خشت خشت بنای تابآوری
شکوفه موسوی ـ روانپزشک
وقتی راجع به تابآوری فکر میکنیم، شاید الگوهایی به خاطرمان میآید، بسیار دور دست، آن قدر دور که انگار خواسته باشیم به ستارهای در کهکشان نگاه کنیم و از همان اول به فکرمان برسد که هرگز نمیتوانیم چون آنان شویم؛ فوق ستارههای ورزش و هنر، کارآفرینان موفق، دانشمندان ممتاز، یا کسانی که با وجود شرایط سخت خانوادگی و محرومیت اجتماعی، موفقیتهایی چشمگیر داشتهاند یا معلولان جسمی که در کار روزانه و ورزش درخشیدهاند، اطلاع از سرگذشت آنان هم میتواند انگیزهبخش و راهنما باشد و هم دلسردکننده از این بابت که هیچگاه در خود این توان را نمییابیم که مانند آنان شویم.
اما تابآوری را هر روز میتوان در زندگی دید، نه با فاصله کهکشانی، بلکه به قدر یک دقت دید و یک تامل و درنگ.علاوه براین همیشه افرادی را می بینیم که در ناملایمات کوچک و بزرگ زندگی ، به پیش می روند، نه با تحمل کردنی منفعلانه بلکه با رویارویی فعالانه .
کودکی که در مدرسه، دوری را تاب میآورد، دانشآموزی که درسش خوب نیست و سرزنش را تاب میآورد یا لکنت دارد و موقع حرف زدن فشار دیگران را تاب میآورد، معلمی که سالیان سال، آموزش صدها دانشآموز را تاب میآورد، پرستاری که روز و شب درد و بیماری دیگری را تاب میآورد، نوجوانی که رابطه عاطفیاش به بن بست خورده و ناکامی را تاب میآورد، سوگواری که جریان دردناک زندگی را تاب میآورد و...
با این دیدگاه، تابآوری متعلق به تمام انسانها در طول تاریخ است و نه فقط فوق ستارهای دور از دسترس. هر کس به سهم خود حتی هدیهای به قدر پای ملخی، میتواند در این بارگاه پرشکوه سلیمانی، سهم خود را ادا کند.