• پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 23 شوال 1445
  • 2024 May 02
یکشنبه 30 دی 1397
کد مطلب : 45323
+
-

گزارش یک مهمان‌نوازی

این روزها خاطرات شیرین حضور لهستانی‌ها در ایران و اصفهان دستخوش سیاست‌گذاری‌های جهانی شده است

روایت
گزارش یک مهمان‌نوازی

مهرداد موسوی خوانساری|  اصفهان- خبرنگار:


پیچ‌وخم‌های دنیای سیاست گاهی کار را به جایی می‌رساند که 76 سال پس از میزبانی خاطره‌انگیز ایرانی‌ها از آوارگان لهستانی در جنگ جهانی دوم، حالا لهستان میزبان یک کنفرانس ضدایرانی شده است. 

هرچند معنای دوستی و وفاداری در سیاست امروز تقریباً فراموش شده، در میان انسان‌ها این واژگان هنوز ماهیت خود را حفظ کرده است. «یادویگا لویتسکا هاولز» یکی از لهستانی‌هایی است که در سال‌های سخت آوارگی مدت کوتاهی در اصفهان زندگی کرد. او خیلی فراتر از معادلات سیاسی، مهمان‌نوازی ایرانیان را در یک جمله این‌طور خلاصه کرده است: «اصفهان همیشه در یاد ما زنده است، چون جوهره ناب حیات که در خلوت متجلی می‌شود.»


در سایه‌سار آرامش

طوفان جنگ جهانی دوم که درگرفت، میلیون‌ها انسان را در اروپا و سایر قاره‌ها درگیر خود کرد. بسیاری در این طوفان خانمان‌برانداز کشته و بسیاری دیگر مجبور به ترک شهر و دیار خویش شدند. لهستانی‌ها که هم از سوی شوروی و هم از سوی آلمان نازی مورد هجوم قرار گرفته بودند، در این آوارگی سهم بیشتری داشتند. میلیون‌ها لهستانی از شهرهایشان رانده و راهی اردوگاه‌های مرگ شدند. 

«تجربه تلخ آن سال‌ها هنوز با من است. هرگاه مشکلی در زندگی‌ام پیش می‌آید، بلافاصله بخارا و سوفخوز (محل اردوگاه‌های کار اجباری) در برابر چشمانم زنده می‌شوند. پس از مرگ پدر و مادرمان مردم به ما سنگ پرتاب می‌کردند تا از آنجا دور شویم، چراکه فکر می‌کردند ما هم به بیماری واگیردار مبتلا هستیم.
 نزدیک به 3 ماه در بیشه‌ها زندگی کردیم و تنها غذایمان میوه‌ها و گیاهان جنگلی بود.» «ایرنا یوه‌نیه‌ویچ گُدین» تنها صاحب یکی از این زندگی‌های نابود شده است. در این میان، سرنوشت تعداد کمی از این آوارگان در سال 1321 شمسی هنگامی که کشتی آنها در ساحل انزلی پهلو گرفت، با سرنوشت ایرانیان گره خورد.


لهستانِ اصفهان؛ کوچه باغ‌های جلفا

«...به عنوان معلم در آنجا مشغول به کار شدم. بچه‌ها در خوابگاه و من و همکارم در اتاقی مجزا می‌خوابیم. بین خوابگاه‌ها باغ بزرگی با درختان سبز و سایه‌گستر قرار دارد. بیشتر بچه‌ها زیر 7سال دارند. ما زبان لهستانی، خواندن و نوشتن، تاریخ و ریاضی و دینی به آنها یاد می‌دهیم. در اوایل کار کتاب درسی نداشتیم و به‌ناچار ابتکار عمل را به دست می‌گرفتیم.»

این بخشی از خاطرات «کاژی میرا ژینسکا» معلم لهستانی است که در دوره سخت آوارگی اجازه نداد هم‌وطنانش از فضای درس و بحث دور بمانند. آنها کلاس‌هایشان را در خانه‌های قدیمی جلفا زیر سایه درختان اصفهان برگزار می‌کردند.  اگرچه وقوع یک جنگ جهانی اوضاع سیاسی ایران را هم آشفته کرده بود، اصفهان در آن روزگار آرامش لازم را برای خاطره‌بازی آوارگان لهستانی داشت.«اصفهان شهر تضادهاست. آفتاب تند و سایه‌های خنک، روشنایی خیره‌کننده میدان‌ها و کوچه‌ها و اندرونی‌های خلوت و کم‌نور، باغ‌های سبز و کاشی‌های فیروزه‌ای در میان دریای خشک کویر و از فراز گلدسته‌ها شکستن سکوت به بانگ اذان. فضای شرقی و رازگونه شهر «نصف جهان» تاثیر ژرفی بر روح حساس و جوان ما گذاشت.» بدین ترتیب، خانه‌ها، کلیساهای جلفا و مردم مهمان‌نواز اصفهان میزبانی امن و راحت برای آوارگان لهستانی بود که مدت کوتاه حضور در اصفهان را برایشان تبدیل به خاطره‌ای خوش کرد. دامنه این مهمان‌نوازی تا آنجا بود که دکتر «چاریس ایلیف» که بانی این امر خیر بوده، گفته است: «23 ماه مه 1942 تنها پسر شاهزاده صارم‌الدوله ازدواج کرد. ما نیز به همراه بچه‌های لهستانی به مهمانی دعوت شدیم. به هنگام عصر، دری را که بین دو باغ بود باز کردند تا بچه‌ها بتوانند شاهد مراسم باشند. آنها پابرهنه بودند. سپس از حاضران درخواست کمک شد و شوهرم با پول جمع‌آوری‌شده 119جفت کفش برای بچه‌ها خرید.»


خاطرات حاج محمود

«حاج محمود شاه علی»، کارمند چاپخانه امامی در چهارباغ عباسی از خاطراتش درباره لهستانی‌ها در اصفهان این‌گونه می گوید: بین سال های 1320 تا 1324 بود که کودکان یتیم لهستانی را در ساختمان سلطانی در دو سالن اسکان داده بودند. قرار بود مشخصات فردی این کودکان ازسوی چند کارمند ثبت احوال ثبت شود. از آنجا که در مدرسه قدسیه، فرانسه آموخته بودم قرار شد در ثبت مشخصات و اطلاعات شناسایی لهستانی ها کمک کنم.  وی می گوید: این اطلاعات را در چاپخانه غلط گیری می‌کردم و تحویل نیروهای ثبت احوال می‌دادم. حدود 2هزارنفر به اصفهان آمده بودند که عده ای از آنها به دیفتری مبتلا شدند و از بین رفتند که درگورستان ارامنه دفن شدند و هنوز هم حصار دور مزارشان دراین گورستان مشخص است.
حاج محمود با یادآوری خاطراتش می افزاید: لهستانی ها سه سال و نیم میهمان اصفهان بودند. بعد از پایان یافتن جنگ هم عده قابل توجهشان در اصفهان ماندند، ازدواج کردند و هیچ گاه به کشورشان بازنگشتند.


کسب وکار لهستانی‌ها

«محمود زارعی»، فرهنگی بازنشسته که در آن سال های مهاجرت، در مدارس لهستانی‌ها تدریس می‌کرده‌است، می‌گوید: لهستانی‌ها برای امرارمعاش درحرفه های مختلفی مشغول به کار شدند. عده‌ای از بانوان لهستانی به عنوان پرستار در بیمارستان ها و خانه های اعیان اشتغال یافتند. تعدادی هم در پیشه خدمتکاری وارد خانه های متمولین اصفهانی شدند و روی پیرایش و پوشش بانوان خانه تأثیر گذاشتند. زارعی می‌افزاید: برخی از بانوان لهستانی در نواختن ویلن و پیانو تبحر خاصی داشتند، بنابراین به افراد خانه موسیقی آموزش می دادند. کار کردنشان در رستوران‌ها و هتل‌ها هم برای جذب بیشتر مشتری های خارجی تأثیرگذار بود و رونق کسب و کارشان دوچندان می شد.

به گفته این فرهنگی بازنشسته، طبخ نان و شیرینی یکی دیگر از راه های امرارمعاش مهاجران لهستانی بود. به عنوان مثال نان شیرمال مخصوصی به نام «پُنجیک» می‌پختند که مورد استقبال سربازان متفق و حتی مردم اصفهان قرارگرفت و طبخ و استفاده آن همچنان ادامه دارد.
وی ادامه می دهد: ساخت کافه قنادی پولونیا (Polonia) واقع در خیابان چهارباغ عباسی مقابل خیابان شیخ بهایی هم یکی از کارهایی است که لهستانی ها پس از ماندگار شدن در اصفهان انجام دادند.

زارعی تصریح می‌کند: این مکان مورد توجه ورزشکاران اصفهانی بود. فضای آرام همراه با موسیقی غربی کافه پولونیا سبب شده بود که مربیان ورزشی و ورزشکاران پس از پایان تمرین و مسابقات ورزشی که در ورزشگاه واقع در باغ همایون یا باغ حاجی(باغ تختی ورزشگاه فعلی) برگزار می‌شد، به عنوان میهمان تیم بازنده در کافه پولونیا حضور یابند.


