مفاهیم اساطیری در هنرهای روایی
محمدعلی علومی/ نویسنده و اسطورهشناس
در عصر جدید با رواج علم و تکنولوژی و اطلاع بشر از بسیاری رمز و رازهای طبیعت و پیشرفت او در علوم و فنون مختلف باز هم اساطیر که به نوعی ریشه در برداشت داستانی از وقایع داشتند از افکار و زندگی انسانها جدا نشدند.
به عبارتی موضوعاتی براساس اساطیر و مفاهیم اساطیری منتهی در قالب و فضای جدید مطرح شد. موضوعاتی که ساختار اساسی اساطیر و شاکله کلی آنها را که همان نبرد خیر و شر بود با خود به همراه داشت. فرانک اشتاین، شخصیتی بود که نماد شر به حساب میآید و تفاوتش با اشرار اساطیری، مطرح شدنش در روزگار معاصر است. همچنین دکتر جکیل و مستر هاید. به همان میزان که این شخصیتها از نمادهای قدیمی شر در اسطورههای قدیم فاصله زمانی داشتند، سلاحهایشان هم با سلاحهای آن روزگار فرق میکرد. به جای اینکه آتش از دهانشان برآید یا نگاه سوزنده آنها چیزی یا کسی را بسوزاند، به سلاح خطرناکتری مسلح بودند. کسانی که با سوءاستفاده از دانش بشری میتوانستند تصمیمات شوم خود را به اجرا درآورند.
از این رو در لایههای زیرین چنین آثار ترس از تکنولوژی نیز ملموس و قابل مشاهده بود. جذابیت موضوع و ظرفیت لازم برای شاخ و برگ دادن موجب شد موضوع دانشمندان شرور به دستمایه بسیاری از فیلمها تبدیل شود. در واقع فرد مسلح به دانش خطرناک در این فیلمها معادل اهریمن در اسطورههای کهن بود. چنین آثاری بیش از همه به درد کشوری مانند آمریکا میخورد. کشوری که تاریخ و گذشتهای پشت سر نداشت و متشکل از ملیتهای مختلف بود و از این رهگذر میتوانست یا دستکم میخواست اسطورهسازی کند. آدمهای به ظاهر عادی با زندگی و کار معمولی مثلا کارمند یا دانشجو به مدد جلوههای ویژه مهارتهای فوقبشری مییافتند و ماجراهایی را رقم میزدند که جای خالی تاریخ و سرگذشتهای پیشینیان را برای آمریکاییها پر کند. در واقع با لباس نو به تن اسطوره پوشاندن، دست به نوعی تاریخسازی زده بودند که با وجود همه تلاشها همچنان سطحی و فاقد شاخصههای لازم برای پیوند با تفکر و اندیشه بود.