سحر سخایی؛ نویسنده و آهنگساز
خاطرات روزانه آیتالله هاشمیرفسنجانی در روز یکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۶۵ اینگونه به پایان میرسد:
گزارش عملیات فتح یک را دادند. شب سران قوا مهمان آقای خامنهای بودیم. موارد مذاکره بسیار زیاد بود: جنگ، مسئله آقای منتظری، تبادل گروگانها و سلاح و کمبود بودجه.
در گوشهای دیگر از شهر، پرویز مشکاتیان در حال اعمال آخرین تغییرات برای انتشار اثری بود که باز یکی از ماندگارترینهای او با محمدرضا شجریان شد. آلبوم «نوا مرکبخوانی» که آهنگسازیاش با پرویز مشکاتیان بود، اجرایش را گروه عارف برعهده داشت و شعرهایی عاشقانه آن را همراهی میکردند. یکی میگوید: غم زمانه خورم یا فراق یار کشم؟ دیگری میگوید ما گدایان خیل سلطانیم/ شهربند هوای جانانیم. معلوم است که همه سعی میکنند به اندازه خود روی سیاهی جنگ و اوضاع پیچیده دیگر رنگ بپاشند. معلوم است.
در گوشهای دیگر از این شهر یک مرد، تکوتنها نوارهای بهاصطلاح غیرمجاز اما بیخطر خارجی را در خانه تکثیر میکند و بهدست علاقهمندانش میرساند. اسم این مرد کامران است. او هم دارد به روش خود به زندگی رنگ میپاشد. او هم نمیخواهد همهچیز خاکستری بماند.
سریالی از تلویزیون پخش میشود. نام سریال بوعلی سیناست و موسیقی آن را فرهاد فخرالدینی ساخته است. موسیقی در بخشهایی که محبوب من است تعلیق و سفری است بین دو مایه آشنا به هم دیگر یعنی اصفهان و ماهور. بار اصلی قطعه و باقی قطعات مثل بسیاری دیگر از موسیقیهای این سالها برعهده ساز نی است. بهنظر میرسد شوق و اشک توامان در صدای نی، بهترین امکان برای اوست تا صدای زمانه شود. باید بتوان از غم به شادی دوید و اگر لازم شد در لحظه چکمه پوشید، پیشانی مادر را بوسید و رفت. نی بدویت و سادگی ظاهریای هم داشت که مورد علاقه حاکمیتی بود که هنوز تکلیف خود را با موسیقی بهدرستی نمیدانست. گرچه میتوان با حسرت تمام فعلهای جمله قبل را به مضارع استمراری هم تغییر داد.
مقدمه اثر نوا مرکبخوانی قطعهای است به نام طلوع. طلوع درست مثل انتخاب نامش از سوی مشکاتیان، سیری آرام و صعودی دارد. موسیقی آفتاب شده و آسمان گوشهای ماست. از یک فضای رام شده، وقتی به تابش خورشید میرسیم دیگر آن شنگی همیشه و به اندازه مشکاتیان احضار شده است و دارد ما را بیآنکه بفهمیم چطور یا از کی به حرکت وامیدارد...
برویم به سمت مرزهای غربی. شب یلداست و مردم شهر کرمانشاه دارند آماده میشوند؛آماده که مرخصی کوتاهی از جنگ بگیرند و آجیل مشکلگشا بجوند. هنوز میشود آجیل خرید. با مرخصیشان موافقت نمیشود و در عصر همان روز که شبش قرار است بلندترین شب سال باشد هواپیماهای بسیاری شهر را بمباران میکنند. آن شب یلدا میشود اما نه به حکم ستاره؛ فاجعهای روی زمین آن شب را تبدیل به بلندترین میکند.
صدای غالب ساز نی در دادن جواب آوازها یک ویژگی است. ساز محمد موسوی همراه تحریرهای بدون شعر شجریان در آغاز آوازش وارد میشود و تا آخر همراه او میماند.
به این زمانه بنگرید: دلاورانی در خطوط مقدم، رسوایی در کاخ سفید،بمباران شدن شهرهای جنوبی و مرزی در ایران،کپی نوار در خانههای تاریک، ایستهای شبانه بازرسی، نوا مرکبخوانی، مسئله گروگانها، مسئله منتظری، مسئله جنگ، مسائلی برای زنده ماندن.
زندگی زیر آتش
عبدالرضا نعمتاللهی؛روزنامه نگار
اینجا دیوار خانهای در یکی از محلههای جنوبی تهران است. کنار نقاشیِ یک پرچم سبز رنگ، نوشته «میتوانیم با پرچم الله اکبر در برابر ابرقدرتها بایستیم.» آن بالا، کنار کاریکاتوری از کارتر نوشتهاند «کارترِ خوک!» این سمت، روی پالان الاغی نوشتهاند «USA». پائینِ پای الاغ کسی نوشته «رجوی». سمت راستِ رجوی نوشتهاند «به بنیصدر رای دهید» و بالای بنیصدر شخص دیگری نوشته «مرگ بر...» . وسط این دیوار، حفرهای ایجاد شده و شاخههای سبز و گلهای سرخ خوش رنگی توی بکگراند خانه پیداست. بهمن 65 است و زندگی زیر موشک باران جریان دارد.
چهار شنبه 5 دی 1397
کد مطلب :
42405
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/nPLp
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved