پلی میان اثر و مخاطب
گیتی نوروزیان/ نقاش
در ابتدای هر فصل از سال، معمولا به خاطر تغییرات فصلی و ایجاد مناظر جدید، نگاههای بیشتری به طبیعت – حتی طبیعت شهری – جلب میشود. در این میان اما فرقی که بین نقاشی و عکاسی وجود دارد رسوب و بقای حسها و تأثیرهای مناظر در جان هنرمند و سپس اثر اوست. در عکاسی چنین امکانی – یعنی نمایش مناظر گذشته یا آینده – وجود ندارد. اما نقاش در تابستان میتواند زمستانی باشد و در پاییز بهار را بکشد. چنین امکانی موقعیت ویژهای در اختیار هنرمند نقاش قرار میدهد و آن نشان دادن و نمایاندن چیزی است که دست کم فعلاً در منظر ما قرار ندارد. اگر در عکاسی این در دست نبودن مربوط به مکان باشد، در نقاشی مربوط به زمان هم خواهد بود. اما سوال اینجاست که چرا از چنین امکانی – تماشا و لذت بردن از یک نقاشی – استفاده فراگیر نمیشود. چرا با وجودی که اکثر مردم دست کم در لحظه از دیدن نقاشی لذت میبرند، این قدر از این هنر دورند. شتاب و عجله روزگار ما یکی از دلایل آن میتواند باشد، اما نقاشی فیلم یا کتاب نیست که نیاز به فرصت چند ساعته یا چند روزه برای ارتباط با آن باشد؛ ضمن اینکه مثل حضور در سالن تئاتر پرهزینه نیست و اکثر گالریها پولی برای تماشای آثار نمیگیرند. به نظرم در این زمینه نیازمند اقدامات فرهنگی و اطلاعرسانی بیشتری هستیم؛ اقدامات و اطلاعاتی که از یک طرف این هنر را در دسترستر از آنچه خیلیها تصور میکنند، معرفی کرده و از سوی دیگر با چشاندن لذت هنر به مخاطبان، پرداختن به هنر را جزو لااقل یکی از اولویتهای زندگی آنان کند. به هر حال هیچ هنرمندی بدون مخاطب کامل نمیشود و هیچ اثر هنری در غیبت و خلوت، ارزش خود را پیدا نمیکند. من و هر کس دیگری که در یکی از رشتههای هنری فعال است، آرزو داریم فرصت ارتباط خودمان یا اثرمان با مخاطب بیشتر شود و مثلث هنرمند – مخاطب – اثر در مقابل آثارمان تشکیل شود.