شهرهای جدید بدون نظام اجتماعی
عباس آخوندی/ وزیر سابق راه و شهرسازی
شهرهای جدید را از 3منظر میتوان مورد بررسی قرار داد؛ رویکرد اجتماعی، رویکرد اقتصادی و رویکرد حملونقلی.
در شهرهای جدید بیشتر رویکردها کالبدی و ساخت مسکن بودهاست بدون توجه به سازمانهای اجتماعی که هر شهر نیازمند تشکیل آن است. شهرهای جدید سازمان اجتماعی ندارند. به این معنا که نظام جامعی در آن تشکیل نشدهاست و این شهرها نیازمند شکلگیری یک نظام اجتماعی مناسب و درهمتنیده است. ساخت فضاهایی مانند مسجد بهتنهایی کافی نیست بلکه این شهرها نیازمند روابطی هستند که ساختار مسجد در هر نظام اجتماعی ایفا میکند.
حتی مدرسه در آنها باید بهصورت شهرمدرسه شکل گیرد تا بتواند بافت اجتماعی مستحکم و قویای را شکل دهد. وجود مدرسه، درمانگاه، مسجد و شبکه اجتماعی در کنار واحدهای مسکونی مهم است، قطعا زندهبودن شهر برای شهروندانی که در آن زندگی میکنند، اهمیت دارد؛ ویژگیای که برای رسیدن به آن گسترش فضای سبز ضروری است. بدونشک ایرانیها برای زندگی به فضایی خاص نیاز دارند تا در آن خوشحال بوده و آرامش داشته باشند، آنها در هر فضایی نمیتوانند زندگی کنند. در این شهرها باید با تکیه بر روند پیادهمحوری و تشکیل فضاهای شهری، فضاهای تازهای ایجاد کرد. بیتوجهی به نظام اجتماعی در این شهرها باعث شدهاست تا بافت اجتماعی آنها از هم گسسته باشد و آنگونه که باید مفهوم شهر در آنها ایجاد نشود. برای تشکیل شهرها چیزهای زیادی پیشبینی شدهاست، اما به شکلگیری نظام اجتماعی در آن توجه کافی نشدهاست.
از منظر حملونقل نیز شهرهای جدید باید مورد بازنگری قرار گیرند. برای شهرهای جدید حملونقل پیشبینی شدهاست، اما به میزان حملونقل در شهرهای جدید کمتر توجه شدهاست. نگاه بر این است که رابطه شهرهای جدید با شهرهای مادر باید متکی بر حملونقل ریلی باشد، چراکه حملونقل ریلی علاوه بر ویژگی انبوهبر، به لحاظ زیستمحیطی حملونقل پاکی است و پیش از آنکه شهرهای جدید احداث شود یا همزمان با ساخت شهرهای جدید، میبایست حملونقل ریلی میان شهرهای جدید با شهر مادر نیز طراحی و ساخته میشد. دیدگاه بر این است که با چنین رویکردی شهرها میتوانند زمینه مناسبی برای تردد شهروندان داشته باشند. قطعا درصورت وجود سیستم حملونقلی مناسب بین شهرها دیگر نیازی بهوجود شهرهای متمرکز مانند تهران و مشهد و امثال آن نیست و جمعیت بهراحتی توزیع میشود. شکلگیری یک نظام یکپارچه حملونقل میان شهرهای مادر و شهرهای جدید که اصلیترین مأموریتش ارتقای کیفیت زندگی و سکونت است، بدونشک با شهرنشینی اهداف مشترکی پیدا میکند.
نگاه سوم هم متکی بر اشتغال است. ساکنان شهرهای جدید باید نزدیکترین فاصله را به فضاهای اشتغال داشته باشند. اینکه به لحاظ اشتغال شهروندان شهرهای جدید به شهرهای مادر وابسته باشند، لزوما کار درستی نیست. امکان اشتغال شهروندان در شهرهای جدید باید فراهم شود. شهرهای جدید باید در کنار کانونهای اشتغال ایجاد شود تا امکان توسعه اشتغال را داشته باشد.
متأسفانه احداث شهرکهای پیرامونی در نقاط مختلف کشور و ایجاد پروژههای بزرگمقیاس از قبل از انقلاب تا تهیه و اجرای طرحهای آمادهسازی زمین و ایجاد شهرهای جدید پس از انقلاب همواره به سمت مداخله دولت در زندگی یا اجرای پروژهها با هدایت دولت در کشور پیش رفت؛ اموری که در فرایند اجرا مبتنی بر مداخله مستقیم در زندگی شهری به انجام میرسید.
از طرفی شهرهای جدید باید بخشی از راهحل رسیدگی به بافت فرسوده در سطح شهرها به شمار رفته و در راستای یکدیگر کار کنند، بنابراین مفهوم بازآفرینی شهری باید در کنار شهرهای جدید قرار گرفته و در نهایت منجر به ارتقای کیفیت زندگی شهری شود که امید دارم با اقدامات صورتگرفته این زنجیره، پیوستگی لازم را داشته باشد.