسد دولت آمریکا به ناسا دستور می‌دهد که پروژه خشکسالی ایران را متوقف کنند.»

ـ سلام! این خبر نادرست است و خشکسالی، محصول گرمایش زمین است نه ناسا؛ لطفا پاک کنید و بیش از این پخش نکنید.

+ نخیر! پسرعموی شوهرخواهرم تو ناسا کار می‌کنه؛ اون گفته بهمون. شما هم که یه چیزی‌و نمی‌دونی الکی تریپ دانای‌کل تکذیب‌کن برندار!

 

«آیا می‌دانستید سانچی در راه کره شمالی بود و هدف حمله موشکی آمریکا قرار گرفت؟»

ـ می‌خواست بره کره‌شمالی چی‌کار؟

+ اسرار ازل را نه تو دانی و نه من؟

ـ پس از کجا می‌دونی رفته کره‌شمالی؟

+ دلایل زیادی دارم؛ اگه دوست داشتی بیا دایرکت (پیام خصوصی) تا بهت بگم!

 

«یه خبر توپ دارم راجع به استعفای کی‌روش؛ تا چند دقیقه دیگه می‌یاد رو خبرگزاری‌ها.»

ـ کی‌روش که الان تو شبکه3 گفت‌وگوی زنده داشت!

+ اتفاقا کارگردان اون برنامه، نوه‌عمه منه؛ خودش بهم گفت.

 

«محققان بی‌طرف ثابت کرده‌اند که امواج پارازیت ماهواره باعث تخلیه الکتریکی ذرات مه در ابرها می‌شود و از تشکیل یک ابر فوق‌اشباع مناسب جلوگیری می‌کند. در کشورهای همسایه ایران که امواج پارازیت ندارند، امسال بیش از 50سانتی‌متر باران باریده است. لطفا منتشر کنید.» کسی عاشق چشم‌وابروی پارازیت نیست و همه می‌دانیم پارازیت، کارش آسیب‌زدن است اما درباره این خبر فقط می‌توان گفت: همه شایعه‌های پیش از تو سو‌ءتفاهم بود! نظرتان را جلب می‌کنم به توییت کاربر محمدرضا در این رابطه: آخه این دری‌وری‌ها چیه شایعه می‌کنید؟ مگه قدرت امواج الکترومغناطیسی چقدره؟ بعد در کل ایران منتشر می‌شه؟ ابرها فقط در ایران نباریدند؟

فاجعه اصلی اینجاست که کلی آدم معقول شروع کرده‌اند به باور اخبار جعلی.

 

«درگذشت یک خواننده لس‌آنجلسی»

اوا! ما دیشب کنسرتش بودیم. دیشبم معلوم بود حالش خوب نیس؛ همه‌ش نشسته اجرا می‌کرد! روحش شاد!

مرحوم قر تو کمرش فراوون بود. یادش گرامی!

تکذیب شد! آقا، جون هرکی دوس دارین، راجع به مرگ، شایعه درست نکنین؛ اون آدم کلی فامیل و آشنا این‌ور اون‌ور داره؛ جون‌به‌لبشون می‌کنین!

 

این بود چکیده‌ای از تازه‌ترین شایعات و واکنش‌های فضای مجازی

 

این خبر را به اشتراک بگذارید