• پنج شنبه 27 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 8 ذی القعده 1445
  • 2024 May 16
سه شنبه 11 دی 1397
کد مطلب : 43093
+
-

فرزانگی زیر باران

یادداشت
فرزانگی زیر باران


هرمز علی‌پور/ شاعر و منتقد
باران برای ما ساکنان شهرهای بزرگ یک ضرورت است؛ ضرورتی برای نفس‌کشیدن. در همین بارندگی‌های اخیر فرصتی دست داد تا زیر باران باشم و قدم بزنم. به خودم که با کلاه قزاقی، ‌شکل ناشناخته‌ای یافته بودم، در مقابل شیشه‌های آینه‌وار ساختمان‌های تازه‌ساز نگاه کنم. به مردمی که در رفت و آمد بودند. به مادرانی که با نگاهی آمیخته با شوق و دقت، فرزندانشان را می‌پاییدند و به زندگی که در شکل و قیافه‌های متفاوت در جریان بود.

فکر می‌کنم باران تنها - اگر نگویم آخرین - رشته ارتباطی ما با طبیعت است که هنوز وجود دارد. با باران است که می‌توان نفس عمیق کشید و زیر باران است که می‌توان بدون برانگیختن حس کنجکاوی دیگران، در پناهی ایستاد و به بقیه نگاه کرد.

اما جز اینها شاید این آخرین باران، باران‌تر از بقیه باران‌ها بود که مرا به یاد مرگ انداخت؛ به یاد رفتگان و اینکه هرگز هیچ قدرتی حتی مرگ توان زدودن عواطف انسانی را ندارد. شاید دلیل چنین ذهنیتی این باشد که باران بی‌دریغ می‌بارد و عطر و بوی خاطره‌ها را رها و سرشار در جان عابران می‌ریزد. تصور کنید در میان این همه سازه‌های آهنی و سیمانی چه کار شگرف و شگفتی است رساندن بوی خاک نمدار به مشام آدم‌ها.

حس آخرین باران آنقدر برایم شیرین و دلچسب بود که در این چند روز هر وقت ساز ناموافقی می‌‌شنوم که درشتی و ناهمواری زندگی را یادم می‌آورد، آرزو می‌کنم باز باران ببارد. باران با زبان و بیانی ساده ما را دعوت به خودمان می‌کند. شاید روزگاری برسد که ما اتفاقات بزرگ زندگی‌مان را زیر باران رقم بزنیم. زیر باران تصمیم بگیریم و زیر باران به زیباکردن زندگی فکر کنیم.

این خبر را به اشتراک بگذارید