  ازدواج مهاجران

«محمدرضا تبریزچی»، پژوهشگر تاریخ می‌گوید: ازدواج یکی از پیامدهای اقامت لهستانی‌ها در ایران بود که در پاره‌ای موارد با هموطنان خود یا سربازان متفق انجام می‌شد. برخی از این دوشیزگان نیز با ایرانی ها ازدواج کردند.
وی ادامه می‌دهد:  براساس اسناد رسمی برجا مانده، سال 1321 شمسی، 40 کودک لهستانی در ایران به دنیا آمدند و در همان سال، 450 لهستانی درایران از دنیا رفتند. این پژوهشگر می‌افزاید: نشان اصلی گورستان لهستانی‌ها، نماد یادبودی از «سنگ خاراست» که روی آن نشان عقاب لهستان حکاکی شده است. این نشان عقاب تاج‌دار است و تصویری از مادر مقدس روی سینه آن دیده می‌شود. در زیر این نشان نگاشته شده است: «به یادبود هموطنان لهستانی تبعیدی».


ردپای لهستانی‌ها در اصفهان

اداره پست لهستان برای یادبود حضور شهروندانش در اصفهان طی جنگ جهانی دوم، تمبری چاپ کرده که در پس‌زمینه آن تصویر یک فرش ایرانی با نمادی از لهستان دیده می‌شود. این فرش به دست دانش‌آموزان لهستانی مدرسه فرش‌بافی در اصفهان بافته شده است. 

غیر از این یادگار، تعداد اندکی از این لهستانی‌ها مانند «هلنا استلماچ» و «آنا بورکوسکا» در ایران ازدواج کردند و در این کشور ماندنی شدند. یکی - دوتا لوح یادبود هم در کلیساهای اصفهان مانند کلیسای خواهران راهبه از حضور این مهمانان تاریخی در اصفهان حکایت می‌کند. اما هیچ یادگاری ماندنی‌تر از خاطرات خوشِ لهستانی‌ها از ایران و اصفهان به عنوان وطن دوم نیست؛ خاطراتی که حتماً به نسل‌های بعدی هم منتقل شده و اکنون مانند حقیقتی ماندگار در حافظه تاریخی بخشی از مردم لهستان ثبت شده است.

برگزاری نمایشگاه‌های عکس و چاپ کتاب‌هایی در این زمینه شاهدی بر این مدعاست. اما ظاهراً طوفان جنگ جهانی دوم برای جدایی لهستانی‌ها از وطنشان کافی نبوده که حالا سیاست‌مداران خود این کشور با اتخاذ سیاست‌های نه چندان منطقی، قصد خراب کردن خاطرات شیرین آن میزبانی تاریخی را دارند. 


آموزش الفبای لهستانی در مدارس اصفهان

با گذشت بیش از نیم قرن از حضور مهاجران لهستانی، یاد و خاطره کوچه‌باغ‌های جلفای اصفهان که روزی میزبان بازی‌های کودکانه آنان بود، هنوز در حافظه این مهاجران نقش بسته است. مهاجران لهستانی از شهر اصفهان به عنوان مأمنی یاد می‌کنند که بر زخم غربت و آوارگی‌شان مرهم نهاد. مردم اصفهان نیز یاد و خاطره آن روزها را هنوز زنده نگاه داشته‌اند. کودکان لهستانی نه‌تنها الفبای ملی و زبان مادری خود را در مدارس اصفهان آموزش دیدند، بلکه الفبای فارسی را نیز با جدیت فراگرفتند و پس از گذشت سال‌ها همچنان الفبای فارسی را مرور می‌کنند. اما دولتمردان لهستان گویا این روزها فداکاری و میهمان‌نوازی مردم ایران را در شرایطی که خود در اشغال دول متفق و شرایط سخت اقتصادی به سر می‌بردند فراموش کرده‌اند و به عنوان میزبان نشست ضدایرانی، اعلام آمادگی کرده‌اند.
 

آوارگان لهستانی و مردم اصفهان


معصومه گودرزی|‌  دکترای تاریخ و پژوهشگر:


 لهستانی‌ها میهمانان ناخوانده‌ای بودند که در گیرودار جنگ جهانی دوم وارد ایران شدند. شهر اصفهان با شرایط مناسب آب و هوایی خود، از جمله شهر‌هایی بود که میزبان تعداد قابل توجهی از کودکان و زنان لهستانی شد که در اردوگاه‌های شوروی دچار آسیب‌های شدید جسمی و روحی شده بودند.  

بنابراین نخستین گروه 250 نفری از کودکان به همراه تعدادی معلم و چند خواهر روحانی و پدر «فرانچیشک توماسیک» به اصفهان آمدند. سپس طی سال‌های 1321 تا 1324 شمسی تعداد این کودکان به 2600 تن افزایش یافت و همین عامل باعث شد اصفهان به «شهر بچه‌های لهستانی» شهرت یابد. لهستانی‌ها در بدو ورود به اصفهان، در طبقات فوقانی پاساژ سلطانی نزدیک به دروازه دولت، ابتدای خیابان چهارباغ و حتی صفه‌‌‌های میدان نقش جهان اسکان داده شدند و سپس به 21 مؤسسه‌ای‌‌‌‌‌ که برای زندگی آنان در نظر گرفته شده بود انتقال یافتند. 

علاوه بر این مؤسسات، باغ زیبا و مصفای صارم‌الدوله نیز با هدف تسکین آسیب‌های وارده به این کودکان به روی آنان در گشود. در واقع، ورود به شهر اصفهان پایان آلام و دردهای این کودکان بود، زیرا بعد از تجربه تلخ و دردناک حضور در اردوگاه‌های کار در سیبری، اصفهان چون بهشتی دور از رنج و اندوه، بچه‌های لهستانی را در محیط امن خود پذیرا شد. آب و هوای خوب، گرمای آفتاب، باغ‌های زیبا و طبیعت سرسبز و فضای آرام شهر برای بازیابی سلامت بچه‌ها بسیار مفید واقع شد. دیگر رخت‌خواب تمیز، غذای گرم و انواع میوه و تنقلات برای آنها رویا نبود. کودکانی که در روزهای اول ورود به اصفهان از ترس گرسنه ماندن از غذاخوری‌ها نان اضافی برمی‌داشتند و زیر بالش خود مخفی می‌کردند آرام‌آرام اطمینان یافتند که برای فردایشان هم غذا هست.  

شرایط به قدری خوشایند این کودکان بود که این اقامتگاه‌ها را دیگر نه پناهگاه، بلکه خانه می‌نامیدند. این میهمان‌های ناخوانده، 3 سال و اندی در اصفهان زندگی خود را سپری کردند. این در حالی بود که مقارن با ورود این مهاجران، ایران در اشغال متفقین بود. همچنین بحران کمبود خواربار و غله سراسر کشور را فراگرفته بود و فشار اقتصادی زیادی بر دوش دولت و ملت ایران سنگینی می‌کرد. اما روحیه میهمان‌نوازی ایرانیان اجازه نداد در گشودن آغوش باز به روی این آوارگان که تعداد زیادی از آنها زنان و کودکان بی‌گناه بودند، کوتاهی کنند، به طوری که لهستانی‌ها هر جا ورود می‌یافتند با استقبال گرم مردم اصفهان روبه‌رو می‌شدند. 

مردم با محبت وصف‌ناپذیری از پناهندگان پذیرایی کردند و آنها هم به دلیل رنج‌هایی که متحمل شده بودند با جان و دل این کمک‌ها را پذیرا بودند. حتی در پی آرامش حاصل‌شده برای مهاجران لهستانی، تعداد بسیاری از آنها به فراگیری قالی‌بافی، منبت‌کاری و قلم‌زنی روی آوردند. برخی از آنها نیز به ازدواج مردان ایرانی درآمدند و حتی پس از اتمام جنگ هم به موطن خود بازنگشتند.

 آوازه‌ رفتارهای انسان‌دوستانه مردم ایران نگاه برخی از ژورنالیست‌های خارجی را به خود معطوف کرد، به طوری‌ که روزنامه Aftontidningen چاپ استکهلم در مورخ 21/4/1322 مقاله‌ای منتشر کرد و در آن راجع به میهمان‌نوازی ایرانیان در قبال مهاجران لهستانی چنین نوشته بود:« امروز یک کشور اسلامی آداب بزرگ‌منشی را از خود بروز می‌دهد و آن کشور ایران است.» 

حال امروز از پس همه این سال‌ها شاید انتشار این مقاله تلنگری به وجدان خفته دولتمردان لهستانی باشد و به یاد آورند در روزگار بی‌پناهی و آوارگی کودکان، زنان و مردان لهستانی، این مردم غیور و فداکار ایران بودند که پناهگاه بی‌پناهی‌شان شدند و مرهم زخم‌هایی شدند که از سوی همان دولی که امروز به میزبانی آنها شتافته‌اند وارد شده بود.

این خبر را به اشتراک بگذارید